دارد چهل سال میشود که از سفر بازنگشتهای.
در روایتهای کتاب
هفت روایت خصوصی، نوشته حبیبه جعفریان چند اشاره کوچک به احوالات رمضانی امام موسی صدر میشود. اینکه فرنی غذای محبوب ماه رمضانش بود و اینکه آخرین بار ماه رمضان بود که از خانواده خداحافظی کرد و به لیبی رفت و چهل سال از نیامدنش و سفر ناتمامش میگذرد و هنوز همه چشم به راه و در انتظار دیدارش هستند.
بخشهایی از روایتهای این کتاب را در ادامه میخوانید.
از روایت پری خانم: پری توی خانه بیشتر همان غذاهای ایرانی را می پخت. آقا موسی میگفت آن کم دردسرهایش را بپز. آنهایی که زود آماده می شوند و لازم نیست برای پختنش ۵ ساعت توی آشپزخانه ماند.
ماه رمضانها پیالههای فرنی ۳۰ تا ۴۰ تا سرتاسر روی میزی که توی آشپزخانه حازمیه داشتند، ردیف می شدند. فرنی زود آماده می شد و آقا موسی هم عاشقش بود. اگر همه سال به او فرنی می دادی، حرفی نداشت. حتی در نامه هایی که آن اول ازدواجشان از نجف می داد هم ذکر فرنی بود...
از روایت خواهرها، رباب صدر: از خانه خود من رفتند فرودگاه و تأکید داشتند که سفرشان کوتاه است. میگفتند برای عید فطر برمیگردم. آخرهای ماه رمضان بود، چون وقتی که داشتند میرفتند، گفتند إنشاءالله برای عید ماه رمضان برمیگردم... فوقش چهار روز، پنج روز بمانم. خودم از زیر قرآن ردشان کردم ...