طبقات اجتماعی هیچ تفاوتی نزد خدا ندارند. اندیشه طبقاتی که در نزد یونانیان یا یهودیان رواج داشت، نادرست است. آنان میگفتند گروهی مقرب خداوند هستند و گروهی مطرود یا دور از خدا، گروهی دوزخی هستند و گروهی بهشتی.
در بخش پایانی سوره اخلاص، درباره آن نگرش کلی که این سوره از معنای الله به دست میدهد و نسب خداوند، چنان که از پیامبر خواسته شده بود، تامل میکنیم. درمی یابیم خداوندی که این سوره وصف میکند، نسبتی با کسی ندارد. با چیزی پیوندی نزدیک و با هیچ کس و هیچ مکان و هیچ زمانی هم قرابت ندارد.
این معنا بسیار ارجمند و خاستگاه دین و اندیشه و پیشرفت است. وقتی خدا وابستگی خاصی به کسی ندارد، در هستی کسی بیعلت بیش از دیگران به خدا نزدیک نیست. پس خدا نه خویشی دارد، نه سایه ای، نه امینی، نه خزانه داری، نه همتایی و نه ابزار خاصی. مردمان چون دندانههای شانه در برابرش مساویاند. بنابراین، هر انسانی به اندازه عملش یا به تعبیر قرآن بر اساس یکی از موازین سه گانه به خدا نزدیک میشود: بر اساس تقوا یا جهاد یا علم.
طبقات اجتماعی هیچ تفاوتی نزد خدا ندارند. اندیشه طبقاتی که در نزد یونانیان یا یهودیان رواج داشت، نادرست است. آنان میگفتند گروهی مقرب خداوند هستند و گروهی مطرود یا دور از خدا، گروهی دوزخی هستند و گروهی بهشتی. همچنین، این اندیشه یهودیان که میگفتند از میان مردم تنها آنان اولیای خداوند یا به تعبیر خود «قوم برگزیده خداوند» هستند، ناپذیرفتنی است.
بنابراین، همه مردم و همه طبقات و همه گروهها و افراد، چه سفید، چه سیاه، چه سرخ، چه بلند قد و چه کوتاه قامت، چه فرزندان اغنیا، چه اشراف زادگان، چه روحانیان و چه غیر آنان، در برابر خداوند مساویاند. این مفهومی است تربیتی که به هر کس امکان میدهد تا به مقتضای عمل و تلاش و تقوا و جهاد و دانش خود به سوی خدا گام بردارد.