روایت مرحوم صادق طباطبایی از مناظرات امام موسی صدر با مخالفان
مرحوم دکتر سید صادق طباطبایی، خواهرزاده امام موسی صدر، در جلسات مصاحبه گروه تاریخ شفاهی موسسه از سال ها ارتباطش با امام موسی صدر خاطراتی بیان کرده است که بخشی از این خاطرات را در ادامه می خوانید.
«در سفرهایی که به اروپا داشتند جلساتی با بچههای انجمن اسلامی برگزار میکردیم. خیلی وقتها بچهها به خیلی از کارها معترض بودند. آن زمان جنگ داخلی لبنان بود و انتقاداتی بیان میشد از جمله اینکه شما فلسطینیها را در تل زعتر و نبعه میکشید. قاعدتاً هم نوع سؤالها پرخاشگرانه بود.
در برخورد با این حرفها و سؤالها جواب و توضیح هم میدادند. نه اینکه بگویند تو که هستی که من جوابت را بدهم. وقت میگذاشتند و تازه ممنون هم میشدند. بعد همان دانشجویان شرمنده هم میشدند که چرا اینطور حرف زدند و میگفتند چرا نگفتید؟ دایی جان میگفتند برای چه بگویم؟ برای آگاهی شما که این کار را نکردم. اگر هم میخواستم نمیشد. میآمدم اعلام میکردم که من میخواهم با شاه دیدار کنم که فلانی را اعدام نکن؟ همه چیز را از بین میبرد. وقتی که هدف مهم میشود، با توجه به آرمان و هدفهایشان مشی و مسیرشان تعریف میشد، اینها را هم داشت دیگر و چقدر برای آدم سخت است که کارهایی میکند و نمیتواند بگوید. تمام این فحشها را تحمل میکند، به جان میخرد. فقط هدف است که این کار را آسان میکند. از این کارها زیاد داشتند.
همین جلسههای انجمن اسلامی که میآمدند، وقتی فقط خود بچهها بودند، میگفتند جلسات خیلی خشک و بی روح نباشد بگذارید مخالفان هم بیایند و حرفشان را بزنند. از سران جنبشهای چپ دعوت میکردیم که در جلسات حاضر شوند در آخر مغلوب میشدند و بچههای ما شارژ میشدند و روحیه میگرفتند و بعد هم گفت وگو را یاد میگرفتند.
یکی از بحث خیلی مفصلی که طول ه کشید، بحث جبر و اختیار بود. جلسه را هم زود شروع کردیم، ساعت ۴ و ۵ بعدازظهر و تا ۱۱ – ۱۲ شب طول کشید. اصلاً هم احساس خستگی نکردند. کاری میکردند که مخالف احساس شهامت میکرد که حرفش را هر طور که میخواهد بزند. پرخاش و توهین نمی کردند، وقت می گذاشتند برای فرد. بچه های دیگر هم احساس غرور می کردند و یاد می گرفتند در مسائل عقیدتیشان چگونه رفتار کنند. هرگز نمی گفتند بچه برو مطالعه کن بعد بیا حرف بزن. »