امام موسی صدر را همه دوست داشتند، خصوصا خواهرها و مادر و برادرها. زمانی که امام موسی صدر به حوزه علمیه نجف رفته بود، و پدر بزرگوار ایشان هم دارفانی را وداع کرده بودند، نبودن امام صدر برای خانواده بسیار سختتر بود. البته امام صدر ارتباط خود را با خانواده از طریق نامه حفظ کرده بود و با نوشتن نامه از حال ایشان با خبر میشد. آنچه در زیر خواهید خواند شعرگونهای است از ایشان که برای مادر و خواهرها نوشتهاند تا هم از حالشان باخبر شوند و هم نشاط و شادابی و روحیه خانواده را پس از رحلت آیت الله العظمی صدر حفظ کرده باشند. ظاهرا خانواده پس از رسیدن این نامه دور هم جمع میشدند و نامه پر از مهر و محبت برادر را که خالی از شوخی و مطایبه هم نیست میخواندند. خواندن این نامه امروز هم بسیار بسیار شیرین است:
ای مادر خوب مهربانم ای نام تو راحت روانم
ای روی تو مهر تابناکم پس نیست زشام تیره باکم
ای پای تو بر سر بهشتم جز با تو مباد سرنوشتم
اکنون که به هجر مبتلایم وز محضر مهر تو جدایم
این نامه تو بود انیسم در کلبه دل بود جلیسم
شبهاست رفیق شام تارم در روز چو توست غمگسارم
درد دل خود به او بگویم دلجوئی تو در او بجویم
زو میشنوم لطیف بویت هم بوسه زنم بر او چو رویت
آرام دلم ز درد و غم هست افسوس یکیست وه چه کم هست
از زهرا رسیده مکتوب دیروز یکی دو صفحه خوب
از مهر و محبتش شدم شاد رحمت به تبار پاک او باد
از جواب خوش عزیز جانم فاطی خاتون مهربانم
وز حفظ ائمه کبارم خرسند و خوش و امیدوارم
امید که مادرگرامی تشویش رود ازو تمامی
هر چند که دور هست مادر از حضرت او که مهربانتر
مهمانیها بود گوارا افسوس که بهره نیست ما را
پس شام و نهار نوشتان باد یاد من هم بهوشتان باد
امید که بعد چند گاهی من هم برسم ز گرد راهی
چون حلقه انجم فروزان برگرد رخت شویم گردان
هر روز به منزل یکی سور با میل رویم ور نه با زور
از حیث خوراک و درس واخلاق بسیار بود دماغ من چاق
تعطیل دروس اگر که باشد با گعده سور و رفت و آمد
سرگرم شوم تمام ایام به خویش وندان مهربان تام
امروز دو حوله هم خریدم از پول زیاد دل بریدم
با یک دینار و ثلث راحت گشتم بخدا از این کثافت
سردی هوا زیاد نبود پس آتش هم مراد نبود
پوستین و اطاق گرم دارم در غرفه خود چو شهریارم
خویشان همگی سلام دارند سالِمند و گرم کارند
داداش عزیز را سلامی تقدیم کنید و احترامی
سلطانی حضرت گرامم از دور سلام و شوق دارم
آقای عبادی معظم کان سایه او نگرددم کم
افسوس جواب هر سه نامه بر تن ننموده است جامه
آن صادقی عزیز جانم آن دوست صادق جوانم
مکتوب عزیز او رسیده گردیده مرا چو نور دیده
قربان علی روم که جان است درمان دل فسردگان است
از دور دو دست خاله خانم میبوسم از نجف الی قم
اندر حرم مطهر شاه یادش بکنم بگاه بیگاه
خانم منصور محترم هم تقدیم کنید احترامم
ای خواهران مهربانم قربان شما روم بجانم
ای شاه آباجی مکرم قربان شما دوباره گردم
گر طاهره عزیز قم هست پس نامه او بود به پیوست
صد بار شوم فدای رویش قربان خصائل نکویش
منصور عزیزتر ز چشمان آن خواهر پاک و پاک ایمان
قربان محبتش بگردم کو هست علاج جمله دردم
اما به بتول خانم ماه آن خواهر اختصاصی شاه
کز دوری او دلم گرفته است بر دامن او نباشدم دست
از دادن کاغذش چه مانع هستم به چهار سطر قانع
زهرا خانم که جاش خالی تا رَحمت من کشد به حالی
فاطی جانم که ذکر او بود او را سپردم به حفظ معبود
آن دختر عاقل آن ربابم زو منتظر یکی جوابم
صد بار به هر یکی سلامی شوق و علاقه تمامی
و آنانکه به خدا هستند تابع هستم به سلام خود مصدع
در سایه لطف حق بود شاد آنگاه به زیر سایهات باد
پروین خانم امیدوارم او را بخدای میسپارم