سلام بر تو برادر من و آقای من، هر جا که باشی و آنجا که به وسعت درد پراکندهای، دردی که جای جای رنگ خواهش به خود گرفته است سلام بر تو آنجایی که ابرهای تیره بر تو انبوه میشود و ما از آن بارانی از صفای ذهن و دل، چشم داریم سلام بر تو آنگاه که صدا در گلوی گرفت و به نوای پر درد تپید و ما به نوای خوشترین آهنگ مددرسانش بودیم. سلام بر تو که حضور را معنای تازه بخشیدی و غیبتت را جز ننگِ تاریخ چیزی نبود.
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا و محمد و علی آله و اصحابه المامین.
قبل از شروع صحبت خود به روان پاکِ رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره)، درود میفرستم و برای شادیِ روحِ پاکِ ایشان حاضران را به خواندن سوره مبارکه فاتحه دعوت میکنم، و ضمن تشکر و قدردانی، برای رهبرِ عظیمالشأن، آیتالله خامنهای، آرزوی طول عمر و سلامت دارم، و پیروزی ایشان را در استمرار راه حق و عدالت از خداوند خواهانم.
همچنین برای رئیس جمهور محترم و عزیز، جناب آقای خاتمی، که ندای حقطلبانه حرکتِ انقلابی ایران اسلامی را در داخل و خارج طنین تازهای بخشیدند و خوش آهنگ نمودند، تأییدات خداوند را میطلبم. کما اینکه از حضرت آیتا موسوی اردبیلی تشکر و قدردانی میکنم که وجود توانای ایشان همواره در خدمت دین و احقاق حق مسلمانان بوده و هست و برگزاری این همایش نشانی از وجود مبارک ایشان است، وجودی که در پی نصرت حقوق ضایع شده محرومان لبنان است و از خداوند برای ایشان تأیید آرزو میکنم.
سلام بر تو برادر من و آقای من، هر جا که باشی و آنجا که به وسعت درد پراکندهای، دردی که جای جای رنگ خواهش به خود گرفته است سلام بر تو آنجایی که ابرهای تیره بر تو انبوه میشود و ما از آن بارانی از صفای ذهن و دل، چشم داریم سلام بر تو آنگاه که صدا در گلوی گرفت و به نوای پر درد تپید و ما به نوای خوشترین آهنگ مددرسانش بودیم. سلام بر تو که حضور را معنای تازه بخشیدی و غیبتت را جز ننگِ تاریخ چیزی نبود.
سلام بر تو آنگاه که گفتار نیک بسان باران بر خاک خشک فرو میبارد و باغ و گلستانش میکند و سایهساران ما آکنده از شمیم میشود، دشت و هامون سر بر شانه هم میگذارند و کوهها چونان سرمستان ره میسپارند و آنگاه گفتار نیک دیگری از قم به پاسخ میآید، گفتاری که در خاک اهل بیت ریشه دارد وشاخته هایش تا به آنجا سر بر کشیده است، که عاشقان سلام بر شما.
عزیزان، خواهران، برادران برگزار کننده این همایش که چراغهایی که به دست دارید نه از سنخ چراغ دیو جانس است، زیرا اگر روشنایی حقیقت از درختِ زیتونی نتابد که روغنش روشنی میبخشد، هر چند که آتش به آن نرسد، درختی که نه روز میشناسد و نه شب، نه به خورشید نیاز دارد نه به ماه، نوری بر نور است و خدا هر که را که بخواهد بر نور خویش هدایت کند. اگر چنین نباشد هیچ هدایتگری نخواهد بود حتی اگر همه چراغهای بشر به چراغهای دیو جاس مبدل شود.
سلام بر شما و درود بر آن روغن چراغی که به روشنائیاش راه مییابید، آن نور بر دمیده که از کرانههای آن قدسیه طاهرزاده خاندان وحی و نبوت و فرزند کسانی که زمان را در مینوردند و به برکت خود هر که را به توسل دل قوی داشت و به ولایت تمسک جست، در بر میگیرند. سلام بر شما عزیزان، هیچ گمان نبرم که حضور و شرکت به قصد جستجو و یافتن حقیقتی است، زیرا که خود اصحاب یقینید. حضور یافتهاید تا یقینتان همه آن دستانی را وا زند که در پی افزودن و گستردن ظلمتاند، مرا نرسد که از برگزار کنندگان و حاضران سپاسگزاری کنم.
هر چند امام سید موسی صدر نسبتاً برادر من است. زیرا مهمتر آنکه او در عقیده برادر و در شیوه معلم من است و از این رو نیز برادر شماست، به همین لحاظ که این خاک پاک و مقدس قم و هوای خوش آن همچنان که شما را پرورده است او را نیز پرورده، و در مقام دستاورد تریبونهای این شهر به آفاق گشوده جهانیان معرفی کرده است. در این راه لبنان و دریچههایی که از لبنان به سوی جهان گشوده شد، جز میدان آزمایش کارآیی این تریبونها، تریبونهای حوزه شهر مقدس قم نبود.
از این رو حضور خود را تنها در حد شاهد و گواهی میدانم، بر حرکتی که بر آیند این قافلههاست. آنجا که مشعلهای هدایت را که روزگاری پیشینیان در دست داشتند در حق من ادا کردهاید و بزرگواران! آنچه در این همایش به نظر میرسد یا شاید آرزوی من است، طرح بنیان نهادن پیوندها میان فرزندانِ خانواده واحد در ایران و لبنان به منظور کار بست جنبههای مشترک است، وجوه مشترک نیز در عرصههای گوناگون زندگی بسیارند که به تقویت و تحول خانواده واحد و افراد آن کمک میکنند، همچنان که این پیوند میتواند از دردهای مشترک نیز بکاهد یا به تمامی آن را زایل کند. ربودن امام موسی صدر و مسکوت گذاشتن این مسئله از چند جهت درد مشترک است. شاید بتوان آن را به طور خلاصه از اموری دانست که به فراتر رفتن از حدود و سغور مجاز مرتبط است، حدود و ثغوری که قدرتهای استکباری وضع کردهاند تا از ساخت و شکلگیری چارچوب بنیادینِ راه و روش اسلامی جلوگیری کنند. راه و روشی که در هیچیک از دورههای گذشته مانند و نظیر نداشت.
به مسئله امام موسی صدر و در فراسوی او شیعیان لبنان، به این دیدگاه باید نگریست و این همان چیزی است که هم اکنون انقلاب اسلامی به صورت جنگهای اسلامی و اقتصادی وتبلیغاتی با آن روبهرو است، جنگهایی که بر پایه سیاست از پیش تعیین شده، در راهِ مقابله با نظامهای آزادیخواه و باهدف ناامیدکردن آنان از آینده صورت میگیرد و در این راه کسانی را نابود میکنند که رهبریِ جنبش دگرگونی و تحولخواه را به عهده میگیرند. ربودن امام موسی صدر ناظر به شخص او و فعالیت غیر مجاز او نبود. اگر از چارچوب مجاز نیز قدری فراتر میرفت و تا حدودی فعالیتها را سازماندهی مجدد میکرد باز هم پذیرفتنی بود، ولی او آیینی بنا نهاد که همه خطوط قرمز را محو و پاک میکند و فریادی سر داد که همه موانع را در هم شکست، تا خود تنها وسیله گفتمان مستقیم با خداوند باشد.
آیینی، آن هم از جانمایه کلماتی که ستونهای سقیفه گرداگرد آن بلند شد و شتر سرخ موی طغیان به لب آورد و برای خاموش کردن آن قرآنها بر سر نیزهها افراشته شد و طعام به زهر آلوده و شنهای کربلا از خون سیراب گشت. گمان بر این بود که با همه اینها احتمال هر گونه ظهور و رواج آن رسالت منتفی خواهد بود. با وجود این مستکبران که در همه زمانها و مکانهایکسانند، مرزبندیها را مشخص و خطوط قرمز را ترسیم کردند.
این بدان معنی نیست که انگیزه خروج از مرزبندیهای مشخص تا ظهور امام موسی صدر فعالیت نیافته بود، زیرا پیش از آن کسانی بودند، که خدایشان عزت دهد، که خواستار خروج از چارچوبهای تعیین شده بودند، اما از این حیث که اقدامشان واجد شرایط لازم برای ادامه راه نبود، سرکوب و کمفروغ شد. حال آنکه نقش امام موسی صدر همچنان فعال است. زیرا او تحقق دو مسئولیت و دستاورد تفکیکناپذیر را، که هدفی جز عزت انسان ندارد، بر عهده گرفته بود.
مسئولیتِ نخست آنکه او خویشتن را به نیروی کارآمد در زمینههای اجرا و نه در حوزه وضعِ نص تبدیل کرد. زیرا کمبود نص نه در گذشته ما مطرح بوده است نه در حال. ما از کارآمد نبودن ابزارهای اجرا رنج میبریم، این امکان در شیوه امام موسی صدر فراهم شد. از آن زمان که در شهر صور اقامت گزید و از نقطهای کوچک آغاز کرد و از آن پس آن نقطه به دایرههای بسیار در جهان اسلام و عرب مبدل شد، او در همان جهتی که از درک دور نمای نص بدان رسیده بود، حرکت کرد و به یکبار به همت او به انسان و دغدغههای انسان در عرصه زندگی و اجتماع و آموزش و بهداشت و فرهنگ و آگاهی معطوف شد هدف او از این همه به درآودن انسان از عقبماندگی و نجات او و خاندان و سرزمینش از کابوس بلایا و مصون داشتن وی از ورود به بیراهه، تفرقه و بیهودگی بود.
بدینگونه خویشتن را به صورت نیرویی سترگ در میدان اجرا درآورد و از گوشهنشینی در خانقهی به قصد بازنویسی آنچه دیگران در حوزه نظریهها نوشتند، دوری جست و به کوی و بر زن رفت تا آنچه را از مضمون نص با خود داشت به فعل در آورد و به اجرا گذارد. مسئولیت دوم آنکه گذاشت مردم سخن بگویند، نه آنکه از جانب ایشان سخن بگوید. مردمی که به حقوق خویش آگاه نبودند یا توان استیفای حق خویش را نداشتند. اینان در مفهوم اقتصادی یا سیاسی و یا در مفهوم عام انسانی همان محرومانند و او نه زبان آنان را بست و نه به نمایندگی از ایشان چیزی گفت، بلکه گذاشت تا خود سخن بگویند و این چنین بود که بخش اعظم دستاوردهای بزرگ او تحقق یافت.
او زبان گویای خاموشان نبود بلکه صدای ما را به آنان بخشید تا به وسیله آن فریاد کنند. مسئله آنان نیز همین است، مهم نیست که نیازهای دیگران را دریابیم و در راه بر آوردن آنها بکوشیم، مهم آن است که به مردم چیزی دهیم که بتوانند در پرتو آن به حرکت در آیند. در چنین حالتی با به سر آمدن روزگار شخص، تاریخ و رسالت به آخر نمیرسد. پس آن گاه نیز در میان مردم تاریخ بر دوام و محقق خواهد بود. اگر امام موسی صدر لبنان را جایگاه آزمایش وارزیابی نظریاتی کرد که در قم به آن رسیده بود، به این سبب است که دریافته بود و میخواست دیگرانی که صدای ما را به آنان بخشیده بود نیز دریابند که انکارِ وطن انکارِ خویشتن است و پیکار و ستیزِ در آن و به سبب آن خطایی است مهلک.
از این رو با روحیهای ملهم از دیدگاهِ قم پرچم صلح را به دست گرفت تا راه تلاقی همگان را هموار کند و همگان نزد او یکسانند و دیگری را بین آنان راه نیست، دیگری نزد او هیچ کس نیست مگر آنکه از ایمان به خداوند یگانه رو برتافته است. باید این دو مسئولیت را با همه زمینههای نظری آن و شیوهای که برای تحقق نظریهها در عمل به کار آمد، امانتی بزرگ دانست. زیرا در برگیرنده تجربه زندهای است که در حوزه عمل و طرح مسائل انسان از چهار چوبهای سنتی فراتر میرود. میتوان این امانت را در قالب اجرا ادا کرد. بدین گونه که:
۱. گرد آوردن علاقهمندان از افراد خانواده واحد در ایران و لبنان و تعیین وجوه مشترک واستفاده از رهاوردهای آزمایش شده لبنان به منظور گسترش دامنه تجارب و فراگیر ساختن آنها تا همه پیروان آن راه یگانه را در لوای خود گیرد، همان راهی که امام موسی صدر را به سبب آن ناپدید ساختند و در سراسر جهان به شیوههای تبلیغ گوناگون با آن مقابله میکنند.
۲. باید مسئله ربودن امام موسی صدر را مسئله قاطبه مسلمانان دانست، هم حق مسلمانان است و هم مسئولیت آنان در قبال یکدیگر ایجاب میکند که ابعاد این قضیه روشن شود.
۳. استفاده از کارشناس حقوق بین الملل و حقوق مدنی و حقوق بشر و نیز کارشناسان دیگر در زمینه تحقیق و تفحص و تعیین مسئولیتِ یکپارچه کردن نیروها و امکانات دولتی و محلی به منظور شکایت نزد مقامات ذیربطِ بینالمللی و اقامه دعوی در دادگاه جنایی بین الملل یا هر نهاد مربوط دیگر برای نقض ادعای دولت لیبی مبنی بر اینکه امام موسی صدر این کشور را به قصد ایتالیا ترک کرده است و تعیین مسئولیت این دولت در ربودن امام و افشای عاملان و دستور دهندگان و سرانجام روشن کردن سرنوشت امام موسی صدر و دو یار و همراه او شیخ محمد یعقوب و استاد عباس بدرالدین.
وفقکم الله جمیعاً و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.