باز هم اردیبهشت، باز هم نمایشگاه کتاب، باز هم غرفه داری.
اردیبهشت برای ما بیشتر از بهار، یادآور کتاب و غرفه داری است. یادآور ده روز دیدار رو در رو با مردم.
امسال در ردیفهای اول غرفه داریم. طوری که با چندقدم از ورودی اصلی شبستان به غرفه میرسیم. این یعنی مخاطبان گذری بیشتر برای ما.
غرفه را با جملهای که نماد اندیشه و تلاشهای امام موسی صدر است، آذین بستهایم:
«برای انسان گرد آمدهایم.»
امسال همۀ
مجموعۀ در قلمرو اندیشه امام موسی صدر تجدید چاپ شده و طراحی جلد آن هم تغییر کرده.
قیمت کتابها بیشتر شده و از امروز گله مردم شروع شد. توضیح ما درمورد بالا رفتن هزینههای چاپ، معمولاً قانع کننده نیست، چون ما را نه با انتشاراتیهای خصوصی، که با برخی مؤسسات وابسته به چهرههای مشهور مقایسه میکنند و احتمالاً باور نمیکنند که این مؤسسه هرچند مربوط به یک چهرۀ خاص است، خصوصی است و بودجه یا کمک مالی دریافت نمیکند. خودمان را آماده کردهایم که در تمام این ده روز این انتقادها را بشنویم.
امسال چند عنوان از
کتابهای شهید سید محمدباقر صدر را هم در غرفه داریم و امسال میتوانیم جوابگوی علاقه مندانی باشیم که هرسال در نمایشگاه به دنبال کتابهای او بودند و دست خالی برمی گشتند.
روز اول نمایشگاه، روز خلوتی بود، اما چند مخاطب همیشگی غرفه سراغمان آمدند.
باز هم پرسیدن سؤال همیشگی «چه خبر از امام؟» شروع شد و ما هم همچنان جوابهای قبل را میدهیم. هرچند باورمان نبود این سالشمار دردناک اینقدر بزرگ شود. اما هنوز ماییم و سخت جانی مان.
تصویر امروز:
تصویر امروز از بین مخاطبان غرفه خانم میانسالی است که اتفاقی از جلو غرفه رد شد و با دیدن پوستر امام جلو آمد. اسم امام را فراموش کرده بود. گفت ایشان همان آقایی هستند که ربوده شدند؟ گفتم بله. گفت مادر من خیلی زیاد به ایشان علاقه دارد و برای آزادیاش مرتب دعا میکند. عکس را که دیدم فکر کردم خبر خوشی دارید.
چند دقیقهای ایستاد، در دفتر مؤسسه چیزی نوشت، پوستری برای مادرش گرفت و رفت.