آیت الله ـ امام ـ سید موسی صدر رهبر شیعیان لبنان، فرزند برومند بزرگ مرجع فقید شیعه، مرحوم آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر است. پدر و اجداد پدری و مادری وی عموماً از علمای دین و زعمای بزرگ شیعه بودند و شناخت آنها از لحاظ «رجالشناسی» و آشنایی با امام موسی صدر و خاندان وی ضروری است، اینک در مقدمه کتاب، اشاره کوتاهی به شرح زندگی آن بزرگوار و اصالت تاریخی خاندان بزرگ وی، داریم:
۱. سید صالح شرفالدین
جد اعلای امام موسی صدر، سید صالح سید شرفالدین است که به سال ۱۱۲۲ هجری، در قریه «شحور» نزدیکی شهر صور، در جنوب لبنان دیده به جهان گشود و پس از پایان تحصیلات در همان روستا اقامت گزید و از عالمان جلیلالقدر دینی به شمار آمد. وی مزرعهای را در روستای «معرکه» از توابع صور خریداری کرد و برای امرار معاش، به کشاورزی اشتغال ورزید و در همین مزرعه بود که فرزندش «سید صدرالدین» به دنیا آمد.
سید صالح سید شرفالدین زندگی آرامی داشت تا اینکه در جنگی که «احمد جزار» یکی از سرداران عثمانی برضد علمای شیعه «جبل عامل» به راه انداخته بود، وارد نبرد شد و دژخیمان «جزار» پسر بزرگ او را که «سید هبهالدین» نام داشت، در سن ۲۱ سالگی درمقابل چشمان پدر در قریه «شحور» به قتل رساندند و خود سید صالح را دستگیر نمودند که ماهها در زندان آنها در «عکا» بسر برد، اما سرانجام با همکاری بعضی از نگهبانان شیعه موفق به فرار شد.
پژوهشگر معاصر «سید حسن صدر» این ماجرا را چنین شرح میدهد:
احمد جزار، سید صالح و گروه دیگری از علماء دین را در جائی زندانی ساخته بود که شب و روز در آن تشخیص داده نمیشد تا آنجا که نمیتوانستند اوقات نماز را بشناسند. سید صالح مشغول خواندن «دعای طائر رومی» میشود که در «المهج» روایت شده است، و از خداوند خواستار رهائی خود و یارانش میگردد و سرانجام به همراه شش تن از زندانیان دیگر موفق به فرار از زندان مخوف جزار در سال ۱۱۹۷ هـ میگردند»[۱].
سید صالح به سوی عراق رهسپار میگردد و در نجف اشرف در جوار امام علی (ع) اقامت میگزیند و پس از مدتی برادرش سید محمد و همسر و دو پسرش سید صدرالدین و سید محمدعلی نیز به وی ملحق میشوند. [۲]
۲. سید صدرالدین صدر
جد بزرگوار امام موسی صدر، سید صدرالدین، فرزند سید صالح شرفالدین موسوی عاملی است که در سال ۱۱۹۳ هجری در قریه «قشیب» از توابع جبل عامل متولد شد و پس از معرکه «جزار» به حوزه علمیه نجف رفت و در اثر تلاش و کوشش، طولی نکشید که در زمره علما و مجتهدان عالیمقام زمان خویش قرار گرفت. وی با دختر مجتهد بزرگ و مرجع عالیقدر مرحوم شیخ جعفر کاشفالعظاء ازدواج نمود و پس از چندی به ایران هجرت نمود و در شهر اصفهان ــ که در آن زمان دارالعلم و محل رجال دین و اهل فضل بود ــ اقامت گزید و در این شهر سالها مرجع طراز اول تدریس و قضا و فتوی بود و تعدادی از مشاهیر علماء مانند شیخ مرتضی انصاری، میرزا هاشم چهارسوقی و برادرش صاحب «الروضات» و سید محمد شفیع صاحب «الروضه البهیه» از محضر او استفاده علمی نمودند.
لازم به یادآوری است که خاندان صدر و شرفالدین، بنی اعمام یکدیگرند و از ریشهدارترین و اصیلترین خاندانهای شریف میباشند و تا دوران «سید صالح شرفالدین» تمامی اعضاء این خاندان بزرگ به «شرفالدین» شهرت داشتند، اما پس از اینکه سید صدرالدین بن صالح موسوی به مقام مرجعیت و ریاست شیعه نایل آمد، این شاخه از خاندان، به «صدر» مشهور شدند.
از مرحوم سید صدرالدین ۵ فرزند که همگان از علما و رجال دین بودند، به یادگار ماند. کوچکترین آنها از لحاظ سن «سید اسماعیل» بود. آیت الله سید صدرالدین در سال ۱۲۶۲ هـ درگذشت. [۳]
۳. سید اسماعیل صدر
جد اول امام موسی صدر، سید اسماعیل صدر، فرزند سید صدرالدین است که از بزرگان علما و مراجع تقلید شیعه در زمان خود بود و در زهد و تقوی و مراتب علمی و کمالات معنوی، مشهور و مورد قبول همگان بهشمار میرفت.
وی در سال ۱۲۵۸ هـ در اصفهان دیده به جهان گشود و در خردسالی از نعمت پدر محروم گردید و تحت تربیت برادر بزرگوارش سید محمدعلی، معروف به «آقا مجتهد» قرار گرفت و پرورش یافت و مقدمات و مقداری از دروس سطح را پیش وی خواند و بعد از فوت وی، در درس شیخ محمدتقی صاحب «هدایة المسترشدین» حاضر شد تا اینکه در سال ۱۲۸۱ تمامی اموال موروثی خود را به برادران خود تحویل داد و خود به قصد ادامه تحصیل، راهی عتبات عالیات گردید. هنگامیکه وارد نجف گردید شیخ انصاری فوت شده بود و او در مجالس فاتحه آن بزرگوار شرکت نمود. و سپس در درس زعمای حوزه چون شیخ راضی ابن شیخ محمد فقیه نجفی (۱۲۹۰هـ) و شیخ مهدی بن علی ابن شیخ اکبر کاشفالغطاء (متوفی بسال ۱۲۸۹ هـ) شرکت نمود و از آن پس ملازم میرزای شیرازی در سامرا گردید. وی از بزرگترین و برترین شاگردان میرزا و از مهاجرین نخستین به سامرا محسوب میشد. و بعد از وفات میرزا یکسال و چند ماهی نیز در سامرا ماند و سپس به حسب احساس تکلیف از سامرا مهاجرت کرد و در کربلا اقامت گزید و بنای تدریس گذاشت و از برکت وجود او حوزه علمیه کربلا رونق فراوان یافت.
و بسیاری از فضلا ازجمله: میرزا محمدحسین نائینی، سید شرفالدین عاملی، سید حسین فشارکی و بسیاری دیگر، از شاگردان وی بودند و او مرجع تقلید بسیاری از مردم کربلا و سایر بلاد بهشمار میرفت و سرانجام در سال ۱۳۳۸ و یا ۱۳۳۹ هـ در کاظمین به درود حیات گفت و در یکی از مقبرههای رواق مطهر، مدفون گردید.
چهار فرزند باقی مانده از وی عبارت بودند از: سید صدرالدین، سید محمدجواد، سید حیدر و سید محمدمهدی که جملگی از فضلای معروف و صاحبان تحقیق و نظر و مراجع دینی بودند. [۴] علامه بزرگوار شیخ مرتضی آل یاسین، در رحلت آن بزرگوار ابیاتی سروده که بر روی سنگ قبر وی ثبت شده است:
لئن یک اخفی القبر شخصک فی الثری
فهیهات ما اخفی فضائلک القبر
فطوبی لقبر انت فیه مغیب
فقد غاب من اطباق تربته البدر
ولست بمستسق له القطر بعدما
عدا بثراه الیوم ینتج القطر
تخیرت صدر الخلد مأوی فارّخوا
من الخلد اسماعیل طاب له الصدر
ـ ۱۳۳۹ هـ ـ
۴. سید صدرالدین صدر
پدر امام موسی صدر آیت الله سید صدرالدین صدر [۵] فقیه بزرگ و از مراجع عالیقدر و معاصر شیعه بود. وی در سال ۱۲۹۹ هـ. ق ــ یا ۱۲۹۸ هـ [۶] ــ در کاظمین در میان چنین خاندانی دیده به جهان گشود. ادبیات و قسمتی از علوم مقدماتی را در سامرا از اساتید وقت فرا گرفت و بعد در خدمت پدرش ــ که یکی از مراجع تقلید بود ــ به کربلا مهاجرت کرد و سطوح عالیه را در محضر شیخ حسن کربلائی خواند و مدتی هم در حوزه درس والد معظم خود حضور یافت و سپس به توصیه پدر، راهی حوزه علمیه نجف گردید و مدتی در درس آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی شرکت نمود و به اخذ اجازه اجتهاد نایل گردید و در سال ۱۳۲۹ هـ بعد از فوت پدرش جهت زیارت بارگاه امام رضا (ع) به ایران آمد و مدت ده سال در مشهد ماندگار شد و به تدریس و ارشاد مردم مشغول گردید و در همانجا با دختر مرجع بزرگ وقت مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، بهنام بیبی صفیه ازدواج کرد.
و در سال ۱۳۴۴ هـ به نجف اشرف مراجعت کرد و برای احترام، در درس میرزای نائینی حاضر میشد و در سال ۱۳۴۹ به ایران برگشت و به دعوت مرجع عالیقدر و مؤسس حوزه علمیه قم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در قم اقامت گزید و بهسرعت به عنوان فقیهی عالیقدر و مرجعی بزرگ و معروف و یکی از ارکان حوزه علمیه قم اشتهار یافت و پس از رحلت آیت الله حائری به همراه دو مرجع بزرگ دیگر ــ آیت الله سید محمد حجت و آیت الله سید محمدتقی خوانساری ــ زعامت حوزه و مرجعیت شیعیان را به عهده گرفت و درحوزه علمیه قم خدمات شایان توجهی نمود و شاگردان زیادی در مکتب خود تربیت کرد. [۷]
روایتی از آیت الله صدر
پس از رحلت آیت الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم در سال ۱۳۵۵ هـ قمری، بسیاری از علما و اُدبا در سوگ او اشعار زیبایی به زبان عربی و فارسی سرودند که جالبترین آنها، اشعار نغز و پرمحتوای آیت الله صدر بود.
اشعار این مرد بزرگ که بر سنگ قبر مرحوم آیت الله حائری نقش بسته چنین است:
عبدالکریم آیتالله قضی
وانحل منسلک العلوم عقده
اجوب ربع العلم بعد خصبه
وهّد ارکان المعالی فقده
کان لاهل العلم خیر والد
و بعده امست یتامی ولده
کوکب سعد سعد العلم به
دهراً و غاب الیوم عنه سعده
فی شهر ذیالقعد ه غاله الردی
به سهمه یالیت شلّت یده
فی حرم الائمة الاطهار فی
شهر الحرام کیف حلّ صیده
دعاه مولاه فقل مورّخا
«لدی الکریم حلّ ضیفاً عبده»
(آیت الله عبدالکریم حائری جهان را بدرود گفت و با رحلت او حلقه دیگری از زنجیره دانش و فرهنگ از میان رفت. او بوستان شکوفای دانش بود. و فقدان او ارکان ارزشها را به لرزه درآورد. او برای دانشوران، بهترین پدر بود و با رحلت او فرزندان علمی وی یتیم شدند. او ستاره نیکبختی بود که فرهنگ و دانش، روزگاری طولانی، به وسیله او سعادت یافت، اما اینک با رحلت او ستاره سعادت علم ناپدید شد. در ماه ذیقعده، روزگار تیر اجل را بهسوی او نشانه رفت که کاش دستش فلج میشد. در حرم امامان پاک، آخر چگونه، در ماه حرام و حرم اهل بیت، صید حلال شد؟ خدایش او را بهسوی خویش فرا خواند و تاریخ آن چنین شد: بنده پروردگار، مهمان خدای کریم گردید.)
پس از سرودن این اشعار نغز، مکاشفهای رخ میدهد که به روایت خود آیت اﷲ صدر بدین صورت بوده است: پس از انشاء این قصیده کوتاه، در عالم رؤیا دیدم که در بوستان بسیار سرسبز و خرمی هستم که سراسر آن را درختان و میوهها و نهرهای لبریز از آب زلال پوشانده است. و من در آن قدم میزنم، در همان حال فردی از روبهرو آمد و گفت:
«میخواهید حاج شیخ را ملاقات کنید؟» گفتم: با کمال میل!» مقداری راه طی کردیم و به فضای سرسبزتری که وسط باغ و کنار حوضی که اطراف آن گل کاری بود، رسیدیم. در طرف راست آن ساختمان باشکوهی بود که چند پله آن بالاتر از زمین بود و در و پنجرههای متعددی به سوی باغ داشت.
گفت: نگاه کن!» وقتی نگاه کردم حاج شیخ را دیدم که در یکی از اطاقها تکیه به در داده و باغ را تماشا میکند. سلام کردم و شتابان وارد اطاق شدم، جواب مرا داد و پس از پذیرایی فرمود: حالم بسیار خوب است.» و آنگاه حال آقایان و وضعیت حوزه را پرسید. به عرض رساندم: خدای را سپاس!» خدمت گزاری وارد شد و چای آورد. فرمود: برای آقای صدر هم بیاور!» گفتم: اگر میل دارید، من هم خدمت شما باشم؟» فرمود: «خیر، شما کار دارید و با شما کار دارند و باید بروید.» همان طوری که با حاج شیخ صحبت میکردمگاه به منظره زیبا و دلانگیز باغ نیز نظاره میکردم و او با فراست دریافت که منظره باغ برای من جالب است کمی بلند شد و هر دو دست را بلند کرد و فرمود: «لدی الکریم حلّ ضیفاً عبده.»: بنده پروردگار، مهمان خدای کریم گردید.
صدر از دنیا رفت
مرحوم آیت الله صدرالدین صدر، از پروا پیشگان و اندیشمندان نامدار جهان تشیع است. در مورد رحلت او یکی از روحانیون حوزه علمیه قم، مکاشفهای داشته است که نشاندهنده عظمت و کرامت و بزرگواری آن عالم ربانی و آزاده است که آن را از مرحوم آیت الله جناب حاج شیخ عبدالنبی عراقی ــ از مجتهدین مسلم و بهنام حوزه علمیه قم ــ نقل میکنیم:
درست بهخاطر دارم که روز شنبه برابر با ۱۹ ربیعالثانی، سال ۱۳۷۳ قمری بود که نگارنده به منزل آیت الله حاج شیخ عبدالنبی، رفتم ایشان در تعبیر خواب مهارتی بسیار داشت و به این امتیاز نیز معروف بود. به هنگام ورود من بود که حجت الاسلام آقای میرزا محمد همدانی از بیت ایشان خارج شدند. هنگامی که به محضر آیت الله شرفیاب شدم فرمودند:
«آقا شیخ محمد را دیدی؟»، گفتم: آری! مطلبی داشت؟» فرمود: خواب عجیبی دیده بود.» پرسیدم: تعبیر آن برای شما روشن است؟ چه خوابی دیده بود؟»
فرمود: ایشان میگوید شب گذشته در خواب دیدم که به حرم مطهر دخت گرانمایه حضرت کاظم (علیها السلام) شرفیاب شده و از آنجا به مسجد بالاسر رفتم تا فاتحهای برای آیت الله حائری (قدس سره) بخوانم که دیدم میان قبر مرحوم حائری و آیت الله خوانساری قبری آماده است.»
با تعجب از خود پرسیدم: این قبر برای چه کسی آماده شده است؟» بانوی گران قدری را دیدم که فرمود:
«این قبر پسر من، صدر است. صدر از دنیا رفت، او خوب فرزندی بود.»
شگفت اینکه مرحوم آیت الله عراقی هنوز در مورد این خواب سخن میگفت که بهناگاه صدای بلندگوی حرم طنین افکند و خبر رحلت آیت الله العظمی آقای صدر (قدس سره) را اعلان کرد. [۸]
بدین ترتیب آن بزرگوار در «قم» به رحمت حق پیوست و در کنار قبر مراجع عظام دیگر، در حرم مطهر حضرت معصومه (ع) به خاک سپرده شد.
از مرحوم آیت الله صدر، ده فرزند، سه پسر و هفت دختر بهجای ماند که پسران آن بزرگوار عبارتند از:
مرحوم آیت الله حاج آقا رضا صدر (متوفای ۱۴۱۵ هـ، ۱۳۷۳ ش)
جناب آقای سید علی اصغر صدر.
امام موسی صدر رهبر ربوده شده شیعیان لبنان
تألیفات و آثار پربها و ارزشمندی هم از آن بزرگوار به یادگار مانده است: که مؤلف آثار الحجه، تعداد و نام آنها را چنین مینویسد:
آثار قلمی ایشان بسیار است در فنون مختلفه، حدیث، فقه، اصول و تاریخ اسلام که از مطبوعات آن «المهدی» است در احوال حضرت صاحبالامر که تمام آن از اخبار و احادیث عامه و اهل سنت تألیف فرمودهاند و دیگر خلاصه الفصول در علم اصول است که فصول را ملخص فرموده و مورد بحث و مطالعه اهل فضل و دانش است.
تألیفات و آثار علمی دیگر ایشان که اغلب آنها متأسفانه به چاپ نرسیده است، به قرار ذیل است:
الف) فقه: ۱، منظومه در حج ۲، منظومه در صوم ۳، رساله در حکم ماءغساله ۴، رساله در تقیّه ۵، رساله در حج ۶، رساله در امر به معروف و نهی از منکر ۷، رساله در نکاح ۸، حاشیه بر عروةالوثقی۹، حاشیه بر وسیلةالنجاة۱۰، سفینةالنجاة در فقه فارسی ۱۱، رساله فی حقوق المرئه.
ب) ۱، خلاصةالفصول ۲، حاشیه بر کفایة الاصول.
ج) اصول: عقاید ۱، رساله در اصول دین ۲، رساله در رد شبهات وهابیه ۳، رساله در اثبات عدم تحریف کتاب.
د) تاریخ: مختصر تاریخ اسلام در ۵ جلد.
هـ) حدیث و اخبار: ۱، رسالهای در حقوق ۲، المهدی ۳، لواء محمد در اخبار خاصه و عامه ۱۲ جلد ۴، مدینةالعلم مجموعه اخبار اهل بیت با طرز جدید، در ۶ جلد.
و) اشعار: «دیوان اشعار، شامل اشعار مذهبی، اجتماعی، نصائح، مدائح و … [۹]»
ایشان دارای ذوق و قریحه شعری والائی بود و اشعار بسیاری، بیشتر به عربی سرودهاند و از جمله اشعار تکاندهنده ایشان، شعری است که به هنگام تسلط سلطان وهابی عبدالعزیز بر حجاز و هدم حرم ائمه بقیع سروده که مطلع آن چنین است:
لعمری انّ ناحیة البقیع
یشیب لهولها فودالرضیع
وسوف تکون فاتحه الرّزایا
اذا لم نصح من هذا الهجوع
فهل من مسلم الله یرعی
حقوق نبیّه الهادی الشفیع
این اشعار در میان شعرای عرب بینالنهرین، شهرتی بهسزا یافت و عده زیادی از شعرای عرب آن را تخمیس و تشطیر نموده و در مجلهها و روزنامهها چاپ کردند تا آنکه حکومت عراق از نشر آن جلوگیری کرد. [۱۰]
۵. جد مادری
جد مادری امام موسی صدر آیت الله حاج حسین طباطبائی قمی بود. وی در سال ۱۲۸۲هـ. ق در خانوادهای که همه از عالمان طراز اول شهر مذهبی قم بودند، دیده به جهان گشود، و پس از تحصیلات دوره مقدمات و سطح، در قم و تهران به نجف اشرف هجرت نمود و در حوزه علمیه نجف از محضر مراجع و فقهای بزرگ چون مرحوم آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی فقه و اصول را فرا گرفت و علم اخلاق را نزد عالم عارف سید مرتضی کشمیری و علم حدیث را از محدث نوری آموخت و چندسالی هم در کربلا از فقیه بزرگ میرزا محمدتقی شیرازی به کسب فیض علمی مشغول بود [۱۱] و سپس به مشهد مقدس مشرف گردید و برای خدمت به مردم ایران، در آنجا مقیم شد.
وی در کنار آستان قدس رضوی با الهام از روح بلند و آسمانی امام هشتم، درس و بحث حوزوی را گسترد و شاگردان زیادی تربیت کرد و در همان حال به کارهای روز، گرفتاریهای فردی، دینی، اجتماعی و سیاسی مردم نیز رسیدگی میکرد و لحظهای از مبارزه با ستمگران و زورمداران کوتاهی نمیورزید. همو بود که در اوج وحشت و اختناق رژیم رضاخان، پرچم مبارزه را بر دوش گرفت و در زمانی که نفسها در سینهها حبس شده بود، علیه لایحه «کشف حجاب» و دیگر کارهای خلاف رژیم پهلوی شورید و شوری حسینی در میان ملت مسلمان ایران به پا نمود و به عنوان اعتراض به برنامههای ضد مردمی و ضد دینی رضاشاه از مشهد به سوی تهران حرکت کرد. و بیانیهای در پنج ماده خطاب به سردمداران رژیم صادر نمود. [۱۲]
۶. مادر
… گفتیم آیت الله سید صدرالدین صدر با دختر فقیه مجاهد آیت الله حاج آقا حسین قمی ازدواج کرد. این دختر با ایمان همسر فداکاری برای وی بود و سالها در خانه سید صدرالدین زندگی نمود و همه سختیهای دوران طلبگی شوهر خویش را تحمل کرد و ثمره این ازدواج و پیوند مقدس سه پسر و چندین دختر گردید. او که زنی فداکار برای همسر و مادری مهربان و دلسوز برای فرزندان خود بود با اهتمام به تربیت درست آنان، وظیفه مادری خویش را به طور کامل انجام داد. وی که امروزه در مرز نودسالگی است، در میان فرزندان، نوهها، فامیلها و آشنایان احترام خاصی دارد.
بدین ترتیب امام موسی صدر، هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر، از سلاله پاک پیامبر بزرگ خدا و دارای تباری والا و اجدادی بزرگوار است. بزرگترین ثمرات وصلت این دو خاندان اصیل و شریف، امام موسی صدر و برادر بزرگوارش آیت الله سید رضا صدر میباشند که هر دو از مفاخر جهان اسلام و تشیع به شمار میروند [۱۳]. و بدون شک عامل وراثت معنوی در ساختار رشد شخصیتی، علمی، فکری و اخلاقی فرزندان تأثیر فراوان داشت …
برطبق ضبط کتب رجال و تراجم [۱۴] امام موسی صدر از سادات موسوی و با ۳۲ واسطه به امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) میرسد و با ۳۷ واسطه به امیرمؤمنان علی (ع) و فاطمه زهرا (ع) میرسد و صفحه ۲۴ کتاب کامل جا افتاده است شجره طیبه این خاندان اصیل بدین قرار است:
زندگی امام موسی صدر
امام موسی صدر در ۱۵ فروردین ماه ۱۳۰۷ ش در شهر مذهبی قم دیده به جهان گشود و در میان این خاندان علم و تقوا پرورش یافت. دروس ابتدائی را در «دبستان حیات» قم گذراند و بعد وارد دبیرستان سنائی [۱۵] شهر قم شد و با دریافت مدرک دیپلم از آن دبیرستان فارغالتحصیل گردید. و سپس در حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی و اسلامی پرداخت و تحصیلات وی در حوزه بیش از ده سال به طول انجامید و به موازات آن در دانشکده حقوق تهران نیز به اخذ مدرک لیسانس در حقوق اقتصادی نائل آمد.
وی به دو زبان فارسی و عربی بهطور کامل تسلط داشت و با زبانهای فرانسه و انگلیسی هم آشنا بود. مدتی نگذشت که در صف فضلای ممتاز حوزه علمیه قم قرار گرفت و خود نیز علاوه بر تحصیل، به تدریس فقه و اصول و منطق و فلسفه پرداخت. [۱۶]
از اساتید معروف ایشان میتوان از این فرزانگان نام برد:
۱. آیت الله علوی اصفهانی ۲. آیت الله محقق داماد ۳. آیت الله سید رضا صدر ۴. آیت الله سید احمد خوانساری ۵. آیت الله سید محمد حجت کوهکمری ۶. آیت الله خمینی ۷. آیت الله سید محمدحسین طباطبائی.
امام موسی صدر در سال ۱۳۳۴ ش پس از رحلت پدر بزرگوارش عازم عراق گردید و به مدت چهار سال تا سال ۱۳۳۷ ش در حوزه علمیه نجف اشرف از محضر اساتید و مراجع بزرگ آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله شیخ محمدرضا آلیاسین و آیت الله سید ابوالقاسم خوئی در رشتههای فقه و اصول بهرهمند گردید. و به مقام عالی اجتهاد نایل آمد، اگرچه به عقیده اغلب آشنایان و همدورهها، ایشان قبل از آنکه به نجف مشرف شود در حوزه علمیه قم به مرحله اجتهاد رسیده و در مسائل مختلف فقهی و اصولی صاحبنظر بود. [۱۷]
دیدار با آیت الله سید عبدالحسین شرفالدین
... دو سال از اقامت امام موسی صدر در شهر نجف اشرف میگذشت که برای نخستین بار در سال ۱۹۵۵م برای دیدار سرزمین اجدادی، عازم لبنان گردید و با بستگان خویش در صور و شحور و معرکه دیدار نمود. در آن زمان هنوز زعیم بزرگ شیعه و فقیه مجاهد آیت الله سید عبدالحسین شرفالدین در قید حیات بود و آیت الله سید موسی صدر به عنوان مهمان وارد منزل ایشان شد. در این ملاقات دو شخصیت بزرگ اسلامی ــ که یکی از استوانه ثبات و مقاومت بود و آخرین مراحل زندگی خود را میگذراند و آن دیگری جوانی که آمادگی هرگونه تلاش در راه اعتلای اسلام را داشت ــ همدیگر را یافتند. آیت الله سید موسی صدر در این ملاقات شدیداً تحت تأثیر افکار بلند بزرگ رهبر اسلامی لبنان واقع شد و شیفته اخلاق و ادب و انسانیت و قدرت رهبری او گردید و مرحوم آیت الله شرفالدین نیز به نبوغ و مزایای علمی، طرز تفکر و سجایای اخلاقی او پی برد و وی را لایقترین فرد برای رهبری آینده شیعیان لبنان دانست و بعدها در هر محفل و مجلسی که فرصت مییافت بیدرنگ لیاقت و فراست و خصوصیات بارز و جامع آیت الله سید موسی را بازگو میکرد و مردم را با شخصیت ممتاز و برجسته او آشنا میساخت [۱۸].
آیت الله سید موسی پس از آن اقامت کوتاه و دیدوبازدیدها، سرزمین لبنان را به سوی عراق ترک کرد و برای استمرار تحصیل، راهی نجف اشرف گردید.
نامه مرجع تشیّع به آیت الله سید موسی صدر
البته این تنها فقیه مجاهد آیت الله شرفالدین نبود که شیفته عظمت وجودی امام موسی صدر گشته بود، بلکه شخصیت جامع وی بسیاری از شخصیتهای بزرگ علمی جهان تشیع را تحت تأثیر خود قرار داده بود و او از معدود شخصیت هائی بود که در هر مسئولیت سنگینی ــ در هر زمینهای ــ نظرها را به خود جلب میکرد.
در همان ایام که فعالیتهای تبلیغی و ارشادی در خارج از کشور توسط مرجع دوراندیش و آگاه شیعه مرحوم آیت الله بروجردی آغاز شده بود، بدین منظور اسامی چند نفر از شخصیتهای برجسته و جامع حوزه برای عهدهدارشدن این مسئولیت خطیر تهیه شده بود، نام «سید موسی صدر» نیز در آن قرار داشت.
در همین رابطه نامهای از طرف زعیم عالی قدر شیعه به سید موسی صدر در نجف ارسال شد بدین مضمون که ایشان نماینده تامالاختیار مرجع جهان تشیع در کشور ایتالیا باشد و امور مذهبی، اجتماعی مسلمانان آن سامان را به دست با کفایت خود اداره نماید. اما زمانی که این نامه به دست وی رسید، بنابه دلایلی در جواب با آن موافقت نکرد و از مرحوم آیت الله بروجردی عذرخواهی کرد. [۱۹]
انتشار نخستین مجله در حوزه علمیه قم
سید موسی صدر در اوایل زمستان سال ۱۳۳۷ شمسی، عراق را به قصد ایران ترک کرد و دوباره به حوزه علمیه قم بازگشت و تلاش و مبارزه جدید را آغاز نمود. او سالها پیش با دوستان و هم فکران خود در حوزه علمیه قم در مورد اصلاحات و نشر یک مجله حوزوی، مذاکراتی داشت و درحقیقت انتشار چنین مجلهای در حوزه جزء آرمانهای او و سایر اندیشمندان حوزه بود. ولی چون زمینه اینگونه فعالیتها آن روز در حوزه فراهم نبود و جوّ غالب برخلاف این نوع اندیشهها و حرکتها بود و انتشار مجلهای از حوزه در چنین شرایطی غیرممکن به نظر میرسید مگر اینکه یک مرجع دینی شناختهشده این جو را میشکست و اقدام به این کار پرمسئولیت مینمود.
آیت الله سید موسی صدر وقتی که از نجف به قم مراجعت نمود، زمینه انتشار آن مجله حوزوی را فراهم شده یافت، این بود که بیدرنگ با همکاری جمعی از فضلای بهنام حوزه و با عدهای از تجار متدین تهران مقدمات انتشار مجله را فراهم نمودند و با توکل به خداوند متعال و پشتیبانی یکی از مراجع وقت، در آذرماه ۱۳۳۷ شمسی نخستین شماره مجله حوزه به نام «درسهائی از مکتب اسلام» انتشار یافت و نور امید را در دلهای دینباوران فروزان کرد و چند شماره از آن منتشر شده بود که مورد توجه زعیم عالی قدر شیعه آیت الله بروجردی نیز قرار گرفت و در فضای غبار گرفته حوزه آن روز، بارقه نوری شد که زمینه را برای اصلاحات بعدی فراهم ساخت … ولی پس از انتشار مجله، تعدادی نامه اعتراضآمیز برای آیت الله بروجردی ارسال شد که در آنها از ایشان درخواست شده بود تا از انتشار مجله مکتب اسلام جلوگیری به عمل آورند! ولی ایشان با ژرفنگری خاصی که داشت در مقابل همه آنان ایستاد و تا آخر عمر از آن پشتیبانی کرد.
سید موسی صدر به خاطر ویژگیهائی که داشت، عهدهدار مدیریت مجله بود و همه مقالات را پس از بررسی هیئت تحریریه، مورد مطالعه دقیق قرار میداد و از نقطهنظر عبارات و محتوا آنها را ارزیابی میکرد تا مطالب مندرج در مجله با کیفیتی عالی و مناسب با شأن حوزه باشد. عنوان بحث خود امام موسی صدر در مجله حوزه، «اقتصاد در مکتب اسلام» بود که در این سلسله مقالات با قلمی روان و شیوا با نظری بلند، و دیدی آگاهانه، مباحثی از مسائل اقتصادی را مورد ارزیابی و دقت قرار میداد و در آخر، سیستم اقتصادی اسلام را با سایر مکتبهای اقتصادی جهان مقایسه نموده و نتیجه میگرفت که نظام اقتصادی اسلام براساس حقیقتهای موجود در جامعه و حقوق ثابت عوامل تولید استوار است و این وجه امتیاز و نقطه قوت نظام اقتصادی اسلام بر سایر مکتبهای اقتصادی جهان است.
این مقالات از شماره سوم تا دوازدهم هم سال اول مجله ــ بهمن ۱۳۳۷ تا آذر ۱۳۳۸ ــ طی ده شماره ادامه داشت و به خاطر اهمیت آن ــ با اینکه به علت مسافرت ایشان، ناتمام مانده بود ــ با توضیحاتی از برادر دانشمند، علی حجتی کرمانی به صورت کتابی مستقل و به عنوان یکی از آثار ایشان، منتشر گردید. [۲۰]
البته همکاری ایشان با مجله مکتب اسلام بیش از یک سال ادامه نیافت و بنا به عللی که در خاطرات مندرج در این کتاب آمده است، از عضویت مجله استعفا داد.
تأسیس دبیرستان ملی صدر
از آنجائی که آن زمان محیط مدارس دولتی، بهخصوص در سطح دبیرستان، فاسد شده بود و در واقع در تربیت درست فرزندان پاک و بیگناه مسلمانان کوششی نداشتند و به جنبههای منفی میپرداختند و این موضوع باعث نگرانی خانوادههای متدین شده بود، از این رو برخی از اندیشمندان به این فکر افتاده بودند که در مقابل این تهاجم فرهنگی غرب و بمباران افکار با اندیشههای فاسد و منحط بیگانگان اقدامات مثبتی انجام دهند. در اغلب شهرهای مذهبی ــ ازجمله قم ــ مردم متدین، و علما برای اینکه فرزندان آنها آلوده نشوند مثل همیشه! دست به مبارزه منفی زده بودند و فرزندان خود را به مدارس دولتی نمیگذاشتند و اگر هم با تحصیل آنها در اینگونه مدارس موافقت میکردند، تا پایان دوره دبستان بود واز آن به بعد، اگر میخواستند ادامه تحصیل بدهند، به تحصیل علوم حوزوی تشویقشان میکردند و گاهی اخذ مدرک دیپلم را هم «مجاز» و «مشروع» نمیدانستند!
در این شرایط بود که سید موسی صدر با همکاری یکی از فرهنگیان متدین و خدمتگزار فرهنگ در قم، به نام آقای «احمد اوحدی» امتیاز تأسیس یک دبیرستان ملی را از وزارت فرهنگ گرفت و بلادرنگ در نزدیکی حرم مطهر حضرت معصومه (ع) محلی را اجاره کرده و دبیرستان ملی با مدیریت سید موسی صدر شروع به فعالیت نمود. و هماکنون این دبیرستان به ساختمانی که در چهارراه شهدا (اول صفائیه) قرار دارد، منتقل شده است و چون ساختمان آن با سرمایه یکی از تجار قمی ساخته شده، بهنام ایشان مشهور شده است. هرچند امتیاز آن به نام «دبیرستان صدر» صادر گردیده است [۲۱]. بدین ترتیب «دبیرستان صدر» با مدیریت سید موسی صدر و با همکاری احمد اوحدی، شروع به فعالیت میکند و فرزندان اهالی متدین قم بهدور از چشم نامحرمان، تربیت میشوند.
پس از آنکه دبیرستان صدر راهاندازی شد. سید موسی صدر به خاطر مسافرتی که به عتبات عالیات داشت و از آنجا هم عازم لبنان بود، با ارسال نامهای به اداره فرهنگ شهرستان قم، از سمت مدیریت دبیرستان صدر نیز استعفا داد و یک فرد متعهد دیگری به نام «محمد رزاقی» را به جای خود معرفی کرد و همچنان این فعالیت فرهنگی به کمک دوستان فرهنگی وی، بعد از او ادامه پیدا کرد و منشأ خدمات ارزندهای گردید.
البته بهجز ایشان، شهید دکتر بهشتی نیز در بخش دیگری از شهر قم ــ باجک ــ «دبیرستان دین ودانش» را تأسیس کرده بود که به آموزش جوانان، طبق برنامههای درسی مدارس دیگر، به اضافه آموزشهای مذهبی و تدریس عقاید، میپرداخت … و این خود داستان دیگری دارد. و به موقع ــ در ویژهنامه شهید بهشتی ــ به آن خواهیم پرداخت.
هجرت
... سرانجام امام موسی صدر به لبنان هجرت نمود … بررسی دوران هجرت، آثار و نتایج کوششهای امام موسی صدر را در این دوران، به کتاب دیگری موکول میکنیم ولی بیمناسبت نخواهد بود که از قول استاد سید حسین شرفالدین، اشارهای به این مرحله داشته باشیم …
شرفالدین، در مقدمه مجموعه آثار امام موسی صدر که توسط برادر گرامی، حجت الاسلام علی حجتی کرمانی ترجمه و منتشر خواهد شد، چنین میگوید:
امام موسی صدر پس از درگذشت زعیم و مصلح عظیمالشأن آیت الله سید عبدالحسین شرفالدین در اواخر سال ۱۹۵۹ میلادی به لبنان سرزمین آباء و اجدادی خویش قدم نهاد و در شهر شیعهنشین «صور» اقامت گزید و بهعنوان جانشین مرحوم شرفالدین، رهبری شیعیان محروم لبنان را به عهده گرفت و ارشادات اسلامی و خدمات اجتماعی خویش را در سطحی گسترده و جامع الاطراف آغاز نمود و با رنجی که از مشاهده فقر و گرسنگی تودههای مردم میبرد، نخست در روستاهای «جبلعامل ـ بعلبک و هرمل» نهضت همه جانبهای را برای نجات مردم از فقر و جهل و حرمان بیاغازید و سپس این نهضت میمون و مردمی را به سایر مناطق لبنان گسترش داد و با تبلیغ و رواج وسیع این اصل اصیل انسانی ـ اسلامی که: «ادیان از جهت انگیزه و هدف دارای حقیقتی یگانه و وجدانی واحد هستند.» همه طوایف گونهگون مذهبی را به سوی وحدتی الهی در برابر کفر و الحاد و آفات و مفاسد اخلاقی و اجتماعی فراخواند و در مدتی کوتاه موفق گردید در شهر «صور» اخوت انسانی را میان تمامی هم وطنان از جمیع طوایف دینی برقرار سازد. در دهها حرکت اجتماعی با مردم ستمدیده مشارکت کرد و در بسیاری از حرکتها، تشکیلات فرهنگی و تأسیسات خیریه به آنها یاری رساند به جمعیت «برّ و احسان» که در زمان مرحوم آیت الله شرفالدین تأسیس شده بود، حیاتی نو بخشید و به تأسیس تشکیلاتی دیگر به منظور سرپرستی و آموزش ایتام و رسیدگی به محرومان و جمعآوری تبرعات و مساعدتها دست یازید و سپس به تأسیس یک مدرسه فنی به نام «مدرسه صنعتی جبل عامل» و مدرسه فنی دیگری ویژه دوشیزگان «بیتالفتاه» پرداخت و بعدها مرکز بررسیهای اسلامی (معهد الدراسات الاسلامیه) را در شهر صورت بینان گذارد.
امام موسی صدر پس از سالها کوشش و فعالیت و مسافرتهای متعدد به کشورهای اسلامی و آفریقایی و اروپایی تماس با رجال و بزرگان و اندیشمندان و مصلحان سراسر جهان، شرکت در کنگرههای جهانی، تحقیق و مطالعه پیرامون مظاهر حیات اروپایی و زندگی غربی و ایجاد ارتباط با نهضتهای انسانی و اجتماعی و فرهنگی تجربیات باارزشی را کسب نمود و با وقوف کامل بر اوضاع و احوال «طائفه اسلامی شیعه» امکانات بالفعل و بالقوه آنان، به ضرورت تأسیس یک تشکیلات مادر که همه شئون شیعیان را زیرنظر داشته باشد پی برد و از این پس تمامی نیروی خود را در این مسیر به کارگرفت.
وی در تاریخ ۱۵/۸/۱۹۶۶ میلادی در یک مصاحبه مطبوعاتی عظیم در بیروت شرکت جست و آلام و دردها و رنجهای شیعیان را طی سالهای متمادی برشمرد و مظاهر و پدیدههای رنجآلود و رقتبار جریان این طایفه را براساس آمار و ارقام و در شکلی علمی و محققانه و گویا، در معرض افکار عموم قرار داد و موجبات نیاز به یک مجلس را برای شیعیان (چون سایر طوایف مذهبی) توضیح داد. بالاخره اقدامات و کوششهای پیگیر و مداوم و خستگیناپذیر او به نتیجه رسید و در تاریخ ۱۶/۵/۱۹۶۷ میلادی شیعیان لبنان امکان یافتند تا مجلسی را تحت عنوان: «المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی» پایهگذاری کنند.
امام موسی صدر در تاریخ ۲۳/۵/۱۹۶۹ به عنوان نخستین رئیس مجلس اعلای شیعه برگزیده شد و در نخستین اطلاعیهای که در تاریخ ۱۰/۶/۱۹۶۹ صادر کرد، برنامه عملی خویش را برای تحقق اهداف مجلس اعلای شیعه، با خطوط اساسی و مترقی زیر اعلام نمود:
۱. تنظیم شئون طایفهٔ شیعه و بهسازی هرچه بیشتر زندگی اقتصادی و اجتماعی شیعیان.
۲. وصول به یک موقف کامل اسلامی، چه از نظر فکری و علمی و چه از نظر مبارزاتی و جهاد.
۳. مبارزه با عوامل تفرقهافکن و وصول به یک وحدت کامل اسلامی.
۴. همکاری با همه طوایف مذهبی لبنان و کوشش برای حفظ وحدت کشور.
۵. توجه به مسئولیتهای ملی و میهنی و صیانت از استقلال و آزادی و حفظ ثغور و مرزهای کشور.
۶. مبارزه پیگیر با جهل و فقر و ستم، عقبماندگیهای اجتماعی و مفاسد اخلاقی.
۷. پشتیبانی همهجانبه از نهضت مقاومت فلسطین و مشارکت با دولتهای مترقی و برادران عرب در راه مبارزه با اسرائیل و آزادسازی سرزمینهای غصبشده توسط رژیم اشغالگر قدس.
ــ پس از پاگرفتن مجلس شیعی، امام موسی به سازماندهی جدیدی پرداخت: وی پس از اعلام موجودیت تشکیلات سیاسی ـ مذهبی «حرکهالمحرومین» در ترسیم خطوط کلی این حرکت چنین گفت:
«حرکهالمحرومین» از ایمان به خدا و انسان و آزادی و کرامت انسانی نشأت گرفته و هرگونه ستم اجتماعی و نظام سیاسی طائفی را برطرف نموده و با استبداد و فئودالیسم و سلطه و تفرقه به جنگ برخاسته است. «حرکهالمحرومین» حرکتی است مردمی که متمسک به سیادت و عظمت وطن و سلامت کشور میباشد و با استعمار و تجاوزات و مطامعی که متوجه لبنان است مبارزه میکند.
رهبر شیعیان در تاریخ ۳۰/۱/۱۹۷۵ میلادی ضمن خطابهای پرشور که به مناسبت سالگرد عاشورای حسینی ایراد نمود، مردم لبنان را به تشکیل یک سازمان مقاومت نظامی در برابر تجاوزات رژیم اشغالگر قدس و توطئههای مزدورانه دولت غاصب اسرائیل، برای بیرونراندن مردم از سرزمین خویش فراخواند. ۷ ماه بعد، یعنی در تاریخ ۶/۷/۱۹۷۵ میلادی در یک کنفرانس مطبوعاتی صریحاً تولد و ظهور یک سازمان مسلح را به نام افواج مقاومت لبنانی (امل) در حیات سیاسی کشور لبنان اعلان نمود و آن را این چنین شناساند: پایگاه جوان مردان و فداکاران و جانبازانی که میخواهند به فریاد مظلومانه وطن مجروح و خونآلود که هماره و به طور مستمر از هرطرف و به هر وسیله، مورد تعدی فساد اسرائیل قرار دارد، پاسخ مثبت و مناسب دهند.
امام موسی صدر در مقام پیشوایی شیعیان لبنان قریب بیست سال تبلوری از یک رهبری صحیح و انسانی و مردمی و موفق را به نمایش گذارد و در نیمه دوم قرن بیستم فصل جدیدی از حیات اجتماعی ـ سیاسی لبنان را گشود. رهبر باکفایتی که سازمان فلسطینی «الفتح» را قرین سازمان شیعی «امل» قرارداد و میان محرومان در وطن (شیعیان) و محرومان از وطن (فلسطینیها) صیغه برادری خواند. او که با پیروی علی (ع) و حسین (ع) ــ نه از هیتلر و گاندی؟! ــ درحالی که داشت آرمانهای برآورده نشدهاش را دنبال میکرد و رسالت انسانی ـ اسلامی نیمهتمامش را تعقیب مینمود، در تابستان سال ۱۹۷۸م در یک سفر رسمی به کشور لیبی، بهطرز مرموز و اسرارآمیزی ناپدید گشت و اینک نزدیک بیست سال از این پدیده شوم و فاجعهآمیز میگذرد و تا به حال بهجز یک سلسله اخبار مرسل و یا غیرموثق و گهگاه شایعات بیسروته از سرنوشت او اطلاع صحیح و موثقی دردست نیست هرچند که بسیاری از رهبران و بزرگان جهان، به ویژه نایبرئیس و مقامات «مجلس اعلای شیعه» و اعضاء خانواده وی مسئولیت ناپدیدشدن «امام موسی صدر» را به عهده شخص «سرهنگ قذافی» رهبر لیبی گذارده و میگویند تنها اوست که باید پاسخگوی این رخداد سهمناک، به نسل امروز و فردا و وجدانهای آگاه و بیدار انسانی و تاریخ بشریت باشد؟!!
به هرحال او فعلاً درمیان ما نیست اما هماره در قلبهای تودههای محروم لبنان و مسلمانان مظلوم و مبارز زادگاهش ایران زنده است و یاد و خاطره و رهبری و شخصیت ممتاز وی هیچگاه فراموش نخواهد شد که: العلماء باقون مابقی الدهر ـ و به قرار آنچه را که پسرعمش استاد سید حسین شرفالدین در «مقدمه» کتاب «محراب و منبر» آورده است:
چنین مردی ازبین رفتنی نیست چراکه «کلام» حق جاویدان است پیرامون او چه بگوئیم که خود او «کلام و مقدمه» است. او خود خویش را با سخنی شیرین و در سرزمینی پاک شناساند. وی آرزوهای تاریخ را عینیت بخشید و با افکارش زمان را به لرزه درآورد. اندیشههای او به روشنی آفتاب بود. سخنانش از آتش هم فروزانتر بود. با دستانش نهالهائی را در زمین غرس کرد که چه نیکو به ثمر نشست. روزگارش را برای مستضعفان و با آنان میگذرانید پناه راندهشدگان بود. همراه با پویندگان راه نور، راه میپیمود و به آنان رسیدن به هدف را نوید میداد و سرود پیروزی را برایشان میخواند. با بازوان نیرومند و ایمان سرشار خود، چرخ مکتب اصیل اسلام را در این منطقه به حرکت درآورد و از نو تابلوئی زیبا و پرشکوه از تاریخ «خط علی» را ترسیم و مذهبش را با بیانی رسا دوباره بازگو نمود. یکباره معیارها و ارزشهای اصیل را جایگزین افکار غلط و رفتار نادرست وغیراسلامی کرد و تودهها را به همراه کاروان آفتاب به راه انداخت. جبههای بهوجود آورد که در راه رسیدن به قله ایمان از همه سختیها و مشکلات بهراحتی عبور کرد، این است آنچه را که او به ما داده باز هم به ما مینگریست در شرایطی سخت و دشوار ما را ساخت و باز هم به ما مینگریست در تشکیل و تشکل ما را یاری داد ولی بازهم به ما مینگریست دربیان و تشریح اصول مکتب ما را ارشاد نمود، اما باز هم به ما مینگریست و هنوز هم به ما مینگرد. در ساختن زندگی چشمان نافذ و گویای او برای ما زندگی بود، زندگی را نمیتوان با حرف و زور و زر بنا کرد بلکه با خون جگر با اشک و ناله و با سعی و کوشش میبایست زندگی را ساخت او برای سرزمین سرسبز ما سرسبزتر بود. با هم و غم و غصههائی میزیست و برای مداوای زخمهای ما خود زخمی شد بر بلندیهای ویرانههای خزان برای ما بهار را به ارمغان آورد. در سرزمین ما و برای ما مبارزه را ادامه داد و در هرجای وطن مجروح ما فریاد برآورد، سخن گفت و کوشش نمود تا ما را به راه راست هدایت کند و به پیروزی برساند. ما با او شجاعتر شدیم. این سرزمین پراز ارزشهای ناخالص و بادهای تند و نالههای دردناک بود، چونان اقیانوس عظیمی پراز امواج متلاطم و سهمناک و او همانند کشتی نجاتی در ساحل آزادی و انسانیت، حق و عدالت، لنگر انداخت. مسلمانان از وی الهام و آگاهی گرفتند و او برای آنان آفتاب بود …
آرزو و امیدمان این است که در مسیر و هدف او بمانیم زیرا او نوری بود که بر روی خارهای جنگل تابید و درختان تشنه جنگل بیآبی را سرسبز و خرم ساخت و در «امت» روحیه ایستادگی و مقاومت به وجود آورد، مقاومتی که الفبای آن در «محراب مسجد کوفه» نوشته شد و در «طف» با خون مطهری که به زمین ریخت (خونی که هنوز هم میجوشد و خروش و فریاد بر میآورد) طراحی و نقاشی گردید: اللهم انّا نرغب الیک فی دولةٍ کریمة تعّز بهاالاسلام و اهله … دیگر از او چه بگوئیم که پویندگان راه خاموشی از نور وی شرمندهاند، چه کسی میتواند «هوا و نور و عظمت» را احتکار کند؟ هرکه را چنین ادعا و توانی هست این گوی و این میدان. اما خورشید هیچگاه زیر ابرها نمیماند و خورشید ما نیز هنوز میدرخشد [۲۲] …»
... آری امام موسی صدر، در عصر ما، هم کلمه حق بود و هم کلام نور، هم مقدمه بود و هم اصل متن... و خورشیدی همچنان درخشان، هرچند در میان ما نیست... و البته از همین جا بود که نمونههای تام و کامل حقد عرب جاهلی، و عناصر تمام عیار «اعرابی» که قرآن آنها را «أشدّ کفراً و نفاقا» میشناساند، رذیلانه او را از میان ما ربودند تا چند صباحی دیگر بر اریکه حکم مزدورانه خود!، تکیه بزنند، اما غافل از اینکه سرانجام حکم محتوم الهی، که درباره همه ستمکاران تاریخ جاری شده است، در حق آنها نیز جاری و آنان به کیفری دردناک دچار خواهند شد: «انّ الذّین یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یأمرون بالقسط منالناس فبشرهم بعذاب الیم». صدقالله العلیالعظیم.
قم: حوزه علمیه
(لیلة مبعث) ۲۷ رجب ۱۴۱۶ هـ
سید هادی خسروشاهی
پینوشتها:
[۱] تکمله امل الامل، ص۲۳۴.
[۲] لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، تألیف: علی حجتی کرمانی، ص ۱۵.
[۳] نقاء البشر، ج ۱/۱۵۹-۱۶۰-هدیه الرازی، ترجمه فارسی. ص ۱۱۳ و ۱۱۴.
[۴] نقباء البشر، ج ۱/۱۵۹-۱۶۰- معجم المؤلفین العراقیین ۱/۱۱۵ – اعیان الشیعه ۳/۴۰۳=۴۰۴ ریحانه الادب ۳/۴۲۱-۴۲۳- الاعلام زرکلیج۱/۳۱۵.
[۵] نام او محمد علی بود و بعداً به صدر الدین معروف گردید.
[۶] اعیان الشیعه، ج۳: ص ۴۰۴.
[۷] نقباء البشر ج۲/۹۴۳-۹۴۴.
[۸] کرامات صالحین، تألیف: شیخ محمد رازی. چاپ قم، ۱۳۷۴، صفحه ۲۴۸- ۲۴۵.
[۹] آثار الحجه یا تاریخ حوزه علمیه قم، تألیف محمد رازی، چاپ اول، ص ۲۰۳.
[۱۰] ریحانه الادب ج ۳، ۴۲۸. و علما معاصرین تألیف حاج ملا علی واعظ خیابانی چاپ اول، ۱۳۶۶ ه. ق صفحه ۲۱۷.
[۱۱] شیخ محمد رازی، استدراکات مشاهیر دانشمندان ج ۴/۳۷۶.
[۱۲] علی دوانی، نهضت روحانیون ایران ج۲/۷۰-۱۶۰.
[۱۳] آیه الله سید رضا صدر، سال گذشته- ۱۳۷۳- در قم به رحمت ایزدی پیوست. شرح زندگی و آثار ایشان در شماره ۱۳ و ۱۴ مجله تاریخ و فرهنگ معاصر آمده است مراجعه شود.
[۱۴] تکمله امل آلامل، تألیف فقیه و محدث خبیر آیت الله فقید سید حسن صدر، صفحه ۵۴ و آثار الحجه یا تاریخ حوزه علمیه قم، ص ۲۰۸ و ۲۰۹ و مقاله علی حجتی کرمانی در مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره ۱۳-۱۴، ص ۳۱۷ تا ۳۲۹.
[۱۵] این دبیرستان به مدیریت آقای احمد اوحدی اداره میشد.
[۱۶] رجوع شود به آثار الحجه ص ۲۰۵ و ۲۰۶.
[۱۷] هفته نامه بعثت، چاپ قم، سال ۱۲ شماره ۲۶-۱۸/۶/۱۳۷۰.
[۱۸] لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران. تألیف: علی حجتی کرمانی، ص ۱۸.
[۱۹] امام موسی صدر امید محرومان، تألیف: عبد الرحیم اباذری، ص۶۰.
در آن دوران مرحوم آیه الله بروجردی، آیه الله حائری یزدی و استاد صدر بلاغی را به آمریکا و کانادا و مرحوم دکتر محمد محققی را به آلمان، هامبورگ اعزام نموده است و قصد داشت در همه بلاد نمایندهای داشته باشد که به تبلیغ بپردازد...
[۲۰] فهرست آثار چاپ شده امام موسی صدر را در مقدمه کتاب مستقل دیگری که بزودی منتشر میگردد آوردهایم. مراجعه شود.
[۲۱] امام موسی صدر امید محرومان، ص ۷۶.
[۲۲] از مقدمه کتاب: مجموعه آثار امام موسی صدر که توسط برادر عزیز و گرامی، حجه الاسلام و المسلمین علی حجتی کرمانی ترجمه و آماده نشر شده، ولی متأسفانه هنوز چاپ نشده است.