از ایشان پرسیدند شما آینده لبنان را چگونه میخواهید؟ ایشان هم جواب داده بودند: «لبنان کما کان» .... یعنی ما به هیچ وجه نمیخواهیم طائفه خاصی حاکم باشد. این طرز فکر سیاسی ایشان بود.
آخرین سفری که به لبنان داشتم، در سال ۱۳۵۴ بود. حدود پنج روز مهمان ایشان بودم؛ در همان طبقه بالای ساختمان مجلس اعلای اسلامی شیعه. یادم نمیرود که اتاق خوابش فرش نداشت و موزائیک بود؛ کف اتاق یخ بود؛ گفتم آقا موسی، چرا این جور میکنی؟ گفت میخواهم خوابم نبرد؛ اگر اتاق سرد باشد، خوابم نمیبرد.
ایشان در همان سفر یک مصاحبه خیلی قوی با مطبوعات لبنان داشت که به نظر من یکی از جالبترین صحنههای آقا موسی بود. اسرائیل و دشمنان ناراضی بودند که ایشان با طوائف و ادیان مختلف روابط حسنهای دارد. لبنان نمونهای از همزیستی موفق ادیان مختلف در کنار یکدیگر بود. شیعه، سنی، مسیحی و دروزی همه در کنار هم زندگی میکردند. اسرائیل میخواست این همزیستی را بر هم زند. آقا موسی هم در این بین مجلس اعلای اسلامی شیعه و حرکت المحرومین را راه انداخته بود و حسابی قوی شده بود. من عکسی دیده بودم که بیش از صد هزار نفر در اطراف ایشان جمع شدهاند و همگی در حال قسم خوردن هستند. انسان دقیقاً به یاد تظاهرات اول انقلاب ایران میافتاد.
عدهای در لبنان تصور میکردند که حالا که ایشان به اوج قدرت و محبوبیت رسیده است، حتما لبنان را فقط برای شیعیان میخواهد. یا اینکه لبنانیها باید شیعه شوند. خبرنگاران از ایشان پرسیدند شما آینده لبنان را چگونه میخواهید؟ ایشان هم جواب داده بودند: «لبنان کما کان» خدا شاهد است. این جواب مثل بمب در لبنان ترکید: «لبنان کما کان». یعنی ما به هیچ وجه نمیخواهیم طائفه خاصی حاکم باشد. این طرز فکر سیاسی ایشان بود.
منبع: کتاب عزت شیعه، دفتر دوم، صفحه ۶۶