سوگواری امام حسين، افراد خوار و ذليل پرورش نميدهد
سخنرانی امام موسی صدر/ کتاب «سفر شهادت»
گريه بر امام حسين برای آن است که حسين را به ياد ما بياورد تا موضع او و قهرمانيهای او را دريابيم و از او پيروی کنيم. مقتلخواني برای آن است که عواطف ما را برانگيزد تا در کنار عقل خود و در برابر دشمن بايستيم و با ستمگران مبارزه کنيم. اگر تنها به گريه و زاری بپردازيم مثل آن است که کنار در ايستادهايم و وارد محراب نشدهايم.
برادران عزيز، معنای حرکت امام حسين و گراميداشت ياد امام حسين اين است که ما همچون امام حسين زندگي با ستمگران را ننگ بدانيم: «وَ إنِّی لا أرَي المَوتَ إلّا سَعادَةً وَ الحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلّا بَرَماً.» (به خدا سوگند كه مرگ را جز سعادت و زندگي با ستم پيشگان را جز ملالت نمي دانم.) امام حسين زندگي کردن با ستمگران را برنميتابد. او تحمل نميکند که در کنار ستمگر بايستد. با ستمگر ميجنگد حتي اگر کشته شود. منظور از ستمگر کيست؟ هر ستمگری که باشد: چه اسرائيل، چه ستمگر داخلي. هرکس که حقوق تو را پايمال کند ستمگر است، هرچند دولت باشد. کسي که تو را از حقوق خود محروم ميکند ستمگر است، هرچند حاکم باشد. کسي که فرصت زندگي را از تو ميگيرد ستمگر است، در هر منصبي که ميخواهد باشد. امام حسين نميپذيرد که تو با او سازش کني.
معنای برگزاری مراسم سوگواری برای امام حسين اين است. سوگواری امام حسين، افراد خوار و ذليل پرورش نميدهد، گريهکننده پرورش نميدهد. عزای امام حسين انسانهايي حسيني پرورش ميدهد، انسانهايي که همانند امام حسين سکوت کردن در برابر ستمگر را رد ميکنند. زناني پرورش ميدهد همچون زينب که پيکر برادرش را بلند ميکند و ميگويد: «خدايا اين قرباني را از ما بپذير» آيا اين گريه است؟ آيا اين بسنده کردن به گريه است؟ اين مجالس سوگواری و اين مکان همچون مدرسهای که به ما علم ميآموزد، ما را پرورش ميدهد و ايمانمان را تقويت ميکند.
سوگواری برای شهید نفرت طبیعی را به سوی ظلم و ستمگر برمیانگیزد
نوشته آیت الله سیدرضا صدر/ کتاب «پیشوای شهیدان»
سوگواری و عزاداری برای فقید از دست رفته، طبیعی بشر است و از مهر و محبت برمیخیزد. چون سرشت بشر، به مهر آمیخته است. بشری که مهر ندارد، بشر نیست. اگر مهری در کار نباشد سوگی و عزایی نخواهد بود. از دست رفتن انسانی عزیز و محبوب، زیان زندگان خواهد بود. اشک زنده بر مرگ عزیزان، بیشتر از احساس محرومیت، ریشه میگیرد.
به ویژه اگر انسان از دست رفته، بزرگ باشد، شهید باشد، در راه خدا جان بازی کرده باشد. عزای چنین انسانی گذشته از مهر زنگ حیاتی دارد و تکامل بشری را در پی خواهد داشت. عزای شهید زنده نگهداشتنِ شهادت است.
اسارت بانوی بانوان، شهادت پیشوای شهیدان را همگانی و جاودانی کرد سوگواری بر آن حضرت، شهادت و اسارت را همدانی و جاودانی میکند.
اگر سوگواری پیشوای شهیدان نبود، کسی امروز یزید را نمیشناخت. راه یزید را نمیشناخت، یزیدیان را نمیشناخت، سعادت بشری تامین نمیشد. شهید رهبر اجتماع بشری است؛ در همه زمانها و همه مکانها. رهبری شهید وقتی است که شهید شناسا باشد، شهید ناشناخته نمیتواند رهبری کند، سوگواری و عزاداری برای شهید جامعه و فرد را شهیدشناس میسازد. اشک بر شهید از دل برمیخیزد و دل را به سوی راه شهید رهبری میکند.
سوگواری برای شهید نفرت طبیعی را به سوی ظلم و ستمگر برمیانگیزد. نالهها و اشکها، سندهای زنده ظلم ظالمان هستند؛ سندهای گویایی که حکومتهای ظلم و بیدادگری را رسوا میسازند. اشک بر شهید حقایقی را که قدرتهای ظالمانه نهان کردند فاش میسازد.
سوگواری بر شهید در پرورش اجتماع و در آموزش مردم تاثیر کلی دارد. شهید معلم جامعه است و سوگواری بر او درسها و تعلیمات او را بیان میکند و بلندگوی سخنان شهید برای جهانیان است. عاطفه بشری، رهنمای بشری است. عاطفه اگر به سوی خیر رهنما گردد بشر را سعادتمند و خوش بخت میسازد و اگر به سوی شر رهنما شود بشر را شقی و بدبخت میکند و سوگواری بر شهید عاطفه را به سوی خیر راهی میکند.
زندگانی هستند که حیاتشان برای بشر سود است و مرگشان زیان، مانند نیکوکاران و خدمتگزاران بشر. زندگانی هستند که مماتشان برای بشر سود است و حیاتشان زیان بخش، مانند ستمکاران و قلدران بشری. حسین در سطح بالاتری از نیکوکاران قرار دارد چون حیاتش برای بشر سودمند بود و شهادتش نیز برای بشر سودمند است. پس بزرگداشت شهادت موجب تامین سعادت بشر است، و سوگواری برای شهید راهی است برای بزرگداشت شهادت.
اشک از مهر ریشه میگیرد و مهر از اشک برمی خیزد. مهر اشک میریزد و اشک، مهر میریزد. اشک عاطفه انگیز است آزادی روحی میبخشد و بشر را از اسارت عقدههای روحی میرهاند و به سوی راه حسین روانه میسازد.
مجرمی که راه حسین برود، محرم میگردد و پلیدی که دست به دامان حسین بزند، پارسا میشود. اشک، دعوتی است به سوی راه حسین.
دعوت اشک، با زبان نیست با قلم نیست. دعوت اشک دعوت با دل است، دعوتکننده، دل است و دعوت شونده، دل.
داعی و مدعو در اشک یکی است و میان آن دو اتحاد برقرار است. اتحاد داعی و مدعو تاثیر دعوت را چند برابر میکند.
چون دوگانگی و بیگانگی، در میان آن دو نیست، هر دو یکی هستند و دو تا نیستند. دعوت پذیر اشک، دعوت را با آزادی میپذیرد، نه اسیر زور است و نه گرفتار زر. دعوت با زور، دعوت با زر، آزادی ندارد، انسان ساز نیست.
انسانسازی دعوت وقتی است که با زور و زر همراه نباشد. انسان شدن وقتی است که طمعی و ترسی در کار نباشد و دعوت پذیر، آزادی عمل داشته باشد، بتواند به دعوت رو کند و بتواند به دعوت پشت کند. این وقت است که دعوت، نتیجه میدهد و انسان میآفریند.
اشک حس کنجکاوی را برمیانگیزد و پرسشهای پی در پی میآورد: حسین که بود، قاتلش که بود، چرا کشته شد، چه می خواست، راهش چه بود؟ از مشخصات حسین میپرسند و از مشخصات قاتل حسین.
پاسخ این پرسشها، دل تیره را روشن میسازد و دل غافل را هشیار دل میکند.