آقا موسي همان طور كه با دوستان و رفقايش مهربان و صميمي بود، نسبت به پدر و مادرش هم بسيار محبت ميكرد. به ياد دارم در شش ماهة آخر از عمر پدرمان، آقا موسي شبانهروز در خدمت ايشان بود و از مادرم، براي اينكه راحت باشد، خواهش كرده بود كه در اتاق ديگري بخوابد و در عوض خود او در خدمت پدر بود و از ايشان پرستاري ميكرد. در طول شب، اگر پدرم كوچكترين حركتي ميكرد، آقا موسي فوراً متوجه ميشد و كاري را كه لازم بود انجام ميداد.
ایشان در سفرهایی که با رفقایش داشت نیز در رعایت اصول اخلاقی کوتاهی نمیکرد. از جمله عادتهای استادان حوزة علمیة قم این بود که وقتی میخواستند به زیارت امام رضا (ع) در مشهد بروند، بعضی از شاگردان خود را هم با خود میبردند. آقا موسی از جانب امام خمینی (ره) و مرحوم صدوقی برای همراهی با آنان در سفر انتخاب شد و به وی اجازه دادند که کسی را به عنوان همراه با خود بیاورد. ایشان هم مرا انتخاب کرد.
در چنین سفرهایی معمولاً استادان و شاگردان آنان برخی کارها را که باید در طول سفر انجام بگیرد، میان خود تقسیم میکنند. آقا موسی با من قرار گذاشت که جز کارهای ساده، در انجام کارهای استادان همکاری کنیم، و همین طور هم شد.
او آن گونه که مناسب وی بود و با طبیعت بشری هم مخالف نبود، رفتار میکرد؛ هرچند آن رفتار مخالف عرف باشد. مثلاً در مهمانیهایی که چندین نوع غذا بر سر سفره میگذاشتند، هیچگاه اختیار از کف نمیداد و ضروری نمیدانست که برای احترام به میزبان، از همة انواع غذاها بخورد. یک بار همراه پدرم در یک میهمانی که به تنوع غذاهای سفره مشهور بود، شرکت کرد. وقتی برگشتند، مادرم از او پرسید که از کدام نوع غذا خورده است و آقا موسی جواب داد که فقط یک نوع غذا خورده است، زیرا یک نوع غذا، آدمی را هم سیر میکند و هم گواراتر است، در حالی که تناول غذاهای متنوع باعث سوءِ هاضمه میشود و لذتی در آن نیست.
اینها نمونههایی از رفتار و اخلاقیات او بود که مورد رضایت پدر ما هم واقع میشد و همواره در حق او دعای خیر میکرد. آقا موسی همان طور که با دوستان و رفقایش مهربان و صمیمی بود، نسبت به پدر و مادرش هم بسیار محبت میکرد. به یاد دارم در شش ماهۀ آخر از عمر پدرمان، آقا موسی شبانهروز در خدمت ایشان بود و از مادرم، برای اینکه راحت باشد، خواهش کرده بود که در اتاق دیگری بخوابد و در عوض خود او در خدمت پدر بود و از ایشان پرستاری میکرد. در طول شب، اگر پدرم کوچکترین حرکتی میکرد، آقا موسی فوراً متوجه میشد و کاری را که لازم بود انجام میداد.
منبع: شرف الدین، سید حسین، امام موسی صدر، گذارها و خاطرهها، علی حجتی کرمانی، تهران؛ مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، چاپ اول، ۱۳۸۸ ص ۵۰، ۵۲