روایت رئیس هیئت اجرایی جنبش أمل از حمایت امام موسی صدر برای تحصیل جوانان شیعه لبنانی
محمد نصرالله، رئیس هیئت اجرایی جنبش أمل در مصاحبه با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر خاطره ای را درباره حمایت امام موسی صدر برای درس خواندن جوانان شیعه بیان کرده است در ادامه می خوانید.
«آقای حسین قطیش مسئول امور دانشجویان جنبش أمل و من معاون او بودم. در سال 1977 میلادی امام موسی صدر، به آقای حسین قطیش مأموریت داد تا به اردن برود و چند بورس تحصیلی از دانشگاههای اردن برای اعضا و جوانان جنبش تأمین کند.
امام صدر نامهای به ایشان دادند و من هم همراهشان به اردن رفتم. در اردن جلسهای با آقای علی غندور داشتیم و نامه را به ایشان تحویل دادیم، اولین مسئلهای که توجه او را جلب کرد باز بودن پاکت نامه بود. و اینکه پاکت چسب نداشت.
امام موسی صدر در کنار حسین قطیش
در این نامه امام صدر آقای حسین قطیش، مسئول امور دانشجویان را نمایندۀ خود برای اجرای توافقات فیما بین معرفی کرده بود. به پیوست نامه، نام 64 دانشجو در جدولی فهرست شده بود و مدارک برخی از آنها نیز ضمیمه شده بود.
آقای علی غندور با ملک حسین تماس گرفت و ما را به دستور او نزد مسئول دانشگاه اردن فرستاد تا از این 64 نفر، 10 نفر را طبق توافقات قبلی پذیرش کرده و در دانشگاه های اردن بورسیه شوند و تحصیل کنند.
قبل از دیدار با مسئول آموزش، آقای علی غندور با ملک حسین صحبت کرد و از این جهت که این دوره اول و سال اول این همکاری است موافقت او را برای پذیرش همۀ 64 دانشجویی که در جدول آمده بودند گرفت و به دستور پادشاه همین اتفاق افتاد.
در دیدار با مسئول آموزش کار ما این شد که جدول مربوط به نام و مشخصات 64 نفر را تک تک بررسی کنیم تا مدارک لازم برای بررسی و نواقص مشخص شود. وقتی همۀ اسامی بررسی و نواقص و کمبودها مشخص شد، من در ردیف 65 اضافه کردم، نام: محمد نصرالله ، کمبود: همۀ مدارک.
آقای حسین قطیش گفت اگر امام قبول نکرد چه میکنی؟ گفتم اگر امام موافقت کرد که ثبت نام میکنم وگرنه اسمم را خط میزنم.
به هرحال مأموریت ما انجام شد و بازگشتیم. وقتی به امام دربارۀ خودم گفتم امام گفت الحمدالله رب العالمین. پس تو مسئول این گروه و رابط بین ما با این دانشجویان خواهی بود و مسائل و مشکلات و نیازهای آنان را به ما منتقل می کنی.
همینطور هم شد ما 65 نفر به اردن رفتیم و تحصیلاتمان را در سال تحصیلی 1977 – 1978 آغاز کردیم و من هم این مسئولیت را انجام دادم و چقدر ضروری و لازم بود زیرا در آن سال با مسائل و مشکلاتی روبرو شدیم.
این روند تا سال 1982 ادامه پیدا کرد و هرساله من نام 10 نفر را ثبتنام میکردم، در سال سوم من با آقای علی غندور مطرح کردم که شما هرساله 10 نفر را بورسیه میکنید ولی امسال 14 نفر فارغ التحصیل میشوند پس به تعداد 14 نفر که فارغ التحصیل میشوند 14 نفر را بورسیه کنید یعنی امسال 24 نفر بورسیه کنید و هر سال همین کار را ادامه دهید و به تعداد افراد فارغ التحصیل آن سال افراد جدیدی غیر از آن 10 نفر بورسیه کنید. همینطور هم شد لذا هرسال تعداد فارغالتحصیلان و بورسیه شده ها متفاوت بود.
متأسفانه این روند در سال 1982 در زمان تجاوز اسرائیل و اشغال لبنان به موانعی برخورد کرد و کار متوقف شد.