چند روز بعد مجلسی برقرار کردند که همۀ افراد، علما و روحانیون لبنان بودند. در همان مجلس یکی را از میان خودشان انتخاب کردند. به آقای لواسانی گفتند: این پول را به ایشان بدهید خودشان پول را تقسیم میکنند.
علما و مراجع پولی را حدود یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تومان در تهران برای ارسال به لبنان و کمک به روحانیون برای تبلیغ جمع کردند و این پول را به پدر خانم من، آیتالله آسید علی لواسانی، داده بودند که به امام موسی صدر بدهد. آقای لواسانی خیلی با امام موسی صدر رفیق بود و خیلی به ایشان عشق میورزید.
آیت الله لواسانی برای اهدای پول به لبنان رفت اما امام موسی صدر پول را قبول نکرد و گفت اجازه بدهید که من به شما بگویم پول را به چه کسی بدهید.
چند روز بعد مجلسی برقرار کردند که همۀ افراد، علما و روحانیون لبنان بودند. در همان مجلس یکی را از میان خودشان انتخاب کردند. به آقای لواسانی گفتند: این پول را به ایشان بدهید خودشان پول را تقسیم میکنند. امام موسی صدر خودشان یک لیره هم نگرفتند.
خود آقای لواسانی قضیه را برای من گفت که به امام گفتم: آقا این پول را برای شما دادند! گفت: نه من احتیاجی به این پول ندارم و این پول باید اینجور تقسیم شود که فردا نگویند که فلانی پول را گرفته چه کار کرده و چه کار نکرده.
ملاحظات بسیار بسیار عجیبی داشتند که از نظر اخلاقی خیلی خوب بود.