امام فرمود: «عزت و کرامت و اهمیت و میهن ما بسیار بزرگتر از این شاه کوچک مزدور است.»
... یادم هست که روزی عدهای از شخصیتهای لبنانی و برخی علما به نزد امام آمده و گفته بودند: شما مانع از اعطای کمکهای ایران به شیعیان شدهاید. ایران وعده داده که یک بیمارستان مدرن با هزینههای بالا و امکانات آموزشی احداث کند و بودجهای هم برای این کار در نظر گرفته شده، اما به خاطر وجود شما این مبلغ را نمیدهند. امام پاسخ داده بود: «چطور ممکن است که من مانع از احداث بیمارستان یا مدرسه یا دارالایتام شوم، در حالی که رسالت انسانی من همین است؟ از نظر من مانعی ندارد که عدهای به ایران سفر کنند و این مبلغ را دریافت نمایند.»
تا آنجا که به خاطر دارم، هیاتی متشکل از دکتر سلیم حیدر و عماد بیضون و چند تن دیگر تشکیل شد و آنها درخواست کردند که من (حسین کنعان) هم با آنها بروم. امام فرمودند: «دکتر کنعان و من، ضد شاه و مخالف با ظلم شاه هستیم. چطور ممکن است که ایشان با شما همراه شود؟»
به هر حال آن هیات برای سفر به ایران آماده شد و گذرنامههای آنان برای صدور روادید به سفارت ایران در عمان ارسال شد، اما روادید صادر نشد و یکی از مسئولان سفارت به اعضای هیأت گفته بود که شاه میخواهد امام موسی صدر به ایران بیاید و شما هم همراه او باشید. در این صورت برایش قالی قرمز پهن میکنند و مستقیماً از فرودگاه به قصر شاه میروند و همچون یک رییس جمهور از ایشان استقبال خواهد شد. وقتی این خبر به امام رسید، فرمود: کور خواندهاند! و ادامه داد: «عزت و کرامت و اهمیت و میهن ما بسیار بزرگتر از این شاه کوچک مزدور است.»
منبع: کتاب موسی الصدر، قدر و دور