صمد فرزین نیا می گوید: «وقتی امام متوجه شدند که در مراسم دانشگاه آمریکایی بیروت عدهای ایرانی حضور دارند با تبسمی زیبا گفتند من میخواهم امروز به زبان فارسی سخنرانی کنم.»
استاد صمد فرزین نیا، مدرس و از دوستان امام موسی صدر در گفت وگو با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه، بخش هایی از خاطراتش با امام صدر را بازگو کرده است. او در این گفت و گو به خاطره جالبی از مراسم دانشگاه آمریکایی بیروت اشاره کرد که به مناسبت روز جهانی زبان مادری، این خاطره را در ادامه می خوانید.
«در سال ۱۳۴۲ دانشگاه آمریکایی بیروت مراسمی با حضور اساتید و دانشجویانی با ملیتهای گوناگون برگزار کرد. سخنران این جلسه امام موسی صدر بود که البته در آن زمان هنوز به ایشان امام نمیگفتند.
در بدو ورود امام صدر همه از جای برخاستیم و در اولین دیدار مجذوب رفتار و اخلاقشان شدیم. وقتی امام متوجه شدند که عدهای ایرانی در آنجا حضور دارند با تبسمی زیبا گفتند من میخواهم امروز به زبان فارسی سخنرانی کنم. ما گفتیم در اینجا امریکاییها و ایرلندیها نیز حضور دارند و همه زبان عربی را متوجه میشوند و شما نیز که به زبان عربی مسلط هستید. اما امام موسی صدر اصرار داشتند که به زبان فارسی صحبت کنند و از جمع پرسیدند در اینجا کسی میتواند صحبتهای من را به انگلیسی ترجمه کند؟ دوستان من را معرفی کردند و به قول حافظ، قرعه فال به نام ما افتاد.
کنار ایشان ایستادم. امام نامم را پرسیدند و من پاسخ دادم صمد. گفتند: تو عبدالصمد هستی چون در بین عرب ها اسامی خداوند متعال با کلمه عبد شروع می شود و من از این به بعد تو را عبدالصمد صدا میزنم.
آغاز سخنشان دربارۀ اسلام بود و اینکه اسلام تمام مذاهب را بدوننژاد، رنگ و زبان، ملیت میپذیرد. خوب به یاد دارم که گفتند بنابر شواهد تاریخی در کشورهای اسلامی که اکثریت با مسلمانها بوده اقلیتهای مذهبی از هر دین و نژادی در کمال آرامش و آسایش زندگی کردهاند. مأموریت ما هم این هست که تفاهم و تقریب بین فِرَق مختلف اسلامی و سایر مذاهب برقرار کنیم. ما همه را از خودمان میدانیم.
امام با بیاناتی شیوا سخنرانی را اداره میکردند. باور کنید با وجود اینکه بنده بیانات ایشان را به انگلیسی برمیگرداندم همه سراپا گوش بودند و چهره همه بشاش بود. از اینکه یک روحانی شیعه در سن جوانی دارای اندیشهای بلند، سعۀ صدر و فکری باز است و همه را زیر یک پرچم فرا میخواند، واقعاً خدا را شکر میکردم. در آن ساعت تمام نیرو و استعداد خود را به کار گرفتم که آنچه این بزرگوار میگوید به بهترین شکل به مستمعین منتقل کنم و خوشبختانه خیلی خوب از کار درآمد.
یکی از حضار راجع به حق همسایه و همسایگی سوال کرد. ایشان بیانات بسیار زیبایی فرمودند و من جمله را به انگلیسی برگرداندم ولی جملهای هم از خودم اضافه کردم که ایشان نفرموده بود. به عربی گفتم: همانطور که در اسلام هست «الجار ثم الدار». ایشان با حالت خنده و تبسم بسیار زیبا به من گفت: این را از خودت اضافه کردی. ایشان میخواستند تا اندازهای روحیه مجلس را شادابتر کنند.
حضور در آن مجلس و ترجمۀ سخنرانی ایشان باعث شد دوستی و صمیمیت بین دانشجویان و ایشان برقرار شود. ما منتظر لحظهای بودیم که جناب آقا موسی فرمانی بدهند و ما انجام دهیم، چون میدانستیم که فکر و عمل این مرد برای خدا و قرب الی الله است.»