بررسی دیدگاه آیتالله سید محمدباقر صدر
• آیتالله سید محمدباقر صدر در آن سخنرانیِ «محاضرة حول ثورة الإمام الحسین»، بحث را اینگونه مطرح میکنند که جامعۀ اسلامی بعد از پیامبر گرفتار جاهلیت جدید شد. جاهلیت روح و مؤلفههایی داشت. در هر زمان ممکن است آن روح شکل بگیرد و بعد از رحلت پیامبر و کنار گذاردهشدن اهل بیت و روی کارآمدن بنیامیه، آن جاهلیت تکرار شد. ظاهر اسلام بود، نماز میخواندند، شعائر مذهبی را به حسب ظاهر رعایت میکردند، اما در عین حال، آن روح جاهلیت که حاکمیت غیر خداست در جامعه جاافتاده و شکل گرفته بود. لذا امام حسین در مقابل این جاهلیت ایستاد و برای برچیدن یا معرفی کردن این جاهلیت قیام کرد. عنوان کاملاً مشخص است که «انقلاب» است، «ثورة» است، «امام حسین» است. نتیجهای هم که در آخر میگیرند این است که الآن جامعۀ امروز اسلامی گرفتار همان جاهلیت شده و ما به حسین نیاز داریم، به زینب نیاز داریم، منتها نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم. لذا امت باید با خوندادن بدل و جانشینی از زینب و حسین واقعی شوند.
• بحث کاملاً حماسی، سیاسی، مبارزاتی است. ایشان معتقدند که بعد از رحلت پیامبر در جامعۀ اسلامی اتفاقی افتاد. جامعه سه رکن دارد: دولت، مجتمع، امت. با وفات و رحلت پیامبر دولت منحرف شد، یعنی آن کارگزار، پیامبر، رفت و جایش خلیفۀ اول آمد که از آن سنخ نیست. پس دولت اسلامی بههم خورد. مجتمع را با امت فرق میگذارد و معتقد است که مجتمع، آن گروه مؤمنانیاند که با حاکمیت گره خوردند. امت تودههای مردماند. حتی ممکن است در عمل ملتزم نباشند. همانها که میگویند ما مسلمانیم. اگر فرض کنیم که کل مسلمانهای دنیا امتاند، یا در ایران بگوییم که کل ایرانیها امتاند، حاکم آنهایی هستند که برسر کارند. مجتمع شیعی در ایران آن گروهی هستند که با حاکمیت ارتباط مستقیم و بدهبستان دارند و دولت با پیشتوانۀ آن مجموعه کارهای خود را پیش میبرد. این غیر از آن تودههاست.
بعد از رحلت پیامبر، دولت از بین رفت. مجتمع اسلامی هم از هم پاشیده شد. آنچه داشتیم فقط امت بود. ائمۀ ما بعد از رحلت پیامبر تا زمان غیبت، دو هدف را دنبال میکردند: اول، با انحراف دولت مبارزه کنند؛ دوم، امت را نگه دارند. منتها برای مبارزه با انحرافی که در دولت ایجاد شده بود، نحوۀ کار ائمه متفاوت بود. به این علت هم نام «أهلالبیت، تنوع أدوار و وحدة هدف» را برگزیدند. اهل بیت یک هدف دارند، اما شکل کارشان متفاوت است. هدفشان این است که با انحرافی که در دولت اسلامی بعد از پیامبر صورت گرفت، روبهرو شوند و مقابله و مواجهه کنند و امت اسلامی را از پراکندگی حفظ کنند و نگه دارند.
مراحل امامت ائمه (ع)
در مرحلۀ مبارزه با انحراف دولت و حاکمیت، زندگی ائمه به سه مرحله تقسیم میشود. مرحلۀ اول، دورۀ سه امام اول است. اینان با حاکمیت رودررو شدند. لذا پایان عمر این هر سه، به اتفاق، شهادت است.
هیچکسی در اینکه پایان زندگی سه امام نخست شهادت بود، تردید ندارد. منتها تا زمانی که ابوبکر و عمر زنده بودند، رویارویی امام علی (ع) مستقیم نبود. چون هنوز جامعه نفهمیده بود که مشکلی در جامعه ایجاد شده است. اینجا شهید صدر تعبیری دارند و آن کلمۀ «وعی» است. همانکه ما میگوییم شعور و احساس. جامعۀ اسلامی حرارت عاطفی داشت، احساسات مذهبی داشت، ولی وعی دینی نداشت. لذا گمان میکردند که پیامبر رفته اما اگر پدر زنش یا دامادش بر مسند امور باشد، فرقی نمیکند. جامعه به آن شعور و آن وعی نرسیده بود و تا زمان خلیفۀ دوم جامعه هنوز اینگونه فکر میکرد. در دورۀ عثمان مردم فهمیدند که اتفاقات خلافی صورت میگیرد. لذا مواجهۀ مستقیم امیرالمؤمنین بعد از پیامبر از دورۀ عثمان است. قبلش با ارشاد بود، با خیرخواهی بود، با نصیحت و مداخله بود، آن هم برای جلوگیری از انحراف بود.
مرحلۀ دوم زندگی ائمه، دورهای است که کیان شیعه و هویت علمی و فرهنگی شیعه را میسازند. لذا، به تعبیر ایشان، پایان زندگی ایشان هم مرگ طبیعی است. شیعه در آن دوره مطرح میشود. اینکه گفته میشود، مذهب شیعه، مذهب جعفری است، بدین سبب است که مهمترین آثار فکری و فرهنگی شیعه بر جای مانده از امام صادق (ع) است و قبل از ایشان از امام باقر. البته، از زمان امام سجاد این دوره شروع میشود تا به دورۀ امام صادق (ع) ختم میشود.
در دورۀ سوم شیعه شناخته شده، لذا هجوم از آن طرف است. امامانِ مرحلۀ سوم یا زنداناند یا تبعید. در این مرحله حکومت مقابله میکند، نه اینکه امامان بخواهند مقابله کنند. لذا از امام کاظم به بعد، امامان زندان بودند، تبعید بودند و تحت نظر بودند.
این خلاصۀ مطالبی است که ایشان دربارۀ عاشورا و دربارۀ امام حسین دارند. به هرحال، نگاهشان در مواجهه با مسئله نگاه انقلابی و حماسی و کاملاً سیاسی است.
بررسی دیدگاه امام موسی صدر
در سخنرانیهایی که از امام موسی صدر منتشر شده، رویکرد ایشان حماسی- انگیزشی است. در کتاب سفرشهادت، سراسر تعبیرهای قیام، انقلاب، ایستادگی در برابر ظلم، اصلاحگری به چشم میخورد. کار امام حسین با این پسوندها معرفی میشود. در همه جای سخنرانیها این تعابیر هست. این تعابیر از سنخ تعبیرهای شهید سیدمحمدباقر صدر است، نه از سنخ تعبیرهای سیدرضا صدر.
• نکتهای که ایشان بسیار بر آن تأکید میکنند این است که ما در حادثۀ عاشورا باید اهداف برتر را فراموش نکنیم. ایشان از یکی از دانشمندان نقل میکنند که دشمنان حسین سه گروهاند. اول کسانی که حسین را کشتند. دوم کسانی که تلاش کردند نمادهای حسینی را از بین ببرند، قبر را خراب کردند، یا با مجالس روضه مقابله کردند. گروه سوم کسانی هستند که هدف امام حسین را فقط در کشته شدن و برگزاری مجالس گریه خلاصه میکنند. ایشان گروه سوم را خطرناکتر میدانند. لذا میگویند که ما نباید در گریه متوقف بمانیم. در گریه ماندن همراهی با حسین نیست. باید از گریه بگذریم و ضمن اینکه برای امام حسین عزاداری میکنیم، عواطف و احساساتمان را ابراز میکنیم، اما در این مسائل نمانیم و از این فراتر و جلوتر برویم، و اهداف برتر حسین را که مبارزه با ظلم است؛ که اصلاحگری است؛ که برچیدن ظلم است؛ آن اهداف را محقق کنیم. در سفر شهادت توضیح میدهد: «امروز و در این اوضاع بزرگداشت شعائر و گوش فرا دادن به نوحه تنها وظیفۀ ما نیست. بلکه آنچه بر ما واجب است، یاری رساندن به امام حسین در راه اهدافش است. او خود این اهداف را تصریح کرده است. این کار برای پیروزی کسی یا برای شکست کسی نبود تا بگوییم تمام شد و ما راحت شدیم. هرگز چنین نیست، بلکه رسالتی که امام حسین آن روز هدف قرار داد، امروز نیز برجاست زیرا که امت برجاست، پس ما به جای آنکه امروز بگوییم و آرزو کنیم که «یالَیتَنا کُنّا مَعکَ و نفوز فوزاً عظیماً»، میتوانیم او را یاری کنیم و قدرت او را در برابر دشمنش بیشتر و اهدافش را محقق سازیم. این کار شدنی است و در برابر ماست.»
• از نکات دیگری که در این کتاب فراوان است، تطبیق مسائل عاشورا و حادثۀ عاشورا بر مسائل جاری لبنان و فلسطین است، که در همه جای این کتاب به آن اشاره میشود. از قبیل اینکه امروز مسلمانها وظیفه دارند برای نجات فلسطینیان در مقابل اسرائیل و برای نجات لبنان قیام کنند و حرکت کنند.
• نکتۀ دیگر پرداختن به بحث زنان است که در این کتاب بسیار پررنگ است. ایشان بحث نقش قهرمانانۀ زنان و زینب را پس از مصیبت امام حسین و پایان رسالتش، بیان کردهاند: «ما به این زن احترام میگذاریم و او را بزرگ میداریم. زنی که کاری انجام داد که مردان و قهرمانان بزرگ از انجام دادن آن ناتواناند. علاوه بر اینها، تجربهای شکوهمند و تابناک و واقعی و عبرتآموز در برابر ماست و درمییابیم همانگونه که مرد میتواند حسین باشد، زن مسلمان نیز میتواند زینب باشد. اگر امام حسین نمونهای برای قهرمانان و کمالی است در پیش چشم مردان، زینب نیز نمونهای است برای زنان.»
• امام موسی صدر علاوه بر این نگاه حماسی و تحریکی به حادثۀ عاشورا، در مرز ورود به نگاهی دیگر قرار دارد. در سال ۱۹۷۷ میلادی، کریسمس با ایام عاشورا و عزاداری مقارن میشود. از این تقارن ایشان بسیار لطیف و زیبا استفاده میکنند و پیامی میدهند و خطاب به مسیحیان در تلویزیون لبنان، بحثی را مطرح میکنند. «صلح، پیوند پایندۀ اسلام و مسیحیت» یا «نامهای به مردم لبنان» عناوین این پیامهاست. در حادثۀ عاشورا خون و شهادت و قیام و نهضت است، آن شهادت است و این تولد؛ آن مسیح است و این حسین؛ اما میان اینها پیوند برقرار میکنند و پیوندی پایدار بین اسلام و مسیحیت، با مفهوم صلح و با استفاده از ارزشهای انسانی که امام حسین و حضرت عیسی آفریدند، ایجاد میکنند. ایشان آن ارزشهای مشترک را که ارزشهای انسانیاند، نقطۀ بادوام و پایدار برای مسیحیان و مسلمانها تلقی میکنند.