تابستان بود و شبها کوتاه. تا سحر به گفتگو نشستیم. آقای صدر خودشان مجتهد و صاحب نظر بودند و در سفر هم روزه می گرفتند.خوب ایشان از بهترین شاگردان مرحوم آیت الله داماد بودند.با هوش و استعدادی فوق العاده.
من دوبار آقای صدر را دیده ام. اولین بار زمانی بود که من تازه به قم آمده بودم و حدودا ده سال قبل از ازدواجم با بیت صدر بود. ایشان آن زمان لبنان بودند و سفری به قم آمده بودند و من ایشان را با آن چهره جذاب و قد بلند دیدم که می خواستند از خیابان عبور کنند.
دومین بار هنگامی بود که من در مرکز اسلامی هامبورگ بودم. آخر ماه شعبان و اول رمضان بود. ایشان برای دیدار با آقا صادق [طباطبایی] به آخن رفته بودند و لطف کردند و به دیدار ما هم آمدند. به راه آهن رفتم و ایشان را به منزل آوردم. تابستان بود و شبها کوتاه. تا سحر به گفتگو نشستیم. آقای صدر خودشان مجتهد و صاحب نظر بودند و در سفر هم روزه می گرفتند.خوب ایشان از بهترین شاگردان مرحوم آیت الله داماد بودند.با هوش و استعدادی فوق العاده. ایشان به علت تجربه زیادی که در لبنان و در تعامل با گروههای مختلف و خصوصا مسیحیها داشتند، انصافا رهنمودهای بسیار خوبی برای اداره مرکز اسلامی هامبورگ ارائه دادند. بعد از آن هم نظراتشان را با خط بسیار زیبایی که داشتند خیلی مرتب و دقیق برای من فرستادند که خیلی از آنها استفاده کردم. متاسفانه آن نوشته را گم کرده ام. پس از این دیدار تقریبا اواخر ماه رمضان بود که ایشان به آن سفر رفتند و دیگر خبری از ایشان نشد. وقتی خبر ربوده شدن ایشان را شنیدم به قدری متاثر شدم که حد نداشت. خصوصا که از دیدارمان یک ماه هم نگذشته بود. به هر حال از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم.
هامبورگ شهر سرسبزی است. یادم هست با آقای صدر به یکی از پارکها رفتیم. جایی بود که رقص آب نمایش می دادند خیلی جالب بود، موسیقی بتهوون پخش می شد و آب هماهنگ با موسیقی بالا و پایین می رفت و خیلی زیبا بود. آقای صدر و من خیلی لذت بردیم. بعدها در دوران ریاست جمهوری تلاش کردم چنین چیزی در میدان آزادی ایجاد کنیم که هرگز به زیبایی آنچه دیده بودیم نشد.
دیدار اعضای موسسه امام موسی صدر با حجت الاسلام خاتمی ۱۳/۳/۸۷