سید هادی خسروشاهی می گوید: «امام موسی صدر در یك سفر كه به ایران تشریف آوردند، ملاقاتی هم با شاه داشتند كه موجب اتهاماتی شد.»
استاد سید هادی خسروشاهی، پژوهشگر تاریخ و از دوستان امام موسی صدر در گفتوگو با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر درباره رابطه امام موسی صدر با رژیم پهلوی توضیح داده است. این بخش از سخنان وی را که در کتاب
«حدیث روزگار» منتشر شده در ادامه میخوانید.
رابطۀ امام موسی صدر با رژیم شاه چگونه بود؟ اگر امكان دارد قدری دربارۀ این شایعه كه شیعیان لبنان از شاه كمك مالی دریافت میكردند، توضیح دهید.
امام موسی صدر در یك سفر كه به ایران تشریف آوردند، ملاقاتی هم با شاه داشتند كه موجب اتهاماتی شد. ایشان وقتی به قم تشریف آوردند من و آقای علی حجتی كرمانی در مورد این ملاقات از ایشان سؤال كردیم و ایشان هم فرمودند: «بله، من با اصرار خود آقایان برای نجات محكومینِ به اعدام به ملاقات شاه رفتم و مطلب را مطرح كردم. به شاه هم خیلی برخورد كه من این مطلب را مطرح كردهام.»
در رابطه با اتهاماتی چون كمك مالی شاه به شیعیان لبنان ایشان فرمودند كه: «نه، ما احتیاجی به كمك مالی هیچكس نداریم و مردم لبنان و مهاجرینی كه در آفریقا و اروپا هستند خودشان كمك میكنند و ما نیاز مالی نداریم كه بخواهیم از طریق شاه و یا كس دیگری از دولت، برطرف كنیم.»
در نظرم هست كه در یك سفر دیگر، شاید در الجزایر بود و یا جای دیگر، همین موضوع یعنی مسئلۀ كمك را مطرح كردم كه ایشان فرمودند چنین چیزی صحت ندارد و یكی از علل سرد شدن روابط آقایان، یعنی نظام ایران با من این بود كه طبق پیشنهاد خودشان میخواستند مبلغی در حدود چهار میلیون دلار برای ساختن بیمارستانی برای شیعیان در بیروت هدیه بدهند و ما هم گفتیم میپذیریم. زیرا هر كسی برای ساختن بیمارستان میخواست كمك كند ما بهطور طبیعی میپذیرفتیم و بعد هم آمار را منتشر میكردیم و مینوشتیم كه مثلاً چند میلیون دلار هم دولت ایران داده است. چون باكی نداشتیم و امر خیری بود برای استفادۀ عموم. دولت ایران هم پولش كه مال خودش نبود، مال مردم بود.
وقتی كه ما از دولت لبنان و یا دول عربی و اسلامی دیگر كمكی را بدین منظور بپذیریم، اگر دولت ایران هم كمك میكرد میگرفتیم و آخرالأمر هم بیلان میدادیم. منتها این پول ایران هیچوقت پرداخت نشد و علت آن هم این بود كه سرلشگر منصور قدر سفیر آن زمان ایران در بیروت، پیشنهاد كرد كه در صورت پرداخت تمامی هزینۀ ساخت بیمارستان توسط ایران، بالای سَر دَر بیمارستان نوشته شود با كمك اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر این بیمارستان ساخته شده است. ما هم این پیشنهاد را نپذیرفتیم و گفتیم ما اسم هیچكس را نمینویسیم. بیمارستان را به نام یكی از معصومین نامگذاری میكنیم و بعداً، اسمشان در لیست آمار و ارقام كمكها به بیمارستان خواهد آمد.
منصور قدر این مسئله را نپذیرفت و ما هم پول آنها را نپذیرفتیم. بنابراین، هیچگونه كمكی از حکومت ایران دریافت نكردیم و به یاری حق احتیاجی هم به آنها نداریم.
البته این موضوع بعد از آن بود كه رابطۀ امام موسی صدر با دولت ایران قدری به هم خورده بود. سفیر ایران، سرلشگر قدر، یك كلمهای را نفهمیده بود و این باعث شده بود تا رابطۀ آقای صدر را با دولت ایران تیره كند. ایشان در یك مصاحبهای گفته بودند: «دُول الخلیج العربیه»؛ یعنی كشورهای عربی حوزۀ خلیج. منصور قدر به ایران تلكس زده بود كه امام موسی صدر خلیج فارس را خلیج عربی نامید. درصورتیكه اگر او كمی با ادبیات عرب آشنا بود و یا كسی به او میگفت، میفهمید كه العربیه صفت دول است و نه خلیج. خلیج كه مؤنث نیست و بنابراین، عربیه نمیتواند صفت خلیج باشد. بلكه صفت دول است ـ كه جمع است ـ و معنی جمله دولتهای عربی خلیج است. این مسئله غوغایی برپا كرد و روزنامهها علیه ایشان مقالاتی نوشتند، ولی قضیۀ پیشنهاد كمك مالی دولت ایران به بیمارستان قبل از این برنامهها بود.
خود امام دربارۀ منصور قدر چیزی نمیگفتند؟
میگفتند این سرهنگِ ساواک را فرستادند اینجا موی دماغ ما بشود. چون ما ایرانی هستیم، میخواهد که مطابق نظر او فعالیت کنیم. میخواهد که بالای بیمارستان بنویسیم تحت توجهات عالیه شاهنشاهی اینجا ساخته شده. ما هم نمینویسیم. او هم مانع ارسال کمک شده است.
اگر ممكن است جریان ملاقات ایشان با شاه را در زمستان سال 1350 بیشتر توضیح دهید.
در سفرهایی كه ایشان به ایران میآمدند، در قم و یا تهران، نوعاً همراه مرحوم علی حجتی كرمانی به دیدار ایشان میرفتیم و از محضرشان بهرهمند میشدیم.
یادم هست كه در یكی از این سفرها، بعضی از مراجع عظام قم و علمای محترم تهران و برخی نیروهای سیاسی از ایشان خواستند كه با شاه ملاقات كنند و در مورد بعضی مسائل ازجمله، مسئلۀ لغو حكم اعدام تعدادی از جوانان مسلمان در آن زمان (رهبران نخستین سازمان مجاهدین) وساطت كنند. ایشان علیرغم میل باطنی، این خواست آقایان را اجابت كردند و به ملاقات شاه رفتند. اما متأسفانه نتیجۀ مثبت حاصل نشد و ایشان برای ما نقل كردند كه وقتی صحبت جوانان مبارز را مطرح کردم، شاه به وضوح ناراحت شد و پاسخ مثبتی نداد.
متأسفانه این دیدار با واكنشهای منفی بعضی از افراد ناآگاه یا معاند روبهرو شد و ایشان را به سازش و یا حتی همكاری با رژیم متهم کردند. و خود ایشان در دیداری كه با آقای حجتی خدمت ایشان رسیده بودیم، بسیار متأثر بود و میگفت: «ما به توصیۀ بزرگان به دیدار شاه رفتیم و این دوستان بدون آنكه از ماهیت امر آگاه باشند، اتهامات و شایعات ناروایی را مطرح ساختند كه با اخلاق اسلامی و موازین انسانی سازگار نیست.» بعد افزودند: «خب! من وجدانم آرام است. چون برای نجات چند جوان مسلمان اقدام كردم و عندالله مسئولیتی ندارم.» به هر حال، شایعات بعضی از افراد به ظاهر مبارز، آزاردهنده بود. اصولاً در عالم سیاست، دیدار و گفتوگو با دشمن اگر در راستای اهداف اصلی باشد نمیتواند اشكالی داشته باشد. این دوستان توجه ندارند كه طبق آیات قرآن، خداوند با شیطان هم به گفتوگو میپردازد.
بعد از ملاقات امام صدر با شاه كجا به دیدار ایشان رفتید؟به نظرم و به احتمال زیاد در همان قم، منزل آیتالله سید رضا صدر. ظاهراً برای تجدید دیدار با مادر و یا خداحافظی به آنجا آمده بودند و شادروان علی حجتی كرمانی كه داماد آیتالله سید رضا صدر بود به من خبر داد و با هم به دیدار ایشان رفتیم كه صحبتها و گلهها مطرح شد.
چه كسانی به دیدار ایشان با شاه انتقاد داشتند؟ انتقاد آنها مشخصاً چه بود؟
البته رسم روزگار بر این است كه هر كار مثبت و مفیدی از سوی كسانی كه منافع آنها به خطر میافتد یا اصولاً درک صحیحی از اوضاع ندارند و در جهل مركب به سر میبرند، مورد قبول واقع نمیشود و به این قبیل امور اعتراض میكنند. شاید عدهای هم برای كسب عنوان اپوزیسیون رژیم و چپگرایی كودكانه و انقلابینمایی قلابی به این اعتراضها، و شایعات، دامن زدند.
در حوزۀ علمیۀ قم هم متأسفانه از همۀ عناصر فوق، نمونههایی در معممین وجود داشتند كه به قصد تصفیه حسابهای دوران بدر و حنین وارد معركه شده بودند و هر روز شایعهای در مورد توافق میان ایشان و رژیم و اخذ پول و اباطیلی از این قبیل میگفتند. البته حقیر را از ذكر نام آنها، كه بعضیهایشان هم از این دنیای فانی رفتهاند، معاف بدارید. غفرالله لنا و لهم و لمن سبقونا بالإیمان.