گفتار ابوجهل
روزی ابوجهل عقده و کینهاش را چنین بیرون ریخت و خدمت پیغمبر عرض کرد:
سرانجام من تو را خواهم کشت!
حضرت فرمود: «من تو را خواهم کشت.»
سالیانی چند از این گفتوگو بگذشت و جنگ بدر فرا رسید و ابوجهل عازمِ جبهه شد.
زنش به او گفت: مگر یادت نیست که محمد به تو گفت: من تو را خواهم کشت. محمد دروغ نمیگوید، کجا میروی؟
ابوجهل گفت: راست گفتی و از رفتن منصرف شد. ولی همکیشانش او را بردند و به کشتن دادند.
ابوجهل هر چند که از خونیترین دشمنان رسول خدا بود، اما آن حضرت را دربارۀ آینده راستگو میدانست.
از این سخن، راستگویی آن حضرت نسبت به گذشته و حال نزد دشمنانش مشخص میشود. آری راست گویی بینهایت و درستکاری بیپایان ویژه محمد است و بس.
گفتار ابوسفیان
اینک سخن ابوسفیان رهبر مشرکان و سپاه کفر در جنگهای بدر و احد و احزاب را نزد هِرقِل (هراکلیوس) پادشاه روم میآوریم.
این سخنان را ابوسفیان با پادشاه روم در زمان کفرش گفته است. شهریار روم به سرزمین شام آمد تا به شکرانۀ پیروزی بر شاه ایران بیت المقدس را زیارت کند. در آن وقت، ابوسفیان با چند تن از سران قریش برای تجارت به شام رفته بودند. قیصر روم از بودن آنها آگاه شد، به سراغشان فرستاد. ابوسفیان و همراهانش نزد شهریار فاتح روم حاضر شدند.
قیصر از ابوسفیان پرسید: این پیغمبری که در مکه ظهور کرده و دعوی پیغمبری دارد با تو چه خویشی دارد؟
ابوسفیان گفت: پسرعموی من است.
قیصر رهبر شرک را نزد خود خواند و رو به روی خود نشانیدش و همراهانش را گفت: پشت سرش بنشینید و به آنها گفت میخواهم درباره این پیغمبر از او پرسشهایی کنم، اگر دروغ پاسخ داد شما بگویید دروغ میگوید.
- سپس هرقل از ابوسفیان پرسید: نسب و خاندان این پیغمبر چگونه است؟
- بسیار خوب است.
- آیا پیش از او کسی از این خاندان دعوی پیغمبری کرده است؟
- نه
- شما پیش از این از او دروغی شنیده بودید؟
- نه.
- آیا در میان پدرانش پادشاهانی وجود داشتهاند؟
- نه.
- گروندگان به او بیشتر توانگران هستند یا بینوایان؟
- بینوایان.
- پیروانش رو به افزایش هستند یا رو به کاهش؟
- رو به افزایش.
- آیا در میان پیروانش کسی به او پشت کرد و مرتد شده است؟
- نه
- آیا شما با او جنگیدهاید؟
- آری.
- پیروز بودهاید و یا شکست خوردهاید؟
- گاه پیروزی وگاه شکست.
- شما را به چه چیز دعوت کرده است؟
- ما را به خدای یگانه دعوت کرده که برای او شریکی قرار ندهیم و ما را از پیروی پدرانمان در پرستش بتها نهی میکند و به نماز و راستی و درستی و عفت و وفای به عهد و پیمان و ادای امانت میخواند.
- آنگاه قیصر به مترجمش گفت: به او بگو:
از پرسشهایی که جواب دادی دانستم که او دروغگو نیست و به خدا دروغ نمیبندد و در فرستاده شدنش از سوی خدا راستگوست چنین میبینم که در آینده خاک شام را تسخیر خواهد کرد. اگر میتوانستم نزد او میرفتم و اگر خدمتش میرسیدم قدمهایش را میشستم.
آنچه که ابوسفیان در برابر پرسشهای پادشاه روم گفته بود نه تنها نظر شخصی او بود که نظر همراهانش نیز بود. چون هرقل به آنها گفته بود: اگر ابوسفیان به من دروغ گفت، شما تکذیبش کنید.
بلکه نظر عموم سران قریش نیز بود که خطرناکترین دشمنانش بودند. چنان که کلمهای از آنها برخلاف این پاسخها نقل نشده است، در حالی که تاریخ بسیاری از جزئیات رفتار و گفتار آنها را برای ما حکایت میکند.
بخش های دیگر:
یکم. انسان بی نظیردوم. از زبان دوست (سخن خدا)سوم. از زبان دشمنچهارم. بشارتی از جاماسب حکیمپنجم. بشارتی از مهاتما بده، حکیم هندششم. بشارتی از شری کرشن جی حکیم هندیهفتم. از لوح سلیمانی