گزارش دوازدهمین جلسه از دورۀ مطالعاتی «شناخت لبنان معاصر بر اساس سیره و سرگذشت امام موسی صدر» با حضور محمدعلی مهتدی
دوره مطالعاتی «شناخت لبنان معاصر بر اساس سیره و سرگذشت امام موسی صدر» از سری دورههای «سیر مطالعاتی امام موسی صدر» است که دوازدهمین جلسه آن دهم بهمن ماه ۱۳۹۴ برگزار شد. در ادامه بخش اول از گزارش جلسه دوازدهم را می خوانید:
کنگره جنبش أمل
جنبش أمل در واقع شاخۀ نظامی جنبش محرومان است. پس از انفجار عینالبنیه و آشکار شدن آموزش نظامی جوانان، امام موسی صدر نام «أفواج مقاومت لبنان» (أمل) را برای جنبش محرومان مطرح کرد و تا چند سال جنبش محرومان و جنبش أمل با یکدیگر عنوان میشدند.
جنبش أمل پس از شکلگیری، بر اساس اساسنامه، کنگرۀ گستردهای به شکل کنگره یا مجمع عمومی برگزار میکند و همه کادرها از جمله رئیس، دفتر سیاسی، هیئت اجرایی، مسئولان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و مالی اقالیم یعنی مناطق حضور دارند. جنبش أمل سه اقلیم داشت:
- اقلیم بیروت و حومه؛
- اقلیم جنوب؛
- اقلیم بقاع، یعنی شرق لبنان شامل منطقة بعلبک و هرمل که در نزدیکی مرز سوریه قرار دارد.
از نظر تشکیلاتی هر اقلیم به شهرهای مختلف و شهرها نیز به روستاهای مختلف تقسیم میشوند. هر روستا یک مسئول دارد و این تشکیلات به همین شکل به صورت خوشهای ادامه مییابد.
در مجمع عمومی، کادرها و مسئولان حضور دارند و ممکن است عدۀ آنها به چند صد نفر یا چند هزار نفر برسد. رؤسای بخشهای مختلف در کنگره گزارش یک یا دو سالانۀ فعالیتهای خود را ارائه میدهند و برنامۀ یکساله یا چندسالۀ خود را اعلام میکنند.
کنگرۀ سال 1976 میلادی اولین کنگره جنبش أمل و تنها کنگرهای است که امام موسی صدر در آن شرکت کرد، چون پس از آن و در سال 1977 میلادی حوادث لبنان ادامه یافت و در مارس 1978 میلادی اسرائیل به جنوب لبنان حمله و آنجا را اشغال کرد و در اواخر ماه اوت نیز امام موسی صدر به لیبی سفر کرد و ربوده شد. سخنان امام موسی صدر و گزارش بخشهای سیاسی و نظامی در این کنگره بسیار مهم است.
متن سخنرانی امام موسی صدر و گزارش دفاتر سیاسی و نظامی به طور کامل، در کتاب سیره و سرگذشت امام موسی صدر آمده است. سخنرانی امام موسی صدر بسیار طولانی است. در جلسه افتتاحیه عده بسیاری از شخصیتهای سیاسی، دینی، مذهبی و فرهنگی لبنان از همۀ فرقهها حضور دارند و صرفاً کادرها و مسئولان جنبش نیستند. اما پس از پایان جلسه افتتاحیه، مهمانان از جلسه خارج میشوند و جلسه داخلی میشود.
سخنرانی امام موسی صدر در برگیرنده مسائل مهمی از جمله تشیع، اجتهاد، اسلام، سوسیالیسم، سرمایهداری، مالکیت در اسلام، اجتهاد در شیعه، احزاب، ارتباط با دیگر مذاهب و ادیان، وضعیت سیاسی لبنان و تحولات رخداده و بحران ایجادشده و ریشه این بحرانهاست. ایشان، در واقع، نه فقط دیدگاه و اندیشه های خود را در جایگاه فقیه و رهبر و اندیشمند بیان میکند، بلکه به کل تحولات منطقه میپردازد.
اولین نکتهای که امام موسی صدر در سخنرانی خود به آن اشاره میکند، مسئله اقلیت و اکثریت است. شیعیان در لبنان در اقلیت بودند و حتی در درون تشیع نیز شیعیان واقعی و معتقد به اندیشه اهل بیت(ع) در اقلیت بودند. امام موسی صدر نه فقط در کل لبنان بلکه در میان شیعیان نیز دشمنانی داشت. بنابراین، اولین نگرانی عدۀ کمِ شیعیان واقعی بود و اینکه این مبارزه به جایی نخواهد رسید. امام صدر در آغاز بیان میکند که نباید از عدۀ اندک نگران شد و مبارزه را کنار گذاشت.
امام صدر این سخن امام علی علیه السلام را نقل میکند که : «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لِقِلَّة أهله.»( در راه داست از اندک بودن تعداد رهروان احساس تنهائی نکنید) همیشه کسانی که در راه هدایت و راه حق حرکت میکنند، عدهشان از کسانی که خارج از راه حق هستند کمتر است. در قرآن کریم نیز آمده است: «أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» و «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْقِلُونَ.» امام میخواهد به همه حاضران جلسه بفهماند که ما عده بسیار کمی هستیم، اما رهبرمان مولا علی(ع) است و نباید از کمی عدهمان نگران و ناراحت باشیم.
البته، این صحبت امام موسی صدر به اقلیت و اکثریت در جوامع سیاسی و احزاب مربوط نمیشود، زیرا اساساً خدا نیازی به انسانها و عبادات آنها ندارد. حال اگر یک نفر یا دو نفر یا ده نفر یا یک میلیون نفر در راه حق حرکت کنند، خداوند راضی خواهد بود. او دوست دارد که بندگانش در راه حق و به سمت او حرکت کنند و اگر اکثریت راه گمراهی و ضلال و جهنم را در پیش میگیرند، هیچ زیانی به خداوند نمیرسد.
نکته جالب در توضیحات امام موسی صدر وسعت دید ایشان است. امام موسی صدر چارچوب جغرافیایی را لبنان نمیداند، زیرا در جملاتش بیان میکند که هدف ما جامعهای بهتر برای همه جهانیان است. بنابراین، دیدگاه فلسفی، فکری و اجتماعی ایشان در کشور کوچکی به نام لبنان محدود نمیشود، زیرا لبنان، مذاهب و ادیان بسیاری دارد و اگر ایشان بتواند مبارزهای برضد سردمداران قدرت و پول و احتکار آغاز کند و محرومان همه فرقهها را جمع کند، الگویی برای جهانیان خواهد بود؛ هم در شکل مبارزاتی و هم در چارچوب همزیستی و تبادل فرهنگی و فکری میان ادیان و مذاهب.
ایشان تأکید کردند که راه دور و درازی در پیش داریم و نباید انتظار داشته باشیم که هرچیزی میکاریم، یک هفته یا یک سال بعد میوه آن را برداشت کنیم. ایشان مثالی از اسلام و صدر اسلام و مبارزات رسولالله(ص) آوردند و به جنگ خندق اشاره کردند. در زمان پیامبر کفار و مشرکین تصمیم گرفتند که به مدینه حمله کنند. پیغمبر(ص) دستور میدهد تا اطراف مدینه خندق حفر کنند. او به همراه مردم با تیشه و کلنگ در اطراف مدینه خندق حفر کردند. در تاریخ آمده است که مردم فقیر و گرسنه بودند و رسولالله(ص) از گرسنگی سنگ به شکم بسته بودند. وقتی پیغمبر(ص) کلنگ را به سنگی میزند، به سنگ خارا برخورد میکند و جرقه می زند. ایشان سه بار به آن سنگ میزند و میگوید که اسلام کاخ کسری و قصرهای روم را فتح خواهد کرد. در نهایت نیز اسلام جهانی شد و جزیرةالعرب، شمال آفریقا، ایران و روم شرقی جزو قلمرو اسلام شدند. امام موسی صدر بیان میکند که حرکت ما نیز چنین است؛ اگر امروز شروع کنیم در آینده به چنین محدوده بسیار وسیعی از ایمان و مبارزه دست خواهیم یافت.
امام صدر اشاره میکند که وقتی پیغمبر(ص) چنین گفت، عدهای از منافقین او را مسخره کردند که او از بینانی سنگ به شکم بسته است، اما به فکر تسخیر کاخهای ساسانی و روم است. امام صدر نیز در صحبت با کادرها به این مسئله اشاره میکند و میگوید که حرکتی که امروز شروع کردهایم، در آینده بسیار گسترش خواهد یافت.
جنبش محرومان جنبش فرا فرقهای
نکته بعدی مربوط به تشیع است. گرچه بسیاری از محرومین از شیعیان بودند، حرکت ایشان مذهبی یا فرقهای نبود، بلکه مقصود محرومین همه فرقههای سنی، شیعی، درزی و مسیحی بود. امام صدر بر این مسئله تأکید بسیاری داشت که تشیع یک مذهب یا فرقه یا نژاد نیست. باید توجه داشت که در لبنان مذهب به نژاد تبدیل شده است. مثلاً شخصی که درزی به دنیا میآید، حتی اگر چیزی از مذهب خود نداند، درزی است و در شناسنامهاش نیز درزی درج میشود و نمیتواند از چارچوب قوانین و عناصر مؤثر بر جامعه درزی دور شود. شیعیان نیز اینگونهاند. اما امام صدر بیان میکند که مقصود او از تشیع، تشیع فرقهای یا نژادی نیست، بلکه اندیشه و ایدئولوژی مسلمانان پیشتاز است که بعدها به مقوله نژادی تبدیل شده است. اسلام نیز در آغاز نژاد نبود، بلکه مجموعهای از عقاید و ایدئولوژیها بود که مسلمانان را از کسانی که معتقد به این ایدئولوژی نبودند، جدا میکرد. ولی به مرور زمان، اسلام و مذاهب اسلامی به نژاد تبدیل شدند. کسی که شیعه است شیعه به دنیا میآید و شیعه زندگی میکند و شیعه میمیرد. چه بسا، هیچچیز از تشیع نداند، اما خود را منتسب به شیعه میکند.
شبی به همراه عدهای از نمایندگان شیعۀ پارلمان، منزل آقای حسین الحسینی از نمایندگان معروف و نزدیک به امام موسی صدر حضور داشتم. آنها در مورد پیشرفت امور جامعه تشیع صحبت میکردند و من هم دربارۀ امام زمان(عج) صحبت کردم. یکی از نمایندگان از من پرسید که درباره چه چیزی صحبت میکنم. گفتم: دربارۀ امام زمان (عج). ایشان گفت که امام زمان در مذهب تشیع است؟ گفتم: بله، جزو مسلّمات مذهب تشیع اثنیعشری است. گفت: ما به چنین مذهبی با این نوع خرافات اعتقادی نداریم. به او گفتم: شما اسم خود را شیعه نگذارید، زیرا اعتقاد به امام زمان(عج) و ظهور او در همه مذاهب به ویژه مذهب شیعه وجود دارد و در این باره هزاران سند و روایت از حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) نقل شده است و شما از مذهب خود اطلاع ندارید.
مذهب اهل بیت(ع) ایدئولوژی و اندیشه است، نه فرقة نژادی. اما به مرور زمان به نژاد و فرقه تبدیل شده است. امام موسی صدر باید تشیعی را که هویت نژادی یافته است، به ایدئولوژی و اندیشه مسلمانان پیشتاز تبدیل کند. طبیعتاً، تفاوت مذهب تشیع با مذاهب دیگر اسلامی، در مسئله اجتهاد و عقل است. مذاهب دیگر جایگاهی برای عقل قائل نیستند، زیرا اهل حدیث هستند و طبق گفتۀ رسول الله (ص) و صحابه عمل میکنند، اما آن رفتارها و روایات پاسخگوی تحولات عصر حاضر نیست. به همین سبب، یکی از منابع استنباطِ احکام در تشیع عقل است. قرآن، سنت، عقل و اجماع چهار منبع اجتهاد هستند و فقیه شیعه میتواند در هر عصری مبتنی بر این چهار منبع احکام را اجتهاد کند. اما اجتهاد در مذاهب دیگر اسلامی بدین شکل وجود ندارد. امام موسی صدر بر مسئلة اجتهاد تأکید میکند تا اهمیت ایدئولوژی پیشتاز مکتب اهل بیت(ع) را نشان دهد.
امام موسی صدر دربارۀ چگونگی مقاومت شیعه سخن میگوید اینکه چگونه ایدئولوژی را در عمل به منصۀ ظهور برساند. حقایقی که به مرور زمان مسخ شدهاند و به مسئله عاشورا و کربلا و گریه بر شهدای کربلا و بر سیدالشهدا (ع) اشاره میکند. ایشان میگوید که برخی از واقعه عاشورا برای چگونه زیستن و چارچوبی برای مبارزه با ظلم و ستم و گمراهی استفاده میکنند. اگر گریه بر امام حسین(ع) در این چارچوب باشد، معنا و ارزش دارد. اما گاه افراد در خانه مینشینند و کاری با حوادث جامعه و ظلمهایی که رخ میدهد و گمراهیهایی که بر جامعه حاکم شده است، ندارند و روز عاشورا فقط گریه میکنند تا اجری کسب کنند. ممکن است گریه بر امام حسین(ع) اجر داشته باشد و روایات بسیاری هم در اینباره داریم که گریه برای امام حسین(ع) اجر دارد و باعث بخشش گناهان میشود، ولی گریهای که توأم با پیروی از خط مبارزاتی ایشان باشد. نباید تسلیم ظلم شویم و ستم را بپذیریم. نباید فقط به گریه بسنده کنیم و انتظار داشته باشیم که با امام حسین (ع) محشور شویم. طبیعتاً چنین چیزی نیست و امام حسین (ع) نیز چنین نبوده است.
ایشان کسانی را که از وجود نابرابری و ستم در جامعه ناراضی هستند، به دو دسته تقسیم میکنند: - عدهای که دور هم مینشینند و فقط گریه و انتقاد و عقدهگشایی میکنند و هیچ حرکتی برای تغییر نمیکنند.
- عدهای که عقدهگشایی و تخلیه فشار درونی را به شکل انتخاب راه مبارزاتی نشان میدهند؛ همان راهی که امام حسین(ع) در پیش گرفت.
امام موسی صدر در این سخنرانی تاکید دارد راهی که برگزیدهایم، راهی قرآنی و ایمانی است و باید این راه را با ایمان به خدا و برای خدا در پیش بگیریم.
امام موسی صدر در ادامه به گذشته بازمیگردد و بیان میکند که قبل از آغاز این حرکت، احزاب چپ و راست جوانان شیعه را جذب میکردند. حزب کمونیست پول داشت و به جوانان شیعه اسلحه، صد دلار پول و یک کیسه آرد میداد.
امام توضیح میدهد که چطور احزاب چپ به دلیل حوادثی که در خارج از لبنان و در کشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی یا در آمریکای لاتین، برای حمایت از یک شخص یا یک جریان یا یک حزب، جوانان را دعوت به تظاهرات میکردند و صدها یا هزاران جوان شیعه با مشتهای گرهکرده شعار میدادند، درحالیکه، جامعه لبنان خود با مشکلات بسیاری روبهرو بود.
جوانان لبنان جامعه و مشکلات خود را رها و از کسانی در آن سوی دنیا طرفداری میکردند. رسانههای خارجی نیز خبر میدادند که حزب کمونیست توانسته است هزاران نفر را در لبنان جذب و علیه فلان موضوع اعتراض کند. کسانی که خود درگیر هزاران مشکل بودند و باید برای حل مشکلات خود اقدام میکردند، جذب احزابی میشدند که اصلاً مشکلات مردم برایشان مهم نبود و به دنبال سیاستهای خارجی بودند.
امام صدر نمونهای از اتفاقات دوره جوانی خود را ذکر میکند. چارچوب مبارزات در دهه 50 و 60 در شرق بر پایه منافع اتحاد شوروی و انقلاب چین بود و همه بر ضد امپریالیسم و سرمایهداری بودند. ایشان میگوید که من نیز در دوره جوانی تصور میکردم که اتحاد شوروی یا چین ایدئولوژی مبارزاتی دارند. ولی بعدها متوجه شدم که اتحاد شوروی نوعی امپریالیسم و به فکر منافع خود است، نه به فکر منافع فقرا و افراد زیر ستم در کشورهای جهان سوم. اتحاد شوروی از احزاب کمونیست در کشورهای جهان سوم برای منافع خود استفاده میکرد و نظامی که قرار بود کمونیستی و در خدمت مردم، کارگران، کشاورزان و پابرهنگان باشد، به نوعی امپریالیسم تبدیل شد. ایشان به نمونههای بسیار جالبی از رفتار اتحاد شوروی در ایران از جمله دخالت شوروی در مسائل داخلی ایران در دورة دکتر مصدق اشاره میکند.
انگلیسیها و آمریکاییها دکتر مصدق را سرنگون کردند. آنها ده میلیون دلار به شعبان جعفری (بیمخ) و عدهای از اراذل و اوباش دادند و تظاهراتی به نام ملت راه انداختند. سپس، زاهدی کودتا کرد و دکتر مصدق بازداشت و تبعید شد. اما هیچکس از نقش اتحاد شوروی نپرسید. زمانی که دکتر مصدق نفت را ملی کرد و دولت انگلستان خرید نفت ایران را ممنوع کرد و دولت با بیپولی مواجه شد، دکتر مصدق برای ادامه مبارزه دست به دامن ملت شد و اوراق قرضه ملی پخش کرد. مردم با خرید این اوراق، پولی در اختیار دولت قرار دادند تا کشور را اداره کند و به این مبارزه ادامه دهد. امام موسی صدر درمورد نقش اتحاد شوروی میگوید که ایران ده تن طلا در اتحادیه شوروی داشت و اگر آن را در اختیار ایران قرار میداد، دکتر مصدق میتوانست کشور را اداره کند و در مقابل فشار غرب و تحریم نفتی بایستد. اما شوروی از دادن این طلاها نه فقط خودداری کرد، بلکه 11 میلیون لیره به رژیم شاه داد تا 164 افسر آزادیخواه را اعدام کند. این 164 افسر احتمالاً افسران وابسته به حزب توده در ارتش بودند که دولت شوروی اسامی آنها را فاش کرد.
این سخنان در حکم مقدمه سخنرانی امام موسی صدر است. در ادامه، ایشان به تشریح زمینههای سیاسی و اجتماعی تشکیل جنبش محرومان میپردازد.