مصطفی چمران: آقای صدر حالشان خوبست ولی همانطور که گفتم روزهای سختی را گذراندهایم و به او فشار روحی زیادی وارد آمد و باید بگویم رل [نقش] بزرگ صلح و آمدن جیش التحریر مدیون فعالیتهای اوست.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر،
شهید مصطفی چمران در مدتی که در لبنان و در کنار امام موسی صدر به فعالیت می پرداخت، با دکتر
صادق طباطبایی که آن زمان در آلمان بود، نامه نگاری های بسیاری داشت. چمران در این نامه ها که بخش مهمی از آن ها در کتاب
لبنان به روایت امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران منتشر شده است، با لحنی صمیمانه دکتر طباطبایی را خطاب کرده است و از حال خود و وضعیت شیعیان لبنان و مصایب آنان و دشواری های پیش روی این فعالیت ها سخن می گوید.
پایگاه اینترنتی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
(www.imam-sadr.com) تعدادی از این نامه ها را به مرور منتشر خواهد کرد.
به نام خدا
سرورم مسافر میآید! دو فیلم انقلاب از سرودهای مختلف برای شما میفرستم که بهتر است بین دوستان پخش شود.
سرود رضائی و غیره، یکی را باید به آمریکا بفرستیم. لطفاً به آدرس دکتر یزدی ارسال بفرمایید و یکی برای اروپا. من دوباره تماس گرفتم، هنوز پیام یاسر عرفات حاضر نشده است. در اولین فرصت برای شما ارسال میدارم از قول من به همه دوستان سلام برسانید.
نامۀ امام موسی نیز ضمیمه و همراه این نامه به دست شما خواهد رسید.
برادرم! صادق جانم! امیدوارم که تو... همه سلامت و موفق و خوشحال باشید. ما هم حالمان خوب است، فعلاً زنده ایم. روزهای بسیار سختی را گذراندهایم.
روزهای سقوط مسلمانها یکی بعد از دیگری، تا بالأخره با دخالت سوریه و ارسال جیش التحریر [ارتش آزادیبخش] که فلسطینی است اما در حقیقت زیرنظر سوریه است... جیش التحریر وارد لبنان شد و به سوی شهرهای بزرگ مسیحی رفت و آنها را مورد تهدید سقوط قرار داد. البته دامور سقوط کرد و کشت و کشتاری از مسیحیها و سوزاندن و غارت کردن همه امور... و سوزاندن قصر سعدیاتِ کمیل شمعون، البته باید بگویم که قدرت معنوی و جسمی جیش التحریر بود که باعث سقوط دامور شد.
اولین گروهی که وارد سعدیات شد بچه های ما بودند که با فریاد «ااکبر» و مواد منفجره و بازوکا به قصر حمله بردند و در کنارشان نیز صاعقه و بعضی از احزاب شرکت کردند ولی بچه های ما چند صد متر جلوی دیگران بودند و بالأخره سعدیات را گشودند، گو اینکه بعد جنبلاطیها و غیره پرچم و غیره آوردند و به اسم خودشان بردند. الاَّن وضع عادی است.
بعضی ناراحتیهای فردی وجود دارد مثل قتل و خطف [آدم ربایی] ولی کتائب و فرنجیه کیسه کرده اند چون از سوریه میترسند، مسئلۀ فقر و بعد مسائل روحی و به خصوص مردمی که کاملاً شوکه شدهاند و همۀ مسائل بعد از جنگ در حال بروز است. البته هنوز خطر جنگ هست و مردم فرصت فکر کردن به مسائل و مشکلات را ندارند. آ
قای صدر حالشان خوبست ولی همانطور که گفتم روزهای سختی را گذرانده ایم و به او فشار روحی زیادی وارد آمد و باید بگویم رل [نقش] بزرگ صلح و آمدن جیش التحریر مدیون فعالیتهای اوست. عزیزم، بعد از آرامش دوباره به خود آمدهایم که کارهای فنی را دنبال کنیم. لذا استاد علی عزالدین را خواهم فرستاد و عبدا را با این نامه میفرستم، عبدا مکانیک مدرسۀ ماست، باتجربه و مؤمن و قابل اعتماد، که ماشین باری بخرد و با ماشینها بیاورد. اگر پول خواست هرچه خواست به او بدهید چون باید بعضی وسایل نیز برای شاگردان بخرد، او را راهنمایی کنید که ماشینهای مختلف را در نقاط مختلف ببیند و تصمیم بگیرد که بخرد. فکر میکنم یک معلم مکانیک دیگر نیز بفرستیم که دو ماشین بخریم و همۀ اجناس را بار کرده بیاوریم. علی عزالدین خانمش در وضع حمل است و یک هفته دیگر انشأا خواهد آمد. فعلاً شما را به خدا میسپارم و از قول ما به همۀ دوستان سلام برسانید.
ارادتمند مخلص شما مصطفی
۱۹ فوریه ۱۹۷۶