شعری از زهرا هداوند دربارۀ امام موسی صدر
بهاران عرب را نیست خیری
به خون غلتیده هر مجنون و لیلی
خدایا تا به کی درد جدایی
الاای یوسفم موسی کجایی
نشان از بینشانم جویم هرجا
عیان آخر شود موسی به دنیا*
ترا من هر نفسم یادم هرجا
کنار هرچمن، هرگل، هرجا
شب از درد فراقش گریه کردم
زدست بیوفایان ناله کردم
سی و پنج آمد وموسی نیامد
فغان از حد گذشت و او نیامد
الها نور چشم ما نگه دار
زعیم و سرور* مارا نگه دار