آنچه ما را بر آن داشت که به برپایی چنین همایشی دست زنیم، نیاز امروز جامعه به نقش و کارکرد تفکر مردی است که برای پنجاه سال گذشته، بخشی از خاورمیانه عربی و آفریقا، به گونهای مستمر و مستقیم تا آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین از فاصلهای دورتر، تحت تأثیر ژرفای اندیشه، جاذبه شخصی و اخلاق انسانی او بوده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
از اینکه فرصتی فراهم آمد و مجالی دست داد که در همایشی یک روزه به واکاوی و بازخوانی اندیشههای یکی از متفکران و مصلحان دوره معاصر بپردازیم، خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم.
آنچه ما را بر آن داشت که به برپایی چنین همایشی دست زنیم، نیاز امروز جامعه به نقش و کارکرد تفکر مردی است که برای پنجاه سال گذشته، بخشی از خاورمیانه عربی و آفریقا، به گونهای مستمر و مستقیم تا آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین از فاصلهای دورتر، تحت تأثیر ژرفای اندیشه، جاذبه شخصی و اخلاق انسانی او بوده است. چنین بود که میرفت، آوازه عدالتخواهی انسانی بلند همت، تا انگیزه، هوشمند، تحصیلکرده، خدمتگزار، فهیم و شجاع، از مرزهای لبنان، فلسطین، مصر، اردن، سوریه، الجزایز، لیبی، عراق، ایران، هند، پاکستان، اندونزی و مالزی فراتر رود و دریافتهای جزدورزانه و دین باورانهاش از اسلام پایه گذار رهیافتهای نوینی در علوم مختلف از جمله، دین، سیاست، فلسفه، اقتصاد و فرهنگ و هنر گردد.
مبارزه با فقر، جهل و بیسوادی تنها راه بیداری و روشنگری مردمی بود که امام موسی صدر عاشقانه دوستشان میداشت و کمک به آنان و رفع مشکلاتشان را اولین وظیفه خود میدانست و همین بهانه او برای حضور در لبنان بود.
در چنین هنگامهای بود که آنانی که سود و نفع خود را در بیسوادی، جهل و فقر مردم میدیدند، حضور چنین انسان آزادهای را که چون جدش امام حسین (ع) پرچم مبارزه با بیعدالتی را بر افراشته بود، تاب نیاوردند و برای متوقف کردنش، نقشهها کشیدند که به خیال خود، حرکتی را که آغاز کرده بود، منحرف و خاموش گردانند.
غافل از اینکه، خدایا او بود و به مدد این توفیق الهی و در پرتو نبوغ و دانشی که داشت، نهضت خدمت به مردم را چنان بر بنیادی اساسی، علمی، انعطاف پذیر و خلاقانه استوار کرده بود که نه تنها بیحضور خویش، کمترین آسیبی ندید، که به درختی تنومید و شجرهای مبارک تبدیل شد که آثار و تبعات آن امروز نه فقط در لبنان، که در همه کشورهای عربی، آفریقایی و آسیایی، مشهود و قابل دریافت است.
بیشک آنچه که امروز در لبنان شاهدیم و آن مقاومتی که در برابر نفوذ و حضور استعمار مدرن صورت میگیرد، ثمره تلاشهایی است که در پرتو فعالیتهای امام موسی صدر ایجاد شده است، چه بسیاری از آزاد مردان مقاومت در لبنان، خود را فرزندان امام میدانند.
امروز و در اینجا، سخن از مردی است که جهان برای درست زیستن، پایدار ماندن و حل مشکلاتش، بیش از هر زمان دیگری به اندیشههای او نیازمند است.
با این احساس نیاز بود که فرهنگسرای ابن سینا، دست کمک به سوی متفکران، اساتید، پژوهشگران و دانشجویان و تحقیقات امام موسی صدر در از کدر تا او را در هرگونه چنین همایشی بسازد.
بر این اعتقادیم که دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی و مطالعاتی کشورهای مختلف جهان و نظامهای آموزشی و پرورش آنان، باید کرسیهای بازخوانی اندیشههای امام موسی صدر را دایر نمایند تا با کنکاش عمیق و دقیق در اندیشه این دانشمند جهان اسلام، زمینه شناخت، دریافت و بکارگیری راهکارهای موفق، اثر بخش و کار آمد مدیریت او را در لبنان فراهم کرده و با تئوریزه کردن تفکر او در زمینههای مختلف، امکان دسترسی ملتهای جهان را به عناصر آن تفکر تمهید نمایند
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
امیدوارم با برگزاری همایش امروز، باب برگزاری کنگرهها، همایشها، سمینارهای بررسی اندیشههای امام موسی صدر با تلاش اساتید، پژوهشگران، دانشجویان و علاقمندان در کشورهای بیش از پیش گشوده شود.
این همایش با گشایش رسمی توسط مقامات عالیرتبه کشور و میهمانان ارجمندی که حضور مییابند، رسماً کار خود را آغاز خواهد کرد و مباحث علمی همایش در دو بخش بجزا تا ساعت ۱۶ و با چهار سخنرانی دنبال خواهد شد و در پایان نیز سخنرانان به پرسشهای حضار در زمینه سخنرانی خود پاسخ خواهند داد.
مدتی است که خبرهای دلگرم کنندهای از سلامت امام موسی صدر به گوشمان میرسد که جانمان را لبریز و آکنده از شادی و نشاط میکند.
از خداوند رحمان و رحیم میخواهیم که زمینه آزادی این انسان آزاده و شجاع که تنها جرمش عشق به مردم و تلاش برای ارتقاء سطح فکر و معرفت و زندگی آنان بود را در کمال صحت، سلامت و تندرستی فراهم سازد.
در پایان قدردانی و تشکر خود و اعضاء هیات علمی همایش و بیت معظم صدر را از تشریف فرمایی حضار و مدعوین محترم ابراز میداریم و سخن را با شعری از لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی به پایان میبرم که وصف حال و جان همه دوستداران امام موسی صدر است:
اگرآن طایر قدسی ز درم باز آید
عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید
دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم باز آید
آنکه تاج سر من خاک کف پایش بود
از خدا میطلبم تا به سرم باز آید
خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز
شخصم ار باز نیاید خبرم باز آید
گر نثار قدم یار گرامی نکنم
گوهر جان به چه کار دگرم باز آید
کوس نو دولتی از بام سعادت نزنم
گر ببینم که مه نوسفرم باز آید
مانعش غلغل چنگ است و شکر خواب صبوح
ورنه گر بشنود آه سحرم باز آید
آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ
همتی تا به سلامت زدرم باز آید.