حضور من در تهران با برگزاری این همایش همزمان شده است. همایش مبارکی که به یاد و نام امام موسی صدر برگزار میشود. و چه تصادف دلانگیزی! از من درخواست کردند تا در این مراسم سخنرانی کنم، و صد البته با شور و اشتیاق تمام پذیرفتم. چه، اعتقاد دارم سخن گفتن از امام موسی صدر، به منزله نماز خواندن در پیشگاه پروردگار است. بر این باورم همانگونه که گوش فرا دادن به قرآن، تلاوت آیات زیبای آن و نیز خواندن مناجات سوزناک امام حسین (ع) عبادت است، سخن گفتن از امام موسی صدر نیز نوعی عبادت، یادی از ارزشهای الهی و نمودی از تقواست.
دلیل این سخن بسیار روشن است. امام صدر به گونهای تربیت یافته بود، که وجودش تبلور جریان تاریخی امامت بود. جریانی که سرآغازش روزی بود که پیامبر خدا (ص) قرآن و عترتش را با یکدیگر پیوند داد: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتی... و هما لن یفترقا...»
وقتی خصوصیات رهبری امام صدر را بررسی میکنیم، درمییابیم که تمامی ویژگیها و صفات امامت در ایشان جمع شده است. درست همانگونه که در تفسیر ابن عربی و در تعریف رینالد نیکسون آمده است. امامت از نور درخشان محمدی سرچشمه میگیرد. بر این اساس میتوانیم بگوییم، امام یعنی انسان کامل و شخصیتی که به درجات والای حقیقت انسانی رسیده است. هانری کربن نیز در کتاب «اسلام در ایران» چنین تعریفی را از امامت ارائه میدهد.
شخصیت امام صدر حماسهای بزرگ و بینظیر است، که تمامی مفاهیم معنوی، انسانی، جهادی، اخلاقی و سیاسی را در برگرفته است. چنانچه این میراث جاودان و رسالتهای آسمانی در شخصیتی جمع شود، به چنان صفای باطنی دست خواهد یافت، که از زنگارها و خواستههای پلید نفسانی رهایی مییابد. آنگاه پلهپله نردبان کمال را میپیماید، تا سرانجام به گوهر ذات الهی نزدیک شود. چنین کسی، که به مرحله قرب خداوند رسیده، میتواند معنای انسانیتِ انسان را درک کند.
از همین جا درمییابیم، که محور دعوت امام صدر، نیل به اهداف غایی انسانی است. انسانی که مظهری از مظاهر خداوند است. او اهداف والای انسانی را محور قرار داد، تا انسان را از مادهپرستی، افسارگسیختگیِ غرایز و پرستش بتهای انسانی برهاند. او با پیریزی «حرکه المحرومین»، در برابر ستمها و طغیانها و سرکوبها ایستاد، و در راه تحقق عدالت و مساوات جهاد کرد.
امام صدر به عنوان شخصیتی متعهد و ملتزم پا به عرصه گذاشت. تعهد و التزام او، همنوا با فقه اصیل اسلام، در حرکت و تلاش برای نیل به همگرایی، همزیستی و برپایی یک تمدن انسانیِ پویا متجلی میشد.
گفتگوی تمدنها، عنوانی همیشگی و باز، فرا روی جنبشهای مختلف بشری، با گرایشهای گوناگون بوده است. عنوانی که امروز با تأکیدی بیشتر، به شکل یک استراتژی انسانی مطرح میشود. سرنوشت این حرکت از دو حال خارج نیست. یا در مسیر خود همچنان با چالشها و برخوردها مواجه میشود. یا سرانجام به هدف نهایی خود خواهد رسید. چنین روزی انسانها همانند خانوادهای پر مهر، در آغوش گرم پروردگار جای میگیرند. و سرانجام، خیر و صلاح انسان و جهانیان محقق میشود.
پیامهای آسمانی، انسان را از میان سایر موجودات برمیگزیند، و به عنوان تصویر و نمونهای از خدا معرفی میکند. حال اگر این پیامها در ارائه تصویر خدا به بیراهه روند، یا تصویر خدا در انسان، و یا تصویر انسان در خدا، لکهدار نشان داده شود، محتوای این پیامها، به سخنِ ادیان، مروج بتپرستی میشود.
وقتی خدا را وسیله کشمکشهای بشری قرار دهیم، گویی مسئله وجود خدا را به مشکلی از مشکلات روحی و اجتماعی انسان تبدیل کردهایم. امری که خود، نوعی بتپرستی و کفری دیگر به خداوند است. قرآن هنگامی که مردم را با کلماتی چون «یا ایُّها الناس» فرا میخواند همه را با هم مخاطب میسازد، و تنها مسلمین را در نظر نمیآورد:
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند ا اتقاکم» (۴۹: ۳۱) (ای مردم، ما شما را از نری و مادهای بیافریدیم. و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هرآینه گرامیترین شما نزد خدا، پرهزگارترین شماست.) (۴۹: ۳۱).
انجیل نیز هنگام مرزبندیِ رفتار و اخلاق مسیحی، پیامهای این دین را در قالب دعوتی فرا روی همه انسانها مطرح نموده و میگوید:
«اَحبِب قریبک کنفسک» (همانطور که خودت را دوست داری، انسانهای همجوار را هم دوست داشته باش.)
همچنین این امام علی (ع) است، که در کلام خود هرگونه تبعیض بین بندگانِ خدا را رد میکند:
«دمائُهم کدمائِنا و دمُ المسلمین کدم الذمی حرامٌ» (خونهای آنان چون خونهای ماست و ریختن خون ذمی، همانند ریختن خون مسلم حرام است.)
امام موسی صدر میگوید:
اگر امور همسایگانت را نادیده انگاشتی، نمازت تو را به جهنم میکشاند و از بهشت دورت خواهد ساخت.
خطمشی امام صدر در گفتگو از این اعتقاد و باور الهام گرفته است. امام موسی صدر این راهبرد را در بهترین آزمایشگاه انسانی و تمدنی، یعنی لبنان، تأسیس کرد، و به عنوان شخصیتی ممتاز و بیهمتا پا به عرصه نهاد. در روزگاری که روحیه فرقهگرایی و تفرقهافکنانه در آن چیره شده، و گرایشهای تعصبی و غریزی در آن به اوج بحران رسیده است، امام چنان تحولی در نزدیکی تمدنها به وجود آورد، که پیروان گرایشهای گوناگونِ مذهبی به زیباترین شکلِ ممکن و با وحدتی بینظیر، ستارهوار گرداگرد ایشان حلقه زدند. چنین بود که امام صدر، هم امام مسلمانان خوانده شد، و هم امام مسیحیان. امام صدر در یکی از سخنرانیهای خود به اسرائیل میگوید:
بشنو که ما حق خداوند بر انسان را به جای آوردهایم، و این حق همان وحدت ملی ماست، که مسلمانان و مسیحیان، هردو را در بر میگیرد و بدینگونه ما لبنانیها به الگویی برای دنیا و سرزمینی نمونه برای تمدنِ آینده بدل گشتهایم.
امام صدر این الگوی جهانی و این سرمشق عالیِ تمدن را با بیارزش خواندن صهیونیسم، با بیاعتبار دانستن نژادپرستیِ اسرائیل و با خط بطلان کشیدن بر اندیشه موسوم به «برخورد تمدنها» مطرح کرد.
اوج ظهور برخورد تمدنها در قرون وسطا و به دنبال درگیری صلیبیان و مسلمانان بر سر شهر قدس و دوباره تسلیم شدن قدس در برابر سیطره بیگانه و تهدید صهیونیسم پدیدار گردید. آنچه این رسوبات تاریخی را در زمان حاضر شعلهور ساخته است، سیر رویدادهایی است که در پی وقایع یازدهِ سپتامبرِ گذشته رخ داده است. البته سستی در موضعگیریها و ضعف در فهم را نیز باید به این عوامل افزود.
مجموعه این عوامل است که از یک سو بیداریِ روحیه صلیبی و برخورد تمدنها را سبب شده است، و از سوی دیگر هر احساس لطیفی را به رد کردنی، هر چند آرام و کم رنگ وا داشته است. در اثر این لغزش، جریانی مشابه آنچه جناب آقای سید محمد خاتمی، رئیس جمهور، به آن دعوت میکند، بیدار شد. اندیشهای که با نظریه «برخورد تمدنها» مخالفت میکند و بر چنگ زدن به دعوت توحیدی - الهی تأکید میورزد. این اندیشه، همانند رویکردی است که امام صدر در این موضوع داشتند.
انسانِ مستضعفِ امروز، که زیر حکمرانی چکمههای نظامی و جوخههای ترور زندگی میکند، بیشترین نیاز را به خداوند پیدا کرده است. خداوندی که سرکوب کننده سلطهجویان و متجاوزین در این عالم است. این است چهره کریهِ زندگی انسانِ امروز؛ گروهی با بهرهگیری از قدرت استکبار میورزند، و گروهی دیگر به سبب نقصشان، ضعیف نگاه داشته میشوند.
امام صدر نخستین کسی است که فریاد مقاومت در برابر تجاوزهای اسرائیلی را سر داد. آن روزی که تولدِ «جنبش امل» را اعلان و هدف آن را چنین ترسیم نمود: «محافظت از کرامت وطن، مقاومت در برابر تجاوزهای اسرائیل و ادای وظیفه ملی در کنار مرزها.» امام صدر آن روز به سان پیشگویی چیرهدست اعلان داشت: «جنوب باید صخرهای باشد که رؤیاهای اسرائیل را درهم شکند، و چون هسته مرکزی، آزادسازی فلسطین را رقم زند.»
امام صدر در زیر سایه حوادث ناهمگون، بر قدرت ذاتی و تحول روحیِ لبنانیها برای رویارویی با اشغالگری صهیونیستها تأکید میکرد. پایمردی امام در زمانی بود که رهبران عربی و اسلامی، به دو پایگاه تقسیم شده بودند: گروهی که خود را در دامان غرب انداخته بودند، و گروهی که خود را خارج از دامان تاریخ انداخته بود.
عظمت امام صدر در شخصیت رهبری او نهفته است. شخصیتی که در دلهای دیگران راه مییافت، و به سبب تواضعِ خالصانهاش، با ردای بزرگمنشی پوشانده شده بود. همان تواضعی که رهبران تاریخی بدان متمایز شدهاند. امام خود را خادم میهن مینامید و اظهار میداشت: «اگر خداوند بخواهد، در خدمت لبنان خواهم ماند.» امروز نیز یاران و پیروان امام کیان لبنان را حفظ، و هر بلایی را از آن دور میکنند. امام خود را خادم ملت، مظلومین و محرومین میخواند. امام بارها مطرح کرد: «افتخار میکنم که خدمتگزار مجاهدین باشم.» این سخن بهسان آن جملات معروفی است که از امام خمینی (ره) شنیدهایم: «من از خارج آمدهام تا به شما خدمت کنم»، «من خدمتگزار شما هستم»، «خمینی دستان تک تک شما را میبوسد و آحاد شما را رهبر خود میداند.» این نوع کلماتِ آسمانی، جز از زبان پیامبران، و جز از زبان انسانهای الهام گرفته از آنان، به گوش ملت نرسیده است. پیامبرِ خدا نیز خود را خدمتگزار امت مینامید. مسیح (ع) بر پاهای شاگردانش بوسه میزد. امیرالمؤمنین علی (ع) نیز ژرفای عواطف ملت را لمس، و با آنان در ناگواریهای روزگار و سختیهای زندگی شرکت کرد.
بر همین مبنا امام صدر، با انگیزه نجات ملت و رهایی لبنان، در هجومی تند علیه مسئولین اعلام کرد: «در یکی از مساجد بیروت تا سر حد مرگ به اعتکاف خواهم نشست» و «تا آخر عمر و در همه روزگار، به عنوان جزئی از وجدان این سرزمین، در چهره حاکمان فریاد خواهم کشید، خواب را از چشمان آنان خواهم ربود، و وجدان آنها را سرزنش خواهم کرد.»
ای امام، تو در جان و وجدان این ملت جاودانهای. تو مایه نجات در این زمانهای، که آزادانه از دین باز میدارند، اخلاق پنهان شده و قانون شکست خورده است.
چه بسیارند مسئولانی که ندای عدل سر میدهند، اما خود ستمکارند.
چه بسیارند سیاستمدارانی که ندای حق سر میدهند، اما خود گمراهند.
چه بسیارند الذین «یأمرون بالبر و ینسون نفسهم.»
چه بسیارند الذین «بدت البغضأُ من أفواههم و ما تخفی صدورهُم اکبر.»
چه بسیارند نویسندگان و صاحبان کیاستی که از اعمال صالح دم میزنند، اما خود از اشرارند.
چه بسیارند آنان که در سایهسار گنبدهای خداوند به سر میبرند، اما خود از فاسدانند.
آری ای امام، تو برای همیشه روزگار در جان این ملت ماندگار خواهی بود.
ای امام، سرزمین لبنان چشم به راه توست. ما با تو زندگی میکنیم، و در انتظار بازگشتت میمانیم. و السلام.