آیت الله شیخ محمود خلیلی، در مصاحبه با گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ امام موسی صدر از مجلس اعلای شیعیان لبنان گفته است.
آیت الله شیخ محمود خلیلی، در سالهای جوانی چندین بار برای تبلیغ به لبنان سفر کرد و در همین سفرها امام موسی صدر از ایشان برای همکاری در مجلس اعلای شیعیان دعوت کرد. او مسئول بخش پاسخگویی به سؤالات شرعی در مجلس اعلای شیعیان بود و هم اکنون در قم به فعالیتهای علمی و پژوهشی و تدریس مشغول است. بخشی از خاطرات آیت الله خلیلی درباره مجلس اعلای شیعیان را در ادامه می خوانید.
«امام موسی صدر از همان ابتدای ورود به لبنان به بررسی وضعیت شیعیان لبنان پرداخت. در بیشتر سخنرانیها و جلسات خود تأسیس مجلسی برای شعیان را مطرح میکرد. ایشان میگفت در لبنان ۱۶ مجلس و مرکز وجود دارد و ما هفدهمین و آخرین مجلس هستیم. مسیحیها و مارونیها و سنیها و حتی دورزیها که در اقلیت بودند، برای خودشان مرکز دارند. اما شیعیان که اکثریت هستند مرکزی اینگونه ندارند. بنابراین، شیعیان نیز باید برای خودشان مجلس و تشکیلاتی داشته باشند. امام از مردم درخواست کرد به دولت تلگراف بزنید و اعلام کنید که ما خواهان چنین مجلسی هستیم. ایشان این مسئلهٔ را تا تأسیس مجلس پیگیری کرد و نام آن را المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی (مجلس اعلای شیعیان) گذاشت. مجلس سنیها دارالافتاء نام داشت. امام گفتند ما دارالافتاء نداریم زیرا افتاء در مذهب شیعه مخصوص مجتهد و مرجع است و ما برای رسیدگی به همهٔ امور شیعیان لبنان این مجلس را تأسیس کردهایم.
شیعیان لبنان مرکزی برای رسیدگی به امور دینی خود از جمله حج و رویت هلال ماه رمضان و عید و ... نداشتند. همچنین برای امرار معاش و پیدا کردن شغل مناسب نیز دچار مشکل بودند. زیرا در لبنان دولت از تمام مردم مالیات میگیرد و در مقابل طوائف نیز سعی میکنند تا حد امکان حقشان را از دولت بگیرند و لذا نوعاً سعی میکنند در مراکز حساس دولتی و ارتش، جوانهای خود را بکار گیرند. به همین خاطر، شیعه که مرکز و تشکیلاتی برای خود نداشت از مناصب و کارهای دولتی محروم بود.
در آن زمان از مسؤلیتهای مجلس این بود که به امور شیعیان از جمله وضعیت اشتغال، تحصیل و مسکن آنان رسیدگی کند. همچنین به دلیل مسلح بودن عدهای از مردم همیشه بین عشایر جنگ و خونریزی بود. از جمله کارهایی که امام صدر انجام داد اصلاح بین عشایر بعلبک بود که به میثاق بعلبک مشهور شد. امام طی عهدنامهای از آنان تعهد گرفت که از آن به بعد دیگر سلاح روی همدیگر نکشند و یکدیگر را نکشند.
سالی که بنده به لبنان رفتم مجلس در آستانهٔ تأسیس بود و آن سفر دومی که در تابستان رفته بودم مجلس تأسیس شده بود. البته هنوز مرکز معینی آماده نکرده بودند. در ابتدا محل مجلس در دارالافتاء بود. گروه گروه از شمال و از جنوب برای تبریک و تأیید به همان جا میآمدند. بنده اولین بار بعد از تأسیس مجلس همان جا خدمت امام رسیدم که بعد از آن مرکز مجلس اعلا را در حازمیه خریدند.»