مردی آید از دودمان هاشم، نه دراز قد بود و نه کوتاه قد، نه سپید بود و نه سیاه، خوبروی و خوبگوی. دعوت وی به هفت کشور برسد. این مرد به زنان ارزش نهد و فرزندش نماند و اگر بماند ماده بود.
بشارتهایی از تاریخ
بشارت هایی که در اینجا یاد می شود سه بخش است:
از حکیمان، از حفریات باستان و از شهریاران بیان.
از ذکر بشارتهای وارد در تورات و انجیل و کتابهای پیغمبران خودداری شد؛ چوم در این موضوع کتابهایی مفصل و جداگانه نوشته شده است.
از جاماسب حکیم ایرانیجاماسب، حکیم ایرانی بوده و پیری عالی مقام و دانشمندی فرزانه که در کتاب زند نامش آمده است.
جاماسب وزیر یکی از شهریاران سلسلۀ هخامنشی بوده است. سخن این حکیم عالیقدر را از کتاب جاماسبنامه – نسخۀ خطی موجود در کتابخانه ملی ملک که ده قرن پیش نوشته شده – میآوریم:
«مردی آید از دودمان هاشم، نه دراز قد بود و نه کوتاه قد، نه سپید بود و نه سیاه، خوبروی و خوبگوی. دعوت وی به هفت کشور[1] برسد. این مرد به زنان ارزش نهد و فرزندش نماند و اگر بماند ماده بود. هر روز دینش قویتر گردد، پادشاهی از شهان بستاند، به جای تاج دستار بندد، آتشخانهها را ویران سازد، موبدان را براندازد و پادشاهی و رسم ما را ببرد. هیچ آیندهای با ما نکند، دولت و فرخی از او بماند. نامش مهرآزمای[2] بود.
زندگانی وی سه قران و شش یک بود(هر قران بیست سال است) از گاه زادن و تا گاه رفتن.
پس از وی به دین وی خلل آید و بر تخمۀ وی مردمان بیرون آیند و به دین وی زیان رسانند و فرزندان وی همی کشتند. اندر حقیقت ایشان سستی بینی و از دین تنها به نام بسنده کنند.
دین ما سپری شود و به جای کت منار کنند و به جای چوبک[3] بانگ نماز کنند. پیش از آمدن وی رویدادی چند رخ دهد:
1. هر آتشی که اندر خانههای کهن بود بمیرد تا به حال بیچارگی آتش آورند و آتش خانهها بفروزند؛
2. پادشاهی به دست زنان و کودکان افتاد؛
3. دریای ساوه خشک شود.
چون نشانیها بینی، وقت بیرون آمدن آن مرد است. بباید دین وی پذیرفتن اگر چه ما را ناپسند بود.
از پس آن پیامبر، قوم وی طاعت را دست باز دارند و با یکدیگر بیعت کنند و به خون مردمان، دین به ملت برگردد. وی از دین خویش نام بس کند، و با جانشین وی برزمند و حق از وی و از تخمۀ وی بستانند و به ملک بنشینند و از ایشان بسیاری کس بکشند. و از تخمۀ جانشین آن پیغمبر باشند و در دین خود نام بسنده کنند و سر فتنه ایشان مردی بود موی تاک و پیوسته ابرو و به تن لاغر و از عمر بیشتر گذشته باشد و نخستین کس با وزیر آن پیغمبر برزمد او بود و بکوشد تا به ناحق آن جایگاه را زیر و زبر کند، و بسیار فساد پدید کند و هر که در آن روزگار بخواهد یاری حق کند و حق را به خداوند حقدار برساند هلاک شود.»
------
[1] مقصود هفت اقلیم است و جهانی بودن دعوت.
[2] مقصود رحمة للعالمین است.
[3] به معنای تخت است، نیمکت از آن است. چوبک چوبی بوده که بر تخت می زدند برای بیدار شدن.
بخش های دیگر:
یکم. انسان بی نظیردوم. از زبان دوست (سخن خدا)سوم. از زبان دشمنچهارم. بشارتی از جاماسب حکیمپنجم. بشارتی از مهاتما بده، حکیم هندششم. بشارتی از شری کرشن جی حکیم هندیهفتم. از لوح سلیمانی