تصمیمی که امام حسين در برابرکارهای یزید گرفت
سخنرانی امام موسی صدر/ کتاب «سفر شهادت»امام حسين چارهای ندارد؛ نه ميتواند سكوت كند و نه همراهي. يزيد ميخواهد طرحش را عملي كند، ميخواهد احكام اسلام را يكي پس از ديگری از ميان بردارد. چنانكه ميدانيم يزيد با شهر پيامبر آنگونه رفتار كرد كه در پي اعمال وحشيانهاش صدها تن از صحابه و تابعين به قتل رسيدند و كوشيد تا به بهانه دستيابي بر عبداللهبنزبير مكه مكرمه را نيز تصرف كند و تصميم داشت كعبه را ويران سازد. اين مردی است كه ميخواهد ريشه اسلام را بركند، احكام آن را بميراند و انتقام عقدههای خود را از پيامبر و مقام رسالتِ او بازگيرد. حسين چگونه ميتواند با او برخورد كند؟ هنگامي كه سر امام حسين و برادرانش نمايان گشت، يزيد شعری برای آنان ميسرايد:
لَمّا بَدَت تِلكَ الرُّؤُوسُ وَأَشرَقَت
صاحَ الغُرابُ فَقُلتَُ صِح أو لا تَصِح
تِلكَ الشُّمُوسُ عَلَي رُبَي جَيرُونِ
فَلَقَد قَضَيتُ مِنَ النَّبِیِّ دُيُوني
(هنگامي كه آن سرها ظاهر شد و خورشيدها بر تپههاي جيرون تابيده شد، كلاغ قارقار كرد، به او گفتم خاموش ميشوی يا نه؟ من انتقام خود را از پيامبر گرفتهام.)
در برابر اين منطق بر ماست كه نسبت به پي آمدهای اين واقعه هوشيار باشيم. حسين شوريد، ولي برای علاقه به شورش نبود. او جنگيد و كشت، اما به دليل علاقه به قتل و خونريزی نبود. تنها برای پاسداری از اسلام بود.
اين مرد [یزید] بقای اسلام را برنميتابد، به درون اسلام نفوذ كرده و بر كرسي خلافت تكيه زده است و بر آن است که اسلام را از بين ببرد، و مردم خاموش و آرام و همگام و ترسان و طمعكارند؟ پس حسين چه كند؟
طبيعتا مسئوليتش اين است كه بپا خيزد، كه او پاره تن رسـولخداست، فرزند دختر اوست و نميتواند از مسئوليت خود شانه خالي كند. وظيفه دارد اهداف يزيد را از ميان بردارد و توطئه او و همراهانش را از ريشه بركند. آيا ميتواند چنين كند؟ حسين يك نفر است و اندك افرادی با او هستند. آيا بر اساس عقل و محاسبات طبيعي ميتواند بر يزيد غلبه كند؟ خير. پس چه كند؟
حسين كوشيد تا تمامي نيروها و امكاناتش را بسيج كند؛ همه هستي و زبان و فكر و اهلبيتش از زن و مرد و آنچه را در اختيار داشت، در كفه ترازو نهاد و با آنان نيروی بسياری فراهم كرد تا بنياميه و قصرها و اميران و فرمانروايان و دستگاههای تبليغاتي و سخنوران آنان و هر آنچه را در اختيار داشتند، از هم بپاشاند و از بين ببرد.
بـر اساس محاسبـات مـادی، برابری وجود نـدارد: حسين بـا هفتاد نفر، دشمنانش سيهزار نفر و پشت آن دهها هزار سپاهي و نظامي ديگر.
دستگاههای تبليغاتي كه مردم را در جهان اسلام فريب ميدادند، حسين را خارجي شمردند. شريح قاضي در حكم خود مينويسد: «او از حد خود تجاوز كرده و آنگاه با شمشير جدش كشته شد.»
شهرها برای كشتهشدن حسين جشن گرفتند. همهجا سخن از پيروزی خليفه بود و از خطری كه صفوف يكپارچه مسلمانان را ميشكافت و اختلافاتي كه ميان مسلمانان پديد آمده بود. اين فضای فريبنده كه دستگاههای تبليغاتي يزيد آن را ساخته بود، بيش از پيش بر بلاها و مشكلات افزود.
از همين رو، حسين اوضاع حاکم را ارزيابي كرد و دريافت كه با محاسبات مادی، با اين توانمندیها نميتواند خود و هدفش را به پيروزی برساند. در اينجا بود كه از زبان رسولخدا فرمود: «إنَّ اللهَ قَدشاءَ أن يَراكَ قَتيلاً.» (خداوند خواسته كه تو را كشته ببيند.) و همچنين از زبان حضرت افزود: «إنَّ اللهَ قَد شاءَ أن يَراهُنَّ سَبايا.» (خداوند خواسته كه آنان (زنان) را اسير ببيند.)
جهادهای گوناگون امام حسین(ع)
نوشته آیت الله سیدرضا صدر/ کتاب «پیشوای شهیدان»قیام حضرتش ناگهانی بود. موعد قیام به پاخاست، لشکری نداشت. نیروی شکنندهای نداشت، از رشد مردم آگاه بود، میدانست که افکار عمومی قدرتی ندارد، همه خردمندان و سیاستمداران عصر میدانستند که قیام او با شهادت همراه خواهد بود، قدم جلو گذاردند، کوششها کردند که از این کار منصرفش گردانند، نپذیرفت. خودش نه تنها یقین داشت که شام را فتح نمیکند، میدانست که کوفه را نیز نمیتوان به تصرف درآورد. ولی به پا خاست، چون هدفی که در قیام داشت، هدف دیگری بود.
قیام حسین برای شهادت بود و حسین «پیشوای شهیدان» نهضت حسین «جهادفی سبیلالله» بود نه «نهضت فی سبیل الله»، و حسین سرور مجاهدان در راه خداست.
مجاهد، اصلاح را از خود آغاز میکند، دگران اصلاح را از دگری.
مجاهد خود را برای هدف میخواهد، نه هدف را برای خود.
مجاهد با مهر سروکار دارد و خیرخواه همه است. با دوست مهربان است. با دشمن مهربان است. در بزم مهربان است. در رزم مهربان است. کینه ندارد. عقده ندارد. انتقام نمیکشد. او می خواهد انسان بسازد؛ چه از دوست و چه از دشمن؛ چه از خودی و چه از بیگانه. جهاد، از خود گذشتن و به حق پیوستن است.
حسین دارای جهادهای گوناگون بود: جهاد بیرنگ داشت و جهاد رنگین، جهاد سپید داشت و جهاد سرخ، جهاد نهانی داشت و جهاد آشکار.
بخش نخست حیات حسین علیه السلام با جهاد سپید آغاز گردید و آن در زیر سایه پدر بود. در بخش واپسین حیات پدر، به جهاد سرخ پرداخت. در حیات سیاسی برادر، به جهاد سپید پرداخت. پس از شهادت برادر نیز، چنین کرد. حیات سیاسی خود را با جهاد سپید آغاز کرد و با جهاد سرخ به انجام رسانید. با معاویه به جهاد سپید پرداخت و با یزید به جهاد سرخ.
حسین علیه السلام با معاویه، حسین بود و با یزید نیز حسین بود. حسین همه جا حسین بود. حساسترین نقطه حیات سیاسی حسین در اینجاست. معاویه چگونه بود که حسین با او جهاد سپید کرد؟ یزید چگونه بود که حسین با وی به جهاد سرخ پرداخت؟ حسین در جهاد سپیدش مجاهد بود، چنانکه در جهاد سرخش نیز مجاهد بود. او مجاهد بود هنگامی که در مدینه بود. مجاهد بود هنگامی که در کوفه بود. مجاهد بود هنگامی که در کربلا خون میغلتید.
در رفتار حسین نکته هایی به چشم می خورد که باید روشن شود. از طرفی به سوی کوی شهادت میرود. از طرفی برای جلوگیری از خونریزی کوشش میکند.
شهادت حسین جهان اسلام را تکان داد و جنبشی در مسلمانان ایجاد کرد. قیامهایی پیدرپی بر ضد بنی امیه پیدا شد، توابین قیام کردند، مختار قیام کرد، انصار در مدینه قیام کردند. پسر زبیر به دعوت برخاست. جنبشها یکی پس از دیگری رخ داد. کشور آرام نگرفت تا حکومت بنیامیه به دست سیاهپوشان عباسی منقرض گردید. شایسته است برای روشن شدن این نقاط حساس، نظری کوتاه به گذشته تاریخ و رویدادهای پیشین بندازیم؛ باشد که به حقیقتی دست یابیم.