اینجا که میایستی، با چشم خودت میبینی چه آدمهای متفاوتی امام را دوست دارند و هر بار فکر میکنی چنین کسی چه نعمتی است برای جامعهای که آنجا باشد و مردم را اینطور کنار هم جمع کند.
روایت چهارم: سرنوشت امام موسی صدر معلوم شد!
شخصیت مطرح و مؤثری در کشوری ربوده میشود. همه این اتفاق را برنامهای پیچیده و توافقی نانوشته میدانند. تعداد کسانی که در جریان حقیقت ماجرا هستند به اندازه انگشتان یک دست نیست. اما همه اینها باعث نمیشود هر سال در روزهای نمایشگاه چند نفری با خبری قطعی از امام، از منبعی مهم و عالی رتبه و، البته، گمنام پیدا نشوند. سهمیه امسال امروز اتفاق افتاد و این فرد آگاه شماره مؤسسه را گرفت تا از پشت تلفن نام منبعش را بگوید. خواستم بگویم امنیت صحبت رو در دو بیشتر از گوشی تلفن است، حرفهای امنیتی را حضوری میگویند نه از راه دور.
پیرمردی با سر و رویی سفید ایستاد، نگاهی کرد و از سرنوشت امام پرسید. جواب که شنید گفت قذافی را کشتند تا حرف نزند. گفت من راننده تاکسیام. سواد آنچنانی ندارم اما وقتی فکر میکنم به این نتیجه میرسم. گفتم درست فکر میکنید.
هرسال دوستان نادیدهای در این چند روز دیده میشوند. دوستانی کهگاه مجال صحبت هست وگاه نیست. دوستان ناشناس هم هر روز هستند. دوستانی که هر سال میآیند. کتابی میخرند، از آخرین خبرها میپرسند و میروند.
سراغ مهمانها را میگیرند. انگار بعضیها عادت کردهاند هر سال مهمانی داشته باشیم. این یعنی مخطبهای ثابتی داریم که دوست دارند همراه ما باشند و باید هر سال چیز تازهای برایشان داشته باشیم. بعضی از این مهمانهای همیشگی در این چند سال تغییر کردهاند؛ این روزها دوستانی دیدهام که همراهی دارند و همسر حال یا آیندهشان را آوردهاند تا امام موسی صدر را ببیند.
حالا که همه کتابهای امسال رسیده است، با خیال راحت کار میکنیم. هفت روایت خصوصی در روز اول حضورش پر فروشترین کتاب بود. در عین حال به انواع سوالها درباره اندیشه امام جواب دادیم؛ هر کس از ظن خود یار میشود. هر کس دنبال جواب سوال خودش است.
خیلیها در حال گذر، چشمشمان به غرفه میافتد و میگذرد. اما اسم امام را از خیلیهایشان میشنوم که با هم مشغول صحبت میشوند و میروند.
اینجا که میایستی، با چشم خودت میبینی چه آدمهای متفاوتی امام را دوست دارند و هر بار فکر میکنی چنین کسی چه نعمتی است برای جامعهای که آنجا باشد و مردم را اینطور کنار هم جمع کند.
آنچه از امروز یادم مانده، جز دیدن چهرههای مختلفف نظری است که زن جوانی در دفتر یادبود نوشت: آدمهایی هستند که نبودنشان نیستی نیست. منتظریم، گرچه انتظار سخت است اما با ادامه راه او، نبودنش را تحمل میکنیم تا بازگشت.
گزارشگر: مهدیه پالیزبان