چه موانعی بر سر راه شکلگیری گفتوگو در ایران وجود دارد؟ پرسشی که سخنرانان همایش گفتوگو به آن پاسخ گفته و راه حل پیشنهاد دادند.
به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، پنجمین گردهمایی سالانه کانون گفتوگوی موسسات امام موسی صدر صبح امروز، پنجم اسفند 1395 در تالار ایوان شمس برگزار شد.
در این همایش میزگردی با موضوع «گفتوگو و دیگری» و با سخنرانی رسول رسولی پور، عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی، محمدمهدی مجاهدی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و اسدالله مرادی، عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان و با دبیری مهدی فیروزان تشکیل شد.
در پایان میزگرد
«گفتوگو و دیگری» به پیشنهاد مهدی فیروزان و تایید سخنرانان و حاضران در همایش، گفتوگویی با موضوع «موانع شکلگیری گفتوگو در ایران» شکل گرفت که در ادامه خلاصه سخنان گفتوگو کنندگان در این باره را می خوانید.
اسدالله مرادی: گفتوگو را با زبان مادری به فرزندانمان بیاموزیم
به نظر من بین فیلسوفان ایران دیالوگ و گفتوگو برقرار نیست و جای سوال است که از کجا باید این راه را آغاز کرد؟ اگر این فیلسوفان و اندیشمندان، علوم انسانی خواندهاند اساسا باید اهل گفتوگو باشند، اما متاسفانه نیستند؟ بنابراین باید مساله را دقیقتر دید.
به نظر پس از افول تمدن اسلامی و یکسونگری و جزم اندیشی ما این مساله رخ داده است. از 170 سال پیش که دارالفنون تاسیس شد تا به امروز، ما یک نگاه مکانیکی به علم داشتهایم. در حال حاضر نیز در میان همه مردم دانشگاه شریف به عنوان اصلیترین دانشگاه صنعتی از دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان نهاد علوم انسانی، مهمتر است. در اصل همه مردم علاقه دارند فرزندانشان مهندس و پزشک شوند.
بر این مبنا باید پروسه گفتوگویی کردن جامعه را بلند مدت دید و ابتدا به سراغ مادران رفت. به نظر میرسد از طریق زبان مادری و عواطف مادر بهتر میتوان مقوله گفتوگو را به فرزندان آموخت. این مساله نیاز به یک جنبش و نهضت دارد تا تک تک مادران ما این بار سنگین را بر دوش بگیرند.
رسول رسولیپور: همه آماده جواب دادن هستند در صورتی که باید به پرسشها بیشتر اهمیت دهیم
به نظر من برای برطرف کردن این موانع باید سه مرحله را طی کرد: بینشی، ارزشی و روشی. قالب مطالبی که سخنرانان مطرح کردند، جنبه روشی داشت. در لایه بالاتر که ارزشی است، باید جامعه را اخلاق محور کرد. همه ما باید اخلاقی شویم و کلید اخلاقی شدن تواضع است. ما باید متواضعانه با دیگری مواجه شویم. حال چگونه میتوان متواضع شد؟ برای این مقوله باید به لایه بینشی برسیم و در اینجا دو نگاه «هستی شناسی» و «معرفت شناسی» مطرح است. در نگاه هستیشناسی ما باید متوجه شویم که هر کسی اعم از کافر، مسلمان، باسواد و بیسواد، فقیر و غنی، همه کرامت دارند. نمیتوان کرامت و حرمت را از انسانها گرفت. حرمت یک امر الهی است که در جان انسان گذاشته شده است.
همچنین بینش معرفتشاسانه ما نیز مشکل دارد. ما باید باورمندی را به جای اعتقادمندی تمرین کنیم. اعتقاد به سادگی به دست نمیآید که بلافاصله پس از تایید گزارهای خود را به آن گره بزنیم. «یقین» کالای مفت و ارزان، آنگونه که در فرهنگ ما وجود دارد، نیست. مطالعه کتاب «پرسیدن مهمتر از دانستن است» از دانیل کولاک با ترجمه مهستی بحرینی را به همه توصیه میکنم. در این کتاب فرهنگ و حکمت ندانستگی یا حکمت بیقراری مطرح میشود. انسان باید اصل را بر ندانستن گذاشته و آماده شنیدن باشد تا پاسخ دادن. متاسفانه همه حتی در محیطهای علمی نیز آماده جواب دادن هستند. این در صورتی است که ما باید به پرسشهای اهمیت بدهیم.
محمدمهدی مجاهدی: برای حل ریشهای مسئله باید مناسبات قدرت را عادلانه توزیع کنیم
در اینجا صحبت از بهتر کردن فضای گفتوگو در مقیاس اجتماعی یک کشور است. استنباط من از کلام دیگر سخنرانان این بود که باید هم در قالب آموزشهای به کودکان از طریق مادران و بعدها مدارس به صورت بینشی گفتوگو را آموزش داد. همه این پیشنهادها به این پیشفرض برمیگردد که اگر ما فرهنگ را در کشور درست کنیم مشکلات به خودی خود حل میشود. من با درست بودن این پیشفرض مخالف هستم. گویی فرهنگ کلیدیترین عنصری است که اگر تغییر کند دیگر حوزهها اعم از اقتصاد، جامعه و... یا به طور کل فرم کشور عوض میشود.
در جامعه جنسیت زده ما که مناسبات قدرت عادلانه نیست، نمیتوان این موضوع را به سادگی مطرح کرد. حتی جایگاه زن و مرد در همان روز تولد متفاوت است. در این جامعه جنسیت زده، مادران و خواهران ما از بیعدالتی رنج بردهاند، بنابراین چگونه انتظار داریم تا کل بار تربیتی فرزندان روی آنها گذاشته شود؟ حتی ما در مساله تربیت فرزند نیز جنسیت زده فکر کرده و نقش پدران در تربیت فرزندان را نادیده میگیریم. بنابراین اگر میخواهیم مساله را به صورت عمقی حل کنیم باید به توزیع عادلانه مناسبات قدرت بپردازیم.
مهدی فیروزان: تا احساس نیاز به گفتوگو بین مردم نباشد آموزش و فرهنگ سازی تاثیر ندارد
مهمترین نکته در کشور ما این است که اصولا احساس نیاز به گفتوگو حس نمیشود. ما اگر سالها هم در مورد گفتوگو صحبت کرده و آموزش بدهیم، تا عامه مردم احساس نکنند که از طریق گفتوگو به آرامش و امنیت میرسند، هیچ فایدهای دربر ندارد. با توجه به نبودن احساس نیاز به گفتوگو، متاسفانه تعامل اجتماعی نیز در کشور ما وجود ندارد. اکنون بیشترین پروندههای قضایی درباره اختلاف شرکاست. حتی در زندگی زناشویی نیز به دلیل نبودن گفتوگو بنبستهای بسیاری داریم و آمار طلاق در کشور ما زیاد است.
معمولا قانون به دو صورت رواج پیدا میکند: یا جامعه کلا عقلانی شود یا اینکه به امنیت نیاز به پیدا کند. من نمیدانم پس از رنسانس در اروپا همه عقلانی شدند یا اینکه خواهان امنیت بودند، اما میدانم که انحطاط تمدن اسلامی از زمانی آغاز شد که گفتوگو را به کناری گذاشت. در پیشینه درخشان تمدن اسلامی داریم که حضرت امام جعفر صادق در حرم الهی مینشست و با یک دهری درباره خدا گفتوگو میکرد. امام رضا (ع) نیز بدون سانسور با مخالفانش به گفتوگو میپرداخت.
از زمانی که ما و اندیشمندان ما زمین را لعنت شده دیدیم و به دنبال آسمان رفتیم، جریان عقبماندگی جامعهمان پیش آمد. متاسفانه فراموشی فیلسوفان مسلمان نسبت به زمین هزینههای سنگینی را برای جامعه در پی داشت که هنوز نیز با آن دست به گریبان هستیم.