امام موسی صدر از روز جمعه، 27 ژوئن 1975 (ششم تیر 1354 شمسی / هفدهم جمادی الثانی 1395 قمری) در مسجد صفای مجتمع آموزشی عاملیه در اعتراض به جنگ های داخلی لبنان دست به اعتصاب غذای نامحدود زد و در بیانیه ای تاریخی، خواسته های خود را، که پایان خونریزی و برقراری آتش بس از طرف همۀ نیروها و موارد دیگر بود، اعلام کرد. گروه های بسیاری از مردم در این اعتصاب با او همراه شدند و هزاران نفر از بعلبک و شهرهای دیگر جنوب به سوی بیروت سرازیر شدند. در نهایت در روز یکم ژوئیه، (دهم تیر 1354) امام با انتشار پیامی، پس از چهار روز به اعتصاب غذای خود پایان داد.
آنچه در ادامه می خوانید، ترجمه احمد ناظم از بیانیه تحصن امام موسی صدر است که در نخستین روز اعتصاب غذا صادر شد. متن عربی بیانیه در جلد ششم مسیره الامام السید موسی الصدر منتشر شده است.
شهروندان ارجمند!
امام عليع فرمودهاند: «إذا ظَهَرَت البِدعَهُ فَعَلَي العالِمِ أن يُظهِرَ عِلمَهُ وَ إلّا فَعَلَيهِ لَعائِنُ الله»[1] گفتۀ مشهور زير نيز اين واقعيت را تأييد ميكند: «السّاكِتُ عَنِ الحَقِّ شَيطانُ أخرَس»[2]
خودداري از اداي شهادت، گناهي بزرگ است.
امروز كه فتنهها، كشور و مردم را فرا گرفته است و بلكه همۀ منطقه را تهديد ميكند؛
امروز كه حق مورد ستم قرار گرفته و شهادت، در پيشگاه دادگاه تاريخ و در برابر خدا و كشور به صليب كشيده شده است؛
و پس از آنكه تا پاي جان به مسئولیت شهروندي و بلكه وظايف ملي خود در بحران خونبار كنوني عمل كردم و از نزديك ابعاد و جزئيات بحران و پیامدهای آن را مشاهده کردم، وظيفۀ امانتداري خود ميدانم كه شهادت و مشاهدات خود را در پيشگاه شما عرضه کنم و نظر خود را دربارۀ اين حوادث به گوش شما برسانم، و در اين ميان مسئوليت آنچه را ميگويم ميپذيرم، و از خداوند سبحان ميخواهم همۀ ما را از لغزش و گمراهي و هيجانزدگي حفظ كند.
اولاً، اين محنت بزرگ با وجود آنكه خطرناكترين بحراني است كه در كشور عزيز ما رخ داده است، به هيچ وجه برخاسته از وجود اختلاف ميان شهروندان در مباني و اصول كلي و يا اختلاف ميان آنان و فلسطينيان نيست.
حاكميت ملّی، امنيت و ثبات لبنان، وظيفة پاسداری از انقلاب فلسطين، ايمان، همزيستي، يكپارچگي ميان شهروندان يك كشور به رغم وجود فرقههای گوناگون، ضرورت برقراري عدالت اجتماعي و مساوات ميان همة شهروندان، حفظ میهن از خطرهاي وجود محروميتهاي سياسي و اجتماعي و معنوي، آگاهی از خطرهاي ناشي از تبعيض ميان گروههاي مردمي، همۀ اين موارد، اصولي است كه كشور بر پايۀ آنها استوار است و برخاسته از باور لبنانيان در طول تاريخ است.
همگان ميدانند كه ساختار جمعیت کنونی لبنان از لحاظ تمدني براي جهان اهمیت بسیار دارد و نشانۀ آزادانديشي و تسامح مسلمانان و نماد گفتوگوي عربي- اروپايي است؛ از اين رو، هيچ كس نسبت به لبنان و اين ثروت بزرگ انساني كوتاهي و بياعتنايي نميكند.
همه باور دارند كه بقاي هر كشوري و بهويژه لبنان آزاد و آزادانديش در گرو نظاممندي عمومي است و هرج و مرج و شورش بر ضد نظام، خطري براي آزادي است و موجب از بين رفتن سرمايهها و افتخارات لبنان خواهد شد و به معناي كوچك شمردن نقش مهم فرهنگي آن است.
و بالاخره همگان ميدانند كه جنوب، سربلندترين منطقۀ كشور، امروز دستخوش طمعورزيها و آماج تجاوزهاي اسرائيل است و دفاع از آن نخستين وظيفۀ ملي ماست و كوتاهي نسبت به سرنوشت این منطقه، موجوديت همۀ كشور را به خطر مياندازد و عرصۀ لبنان چندين گواه بر اين واقعيت دارد.
ثانياً، بنا بر آنچه گفته شد، باید پرسید که اختلاف در كجاست و عوامل اين بحران بغرنج كداماند و سبب استمرار آن كه همه کس و همه چيز را تهدید میکند، چيست.
پاسخ را با تأسف فراوان ميگويم: در لبنان سياست به جای آنکه وسیله باشد هدف شده است؛ به طوری كه افراد و گروهها و رهبران با بهرهجویی از آن زندگي میكنند.
اين خطمشی عامل همة حوادثي است كه در برابر چشمان ما رخ ميدهد و از حد انتظار و طاقت فراتر رفته است؛ به گونهاي كه هر انساني دردمندانه ميپرسد: «آيا اين همان لبنان است؟»
سياست در لبنان یعنی عامل محروميت؛ یعنی روی برتافتن از حقايق؛ یعنی به تعويق انداختن چارۀ کار و فراهم كردن زمينۀ مناسب براي بحرانها؛ و متأسفانه هنوز بدون هيچ رحم و توجهي به بازیگری میپردازد و سازش ميكند تا بيگناهاني ديگر قرباني شوند و مناطقي ديگر ويران گردد و زندگي عمومي از حركت بايستد. مهم اين است كه بازیگری موفقيتآميز باشد و معاملهها و سازشها كارساز شود.
ثالثاً، برخي از سياستمداران در هنگام گفتوگو اعتراف ميكنند كه وضعيت، حساس و خطرناك است و اگر به حد انفجار برسد، بحران از محدودة لبنان فراتر ميرود و دستاني تبهكار، برای توطئهچيني بينالمللي در کارند تا هم لبنان و هم انقلاب فلسطين را نابود کنند و بلكه ميخواهند معادلات منطقه را به سود اسرائيل تغيير دهند؛ ولی عجیب است که با وجود اعتراف به این حقایق و با وجود اينكه بهروشني درك ميكنند كه توانايي مهارکردن بحران و جلوگيري از انفجار آن را ندارند، به تنشزايي ادامه ميدهند و به بحران دامن ميزنند و وضعیتی به وجود ميآورند كه به حل مشكلات كمكي نميكند.
و خطرناكتر، اينكه آنان هر گونه مذاكرهاي را قطع و پلهای پشت سر را خراب كردهاند و خود و ديگران را در موقعيتي دشوارتر از موقعیت ميان دو دشمن قرار دادهاند؛ چرا كه دو دشمن نيز بر سر مسائل انساني محض، به دور از هر گونه گرايش سياسي با يكديگر همراه و همسو ميشوند و بدینگونه مانع دخالت طرف سوم ميشوند.
رابعاً، از ابتداي بحران و پس از درك ابعاد خطرناك آن، من و بسياري ديگر با همۀ توان براي حل اين معضل تلاش كرديم؛ با همه تماس گرفتيم؛ دربارۀ همه چيز بحث كرديم؛ راهحلها را بررسي كرديم، ولي نتیجهای نگرفتیم.
خون از قلبمان ميچكيد و به طور خاص مورد حمله قرار ميگرفتيم و مناطق سکونت مردم محرومي كه حتي لقمۀ ناني نداشتند چه رسد به اسلحه، ويران ميشد و مردم بیگناه بر زمين ميافتادند. همۀ اینها را میدیدیم و حساسیت اوضاع را درک میکردیم و همۀ دردها و رنجها را فرو میخوردیم و برای نجات وطن و کاستن دردهای هموطنان میکوشیدیم. قدرتنماییها از این سو و آن سو شدت گرفت و بحران پیچیدهتر شد و هر کس در پی شكاري بود و تكيهگاهي براي خود داشت؛ اما ميهن و فرزندان حقيقي و محروم آن هيچ تكيهگاهي نداشتند. آنگاه اوضاع به بنبست رسيد و شرايط در شياح به وخامت گراييد؛ و با شبهاي سياهي روبهرو شديم كه گروههايي از همميهنان را در خود فرو برد و با اموال مردم تشكيلاتي راهاندازي شد تا میانجی باشد نه دشمن؛ پس از آن با فضايي روبهرو شديم كه حتي در جنگهاي مرگبار نيز وجود نداشته است. و پس از آن قرار بود براي مصلحت محرومان تحصن كنيم، ولي ديديم که وطن خود نخستين محروم است. پس از اين همه، به اين نتيجه رسيدم كه گفتوگو دیگر سودي ندارد و گوشها نميشنود و وجدانها نيازمند كسي است كه آنها را تكان دهد و ملامت كند. به اين نتيجه رسيدم كه كشور به چيزي قويتر از اسلحه و قاطعتر از كلمه احتياج دارد. آنگاه خود را در راه مسجد براي اعتكاف يافتم.
آنان خاك وطن را آلوده كردند؛ پس به خانۀ خدا پناه آوردم تا از او ياري بجويم و در اينجا در حال اعتكاف خواهم ماند تا كشور بحران را پشت سر گذارد و صداي توپخانهها خفه شود!
همميهنان! من به جز جان خود چيزي ندارم و همان را به ميدان آوردهام تا براي وطن و زندگي هموطنان و مصلحت والاي وطن قرباني كنم و بر اين عقيدهام كه شرط اصلي موفقيت تحصن اين است كه ادامه پيدا كند و تمام هموطنان در همة فرقهها و مناطق از آن حمایت کنند و این اقدام مسالمتآميز و غيرمسلحانه باقي بماند، چرا كه اقدامات مسلحانه و قدرتنماييهاي سياسي و همۀ مظاهر خشونتْ كشور را درنورديده و درد و رنج مردم را بيشتر كرده و به پيچيدگي بحران افزوده است. در اين اوضاع انسان با همۀ دارایی و تواناییاش، با روح و جسمش، با حيات شخصي و روابط انسانياش، با همۀ تواناييها و روابطی كه خداوند به او عطا كرده است، تنها مانده و باید با همۀ سرمايۀ خود وارد ميدان شود.
و اكنون این انسان ساده بدون هیچگونه سلاح و بهدور از هر گونه خشونت و تهدید، به خانۀ خدا پناه آورده است و از او نجات ميطلبد.
اما اكنون آنچه خواستۀ ماست:
1. توقف خونريزي و هر گونه فعاليت مسلحانه در همۀ مناطق لبنان و بهويژه در منطقۀ شياح ـ عين الرمانه؛ منطقهاي كه هموطنان يكبار از جنوب به آنجا مهاجرت كردند و بار ديگر از آنجا به جنوب؛
2. برونرفت سريع از بحران تشکیل كابينه كه كشور را تهديد ميكند؛
3. تشكيل كابينهای غير حزبي كه بتواند كشور را در زماني كوتاه به حالت عادي بازگرداند؛
4. تشكيل سه هيئت در كنار كابينۀ آينده كه يكي از آنها تحقيقي گسترده دربارۀ حوادث اخير انجام دهد و عوامل جنایت و مسئولان آن را شناسايي كند و ديگري طرحهاي عمراني مناطق محروم را به اجرا گذارد و هيئت سوم آشتي ملي فراگير برقرار كند.
برادران! بهدور از هر گونه گرايش و جانبداري در انتظار موضعگيري و واكنش شما هستيم و گمان نميكنم که به خطر افتادن سلامت جسماني من به اندازۀ به خطر افتادن سلامت ميهن شما اهميت داشته باشد. من و ميهن و همۀ مخلصان در انتظار مواضع شما هستيم و فرمودۀ امام حسينع را خطاب به يارانش به شما ميگويیم: «ألا وَ مَن كانَ مِنكُم بَاذِلاً فينا مُهجَته متلهَّفا الي لِقاءِ اللهِ فَليَرحَل مَعَنا» هر یک از شما بر آن است كه خون خود را نثار كند و شوق ديدار خداوند دارد پس همراه با ما حركت كند.
------
[1]. (و آنگاه که بدعت پدیدار شود، عالم باید علم خود را آشکار کند و گرنه نفرینهای خداوند بر او نازل میگردد.)
[2]. (کسی که از گفتن حق دم فرو بندد، شیطانی لال است.)