گزارش یازدهمین جلسه از دورۀ مطالعاتی «شناخت لبنان معاصر بر اساس سیره و سرگذشت امام موسی صدر» با حضور محمدعلی مهتدی
مجلس اعلای اسلامی شیعی
تحول دیگر در آن سالها تشکیل مجلس اعلای شیعیان بود که در کتاب سیره و سرگذشت امام موسی صدر به طور مفصل به آن پرداخته شده است. طبق آییننامۀ مجلس اعلای شیعیان، مدت ریاست رئیس مجلس شش سال است که تمدیدشدنی هم هست. اما با وجود شخصیتی مانند امام موسی صدر در رأس فرقۀ شیعه این امکان وجود نداشت که شخصیت دیگری جای ایشان را بگیرد. در نتیجه، اکثر شخصیتهای شیعه تصمیم گرفتند که این ماده را تغییر دهند و مادۀ جدیدی ایجاد شد مبنی بر اینکه امام موسی صدر تا سن ۶۵ سالگی رئیس مجلس باشد. عدهای از روحانیون به تحریک کامل اسعد و فئودالیسم سیاسی با این موضوع مخالفت کردند. سرانجام، در جلسۀ مجمع عمومی مجلس بیش از ۱۲۰۰ نفر از شخصیتهای شیعه شرکت کردند و به اتفاق آرا امام موسی صدر را تا سن ۶۵ سالگی برای ریاست مجلس اعلای شیعیان انتخاب کردند.
پس از انتخاب امام موسی صدر به ریاست مجلس اعلای شیعیان، سیل جمعیت مسئولان مانند رئیسجمهور، نخستوزیر، وزرا، نمایندگان، هیئتهای مردمی و عشایر برای عرض تبریک به این مجلس سرازیر شدند و این نشاندهندة محبوبیت بسیار امام موسی صدر در لبنان بود.
مسئلۀ دیگر درگیری و اختلاف میان جوانان شیعه و مسیحی در برخی از روستاهای منطقۀ بقاع بهویژه روستای قاع بود. جوانان از هرمل به قاع حمله کردند و خرابیهای بسیاری به بار آوردند و عدهای را کشتند. اسقف قاع، الیاس زغبی که از طرفداران امام موسی صدر بود، تهدید به استعفا کرد. امام موسی صدر شخصاً به همۀ روستاهای مسیحی سرکشی کرد و با استقبال مردم روبهرو شد. آنها جلوی پای امام گاو و گوسفند قربانی کردند. امام موسی صدر در آنجا تأکید کرد که هر کسی به یک مسیحی شلیک کند، مانند این است که به عمامة من شلیک کرده باشد. بعد از آن کسی جرئت نداشت که بین مسیحی و شیعه درگیری ایجاد کند.
رویداد دیگری که جلسۀ بعد به آن خواهیم پرداخت، تشکیل کنگرۀ سراسری جنبش أمل است. جنبش أمل به دلیل درگیریها نتوانست کنگرۀ سراسری خود را برگزار و برای آینده برنامهریزی و تصمیمگیری کند. این کنگره اواخر سال ۱۹۷۶میلادی برگزار شد و تنها کنگرهای است که امام موسی صدر شخصاً در آن حضور یافت. هزاران نفر از شخصیتهای مختلف نظامی و غیر نظامیِ شیعه و سنی و مسیحی مهمان این کنگره بودند. سخنرانی امام موسی صدر در افتتاحیۀ جلسه اندیشه، هدف، وضعیت فرقۀ شیعه و آیندة شیعه را مشخص کرد.
متن این سخنرانی بهطور کامل در کتاب سیره و سرگذشت امام موسی صدر درج شده است. به دوستان علاقهمند پیشنهاد میکنم که متن این سخنرانی را مطالعه کنند. این سخنرانی طولانیترین سخنرانی امام موسی صدر و بسیار پرمعنا و مفید است.
آخرین مطالبی که میخواهم در این جلسه بیان کنم، رویدادی مربوط به سال ۱۹۷۷ میلادی است. با سفر انور سادات به اسرائیل، تفاهمی میان مصر و اسرائیل صورت گرفت و سوریه از این صلح احساس ناامنی کرد. از این رو، سیاست خود را تغییر داد. واحدهای عربی نیروهای بازدارنده از لبنان خارج شدند و فقط نیروهای سوری در لبنان باقی ماندند و در واقع، سلطۀ خود را از ترس اینکه مبادا اسرائیل و مصر که با یکدیگر همپیمان شدهاند، در لبنان نفوذ کنند و از طریق لبنان به سوریه خنجر بزنند، بر لبنان تکمیل کردند. در این سال کمال جنبلاط رهبر سوسیالیستها و رهبر جناح چپ لبنان ترور شد و سبب درگیریهای داخلی شد. در همین سال درزیها هم در منطقة شوف، مسیحیها را قتل عام کردند.
شهر دیرالقمر مرکز مسیحیان لبنان در منطقۀ شوف است. کمال جنبلاط را در این منطقه ترور کردند. مسیحیها متهم اول این اتفاق بودند. درگیری میان مسیحیها و درزیها آغاز شد و قتلعامی صورت گرفت.
من در همین زمان به سمت شهر کفر نبرخ حرکت میکردم که متوجه اجساد بسیاری زیر پلی شدم. این آدمها بی گناه بودند. چه کسی آنها را ترور کرده است؟ اسرائیل متهم است یا سوریه؟ به دلیل مخالفت کمال جنبلاط با سیاستهای سوریه، سازمانهای فلسطینی و جناحهای چپی نیز مخالفت خود را با امام موسی صدر و جنبش أمل و جوانان شیعه گسترش دادند و آنها را تحریم کردند. میان این دو گروه در جنوب لبنان درگیریهایی صورت گرفت و جناحهای چپ به بسیاری از روستاهای جنوب لبنان وارد شدند و بهترین جوانان مؤمن شیعه را قتلعام کردند. شهید چمران برخی از این جزئیات را در کتاب لبنان شرح داده است. مثلاً گروه احمد جبریل به مدرسۀ فنیوحرفهای جبلعامل در صور حمله کرد. این مدرسه یتیمها را نگهداری میکرد و به آنها آموزش حرفهای میداد و مرکزی عقیدتی بود. این گروه در حمله به مدرسه نگهبانان مدرسه را که افراد پاک و مؤمنی بودند، شهید کرد. آنها با موشکهای آر پی جی به ساختمان هشت طبقه شلیک کردند. سالهای سال جای گلولۀ آرپیچیها بر روی دیوار ساختمان باقی ماند. دکتر چمران جای گلولۀ آرپیچیها را با قطرة خون نقاشی کرد و وقتی از دور به ساختمان نگاه میکردی، مانند این بود که این ساختمان در حال خون گریه کردن است. درگیریها در جنوب لبنان و بیروت بسیار خونین بود، در حالیکه جوانان أمل در خط آتش ایستاده بودند و با اسرائیل نیز مبارزه میکردند.
در مارس سال ۱۹۷۸ میلادی اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و وارد جنوب لبنان شد. در ماه اوت نیز امام موسی صدر در لیبی ربوده شد.
در ماه مارس اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و به رودخانۀ لیطانی رسید. اسرائیل همیشه به آب رودخانۀ لیطانی طمع داشت. بنابراین، به جنوب لبنان حمله کرد و آنجا را به اشغال خود در آورد تا به آب این رودخانه دسترسی داشته باشد. امام موسی صدر همۀ تلاش خود را برای ساختن سدی بر روی این رودخانه به منظور آبیاری اراضی این مناطق به کار بسته بود. اما برای ممانعت از این کار توطئههای سیاسی بسیاری چیده شد.
اسرائیلیها در حمله به جنوب لبنان شهر صور را اشغال نمیکنند. ۴۰۰ هزار شیعه در بمباران اسرائیل آواره شدند و به سمت شمال لبنان حرکت کردند. مشکلی که مجلس اعلا و امام موسی صدر و همۀ ما با آن روبهرو بودیم، اسکان این جمعیت بود. تمام مساجد را در بخش غربی بیروت و شهر صیدا باز کردند و در خانههای خالی آنها را اسکان دادند. هیچکس مسئولیت و زحمتی را که در آن زمان بر دوش امام موسی صدر سنگینی میکرد، نمیتواند احساس کند. همۀ آوارگان به غذا و پتو نیاز داشتند. سیل کمکها از ایران، نجف و... به لبنان سرازیر شد و مراجع فتوا دادند که به شیعیان لبنان کمک شود. تمام همّ و غم امام موسی صدر و دکتر چمران و بقیۀ شخصیتها اسکان این جمعیت بود.
سازمانهای فلسطینی از جنوب لبنان عقبنشینی کردند و کل این منطقه از فلسطینیها خالی شد. این عملیات به لیطانی یک معروف است و هدف اسرائیل از این حمله خالی شدن آن منطقه از فلسطینیها و فرستادن آنها به بالای رودخانۀ لیطانی بود. در عین حال، اسرائیل نمیخواست سازمانهای فلسطینی را نابود کند. برنامۀ اسرائیل این بود که میان سازمانهای فلسطینی و سکنة این منطقه کینه و درگیری ایجاد کند. دکتر چمران برنامهای برای مقاومت ریخت. او کارت خبرنگاری نشریۀ لوموند فرانسه را داشت و به زبان فرانسه و انگلیسی مسلط بود. بنابراین، در مقام خبرنگار به این مناطق رفت و از همة این مناطق گزارش بسیار کامل نظامی تهیه کرد.
سازمان ملل نیز جلسهای برگزار و قطعنامة ۴۲۵ را صادر کرد. این قطعنامه از اسرائیل میخواست که از جنوب لبنان خارج شود و به اشغال خود پایان دهد. سازمان ملل نیروهای کلاه آبی یا نیروهای پاسدار صلح را فرستاد تا در این مناطق مستقر شوند و مناطق اشغالی را از اسرائیل تحویل بگیرند و به ارتش لبنان تحویل دهند. این نیروها به نیروهای یونیفل معروف شدند که هنوز هم در منطقه حضور دارند.
ایران از جمله کشورهایی بود که برای یونیفل نیرو میفرستاد. هواپیماهای سی ۱۳۰ ایران هر نیمساعت یک بار در فرودگاه بیروت بر زمین مینشست و سرباز و مهمات پیاده میکرد. مردم لبنان از حضور ایرانیها در لبنان بسیار خوشحال بودند، چون آنها را جعفری میدانستند. علاوه بر ایران، واحدهایی از نپال، فیجی، فرانسه و کشورهای دیگر هم به لبنان آمدند و تحت فرماندهی سازمان ملل در بخشهایی از رودخانۀ لیطانی مستقر شدند. نیروهای ایرانی در بخش قعقعیۀ الجسر متمرکز شدند.
آن زمان از بیروت به سمت شهر نبطیه و از آنجا به سمت جنوب حرکت کردم. اسرائیل همهجا را ویران و پلها را خراب کرده بود. یکی از روزهای مارس ۱۹۷۸ میلادی ساعت ۹ صبح به دهی به نام شوکین وارد شدم. برف آمده و هوا بسیار سرد بود. هیچکس در ده نبود. من به همراه یک فیلمبردار و یک راننده که کار صدابرداری هم میکرد، در آنجا حضور داشتیم. فریاد زدیم: آیا کسی اینجا هست؟ دو پیرمرد را دیدم که نشسته آفتاب میگیرند. از پیرمرد دربارة ساکنان ده سؤال کردم. آنها از ما پرسیدند: چه کسی هستید؟ من گفتم: ایرانی هستیم. آنها پرسیدند: جعفری هستید؟ گفتم: بله، ما جعفری هستیم. گفتند: خوش آمدید و همه را صدا کردند. ناگهان مردم از همهجا دور ما ریختند. مردم بسیار خوشحال بودند. گویی ما افرادی مقدس هستیم که به آنجا قدم گذاشتهایم و به لباسهای ما تبرک میجستند. پیرمردی گریه میکرد و میگفت: آرزو دارم که روزی هواپیماهای ایران بالای سر ما باشند و مانع پرواز هواپیماهای اسرائیل بر سر ما بشوند. این حرف بسیار پر معناست. متأسفانه، بعد از انقلاب ما اوضاع و احوال شیعیان لبنان را درست درک نکردیم که مردم جنوب لبنان زندگیشان ایران است و ما نمیتوانیم آنها را تقسیمبندی کنیم و به آنها بگوییم که مثلاً شما انقلابی هستید یا شما لیبرال هستید یا.... شیعیان لبنان عاشق ایران در جایگاه تنها کشور با مذهب جعفری هستند. آنها وظیفۀ ایران را حمایت از خود میدانند. مردمان آن روستا از دیدن ما بسیار خوشحال بودند و در حالی که خود آذوقه نداشتند، برای ما نان و پنیر و صبحانۀ مفصل آوردند. پس از پذیرایی به آنها پول دادیم، ولی قبول نکردند.
جادهها و پلها ویران شده بودند و ما برای رسیدن به رودخانۀ لیطانی و تهیة گزارش باید چند کیلومتر به همراه دوربین، دستگاه ضبط صوت و سه پایه پیاده میرفتیم. جوانان این ده وسایل ما را برداشتند و ما را به رودخانۀ لیطانی رساندند و پس از تهیۀ گزارش از نیروهای یونیفل ما را بازگرداندند.
قطعنامۀ ۴۲۵ به تصویب رسید و نیروهای یونیفل وارد لبنان شدند. نیروهای اسرائیل باید به پشت مرزها عقبنشینی میکردند تا این منطقه را به نیروهای یونیفل بسپارند. نیروهای یونیفل هم موظف بودند که حاکمیت منطقه را به ارتش لبنان بسپارند و ارتش لبنان در اینجا مستقر شود.
استقرار ارتش لبنان در این منطقه برای شیعیان بسیار مناسب بود، چون عملاً دولت لبنان هیچگاه در این منطقه حضور نداشت. ارتش سوریه از بیروت تا رودخانة اولی، یعنی قبل از شهر صیدا، حضور داشت و از صیدا تا دو راهی زهرانی ارتش و دستگاه پلیس لبنان مستقر بود و از دو راهی به سمت جنوب سازمانهای فلسطینی حضور داشتند. بر این قسمت ناامنی و هرج و مرج حاکم بود و مردم امنیت نداشتند. فلسطینیهای مسلح وقتی از دختری خوششان میآمد، او را با خود میبردند یا به باغهای مردم حمله میکردند. مردم لبنان باید به چه کسی شکایت میکردند؟ نه پلیسی بود، نه ارتشی و نه دستگاه قضایی. اگر شکایتی هم میکردند، با کلاشینکف کشته میشدند. فلسطینیها بر سر یک گونی آرد یا بر سر دو لیتر بنزین آدم میکشتند. بنابراین، استقرار ارتش لبنان در این منطقه برای شیعیان مناسب بود و آنها نمادی از دولت لبنان را در جنوب میدیدند و این یعنی استقرار قانون.
اسرائیلیها حیلهای زدند. آنها توسط یکی از سرگردهای ارتش لبنان به نام سعد حداد، عدهای از مسیحیان و حتی شیعیانی را که دل خونی از فلسطینیها داشتند، جمع کردند و ارتشی به نام ارتش لبنان جنوبی تشکیل دادند. اسرائیلیها بخشی از خاک لبنان را به یونیفل سپردند. اما نگذاشتند که آنها به مرز دسترسی داشته باشند. آنها منطقۀ مرزی را با عمق سی کیلومتر به ارتش لبنان جنوبی که مزدورشان بود، سپردند. این منطقۀ اشغالی در سال ۱۹۷۸ میلادی با حضور سعد حداد تشکیل شد و پس از مرگ او افسری به نام آنتوان لحد فرماندهی را برعهده گرفت. نیروهای سعد حداد بر بلندیها مستقر بودند و همیشه از این ارتفاعات جادۀ ساحلی را زیر آتش توپخانه قرار میدادند. پس از مدتی مقاومت فلسطین در لبنان قدرت گرفت و طی درگیری میان مقاومت و ارتش لبنان جنوبی با حضور نیروهای یونیفیل امنیت در جنوب برقرار شد. بنابراین، دولت سعد حداد در ۲۵ ماه میسال ۲۰۰۰ با پیروزی مقاومت پایان پذیرفت و ارتش اسرائیل و مزدوران او از این منطقه فرار کردند.
پس از این واقعه، اسرائیل زمینه را برای عملیات لیطانی ۲ فراهم کرد. عملیات لیطانی ۲ در سال ۱۹۸۲ یعنی چهار سال بعد صورت گرفت و طی آن کل لبنان اشغال شد. اسرائیلیها سازمانهای فلسطینی را سوار بر کشتیهای پیمان ناتو از لبنان اخراج کردند و بعدها مقاومت حزبالله تأسیس و لبنان وارد مرحلة تاریخی جدیدی شد؛ مرحلهای که دیگر امام موسی صدر در آن حضور نداشت.
دانلود فایل صوتی از بخش اول جلسه یازدهم