شب هنگام بر روی بالکن خانه رو به دریای مدیترانه نشسته است و چراغهای روستاهای مرزی شمال فلسطین اشغالی، در امتداد ساحل صور و در آن دور دست، سوسو میزنند. در ادامه آمده بود: «پری خانم و بچهها عید را به ایران رفتهاند و اینک در این لحظات خلوتِ شب، تنها یادآورِ ایران و مونس تنهایی من، سماوری است و سیگار همایی و صدای گرم آقای قوامی»...
دوستی داشتم به نام استاد فرید مسعودی. خدایش رحمت کند. انسانی بزرگوار و نقاشی بسیار ماهر و چیرهدست بود. پدرش مرحوم استاد محمد مسعودی، از صاحبمنصبان عالیرتبه و نیکنام وزارت دادگستری [یا کشور] در زمان شاه و از دوستان نزدیک امام صدر بود. آن طور که بارها از استاد فرید شنیدم، منزل پدری او در تهران، یکی از پاتوقهای امام صدر در دوران تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود.
روزی استاد فرید نامهای را به من نشان داد که امام صدر از لبنان برای پدرش نگاشته بود. دستخط نامه عینا همان دستخط امام صدر و امضای پای نامه نیز عینا همان امضای قدیمی آن بزرگوار بود. تاریخ نگارش نامه، نوروز یکی از اولین سالهای دهه چهل شمسی بود.
امام صدر ابتدا وضعیت خود در لحظات نگارش نامه را وصف و چنین خاطر نشان کرده بود، که شب هنگام بر روی بالکن خانه رو به دریای مدیترانه نشسته است و چراغهای روستاهای مرزی شمال فلسطین اشغالی، در امتداد ساحل صور و در آن دور دست، سوسو میزنند.
در ادامه آمده بود: «پری خانم [همسر محترم امام] و بچهها عید را به ایران رفتهاند و اینک در این لحظات خلوتِ شب، تنها یادآورِ ایران و مونس تنهایی من، سماوری است و سیگار همایی و صدای گرم آقای قوامی»...
منبع: سایت روایت صدر