این شخصی که شما به او خندیدید، چه بسا از اولیاءالله [باشد] و [از] تمام کسانی که در اینجا حضور دارند، فضیلتش بالاتر و نزد خدا محبوبتر باشد. شما چه حقی داشتید که با نظر حقارت به ایشان نگاه کردید.
یادم است آقایی به درس قوانین ایشان [امام موسی صدر] میآمد و حالات خاصی هم داشت. از نظر قیافه و لباس هم قدری نسبت به طلاب دیگر کمتر بود. این آقا یک روز در وسط درس قوانین کتابش را به دست گرفت و ناگهان بلند شد و ایستاد.
طلاب که تمام مسجد نو را پر کرده بودند، دستهجمعی زیر خنده زدند و از او سؤال کردند، که آخر شما چرا اینطور درس میخوانی و این چه حرکتی است که وسط جلسه درس اینجور میایستی؟ آن بنده خدا پاسخ داد که من وقتی نشسته بودم، خوابم گرفتم؛ به همین جهت بلند شدم که خوابم نگیرد و بتوانم از درس استفاده کنم.
آقای حاج آقا موسی آن روز شدیدا به طلاب اعتراض کرد که چرا اینگونه برخورد کردید؟ فرمود این شخصی که شما به او خندیدید، چه بسا از اولیاءالله و تمام کسانی که در اینجا حضور دارند، فضیلتش بالاتر و نزد خدا محبوبتر باشد. شما چه حقی داشتید که با نظر حقارت به ایشان نگاه کردید.
آقای حاج آقا موسی در این گونه برخوردهای اجتماعی هم خیلی وارد بود. طوری بود که وقتی گاهی برای طلاب یا حتی مردم منبر میرفت، خیلی آنها را تحت تأثیر قرار میداد.
منبع: کتاب عزت شیعه،صفحه ۱۶۹