انسان محور جهان هستی است و خداوند متعال برای سعادت و صلاح او پیامبرانی را مبعوث کرد و با آنان شرایعی فرو فرستاد. پس هر شریعت یا قانون یا عرفی که در خدمت مصلحت انسان نباشد، هیچ رابطه ای با خداوند ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله و الصلوة و السلام علی رسول الله و علی آله و صحبه و سلّم
انسان محور جهان هستی است و خداوند متعال برای سعادت و صلاح او پیامبرانی را مبعوث کرد و با آنان شرایعی فرو فرستاد. پس هر شریعت یا قانون یا عرفی که در خدمت مصلحت انسان نباشد، هیچ رابطهای با خداوند ندارد. ربانیان حقیقی، کسانی هستند که در کردار و گفتار و در نشست و برخاست خود هیچ انگیزه ای فراتر و برتر از به سعادت رساندن خلق خداوند، کاستن از درد و رنجشان، دور کردن گزند و زیان از آنها و کمک به آنان در رسیدن به مرحله ای که حیات مترقی انسانی را برای آنان تضمین کند، ندارند. مگر نه این است که پیامبر رحمت (ص) فرموده است: «خیر الناس انفعهم للناس؛ بهترین مردم کسی است که برای مردم سودمندتر باشد.» نیز فرموده است: «احبّ الخلق الی الله انفعهم لعیاله؛ محبوبتترین مردم در نزد خداوند کسی است که برای عیال خدا سودمندتر باشد.»
در بین مخلوقات خداوند، توانمند و ناتوان و ثروتمند و تهیدست وجود دارد و در این میان، کسی محبوب خداوند است که به ستمدیدگان و محرومان نزدیکتر باشد و نسبت به خستگی و رنجی که درآمیختن با آنان در پی دارد، تحمل بیشتری داشته باشد. پروردگار بزرگ ضرورت درآمیختن با اینان را به پیامبرش محمد (ص) گوشزد کرده و فرموده است: «وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا * وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ و آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است بخوان. کلمات او را تغییردهنده ای نیست. و جز او هرگز پناهی نخواهی یافت. * و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام میخوانند [و] خوشنودی او را میخواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده ات را از آنان برمگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آنکه قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده روی است، اطاعت مکن.» [۱]
امام موسی صدر مردی الهی از تبار اسلام است که در پی آن بود تا ارزشها و اصول اسلامی را به عینیت برساند و بلکه آن گونه که خداوند در کتاب خود خواسته و بندگانش را بدان هدایت کرده است، زندگی کند. او با مردم همراه شد تا آنان را به راه هدایت رهنمون شود و درد و رنج آنان را بر دوش کشد و با فریاد و صبر و آبروی خود، هر گزند و آسیبی را از آنان دور سازد.
و چه زیبا گفته است امام موسی صدر که: «دین برای خدمت به انسان پدید آمده است؛ همان انسان عاملی که با عمل خود رفعت مییابد و پاک میگردد و به مقامی والا میرسد.
پس دین برای خدمت به انسان آمده است و از این رو امکان ندارد مصلحت دین با مصلحت انسان در تضاد باشد. و در ادامه میگوید: «خدا و مردان الهی و نهادهای خدایی در پی منفعت و اعتبار و آبرو نیستند؛ آنان تنها خواهان آسایش و عزت و کرامت و آزادی انسان هستند.» [۲]
«خدمت به نوع انسان ـو نه شخصـ همان راهی است که خداوند به آن برتری بخشیده و آن را هدف و رسالت زندگی ما قرار داده است.»
از آنجا که محور اسلام، انسان است، محور فعالیتهای امام و راه تقرب جستن او به خداوند نیز انسان بود. او دست انسان را گرفت تا انسانیت او را بدو بازگرداند، هر چند برخی در صدد سلب انسانیت او بودند تا بدون آن همچون ربات یا حیوان زندگی کند یا به صورت کالا یا ابزاری در خدمت طاغوتها درآید. امام واقعیت این امت را دریافته بود؛ دریافته بود که این امت در معرض جنگی است که موجودیت و اندیشه و فرهنگ و دین و ادب و زبان و بعد اجتماعی و سیاسی و سرزمین و انقلاب و میراث بشری او را تهدید میکند.
واژه غرب، اصطلاحی شده است برای جهتی که خطر از سوی آن میآید، چرا که همواره او بر ضد ما نیرنگ زده و توطئه چیده است. غرب و در رأس آن امریکا، از هیچ ابزار و روش و بهانه ای برای تحمیل سلطه خود بر ما و از بین بردن موجودیت کارآمد و تأثیرگذار ما در عرصه حیات فروگذار نکرده است، به این هدف که ما صرفاً تابع خواستهها و مصالح او باشیم.
این واقعیت، امت را دچار نوعی پراکندگی و از هم گسیختگی و فرسودگی کرده است؛ به گونه ای که نزاع و اختلاف و بلکه تضاد، از ویژگیهای بارز عصر ما یا عصر این امت شده است.
دیگر کسی از دشمن واقعی خود ترس ندارد؛ بلکه برادر از برادر و همسایه از همسایه خود میترسد و اعتماد میان افراد امت به دست فراموشی سپرده شده است.
امام موسی صدر در شرایطی در عرصه لبنان ظهور کرد که اختلافات طایفه ای و مذهبی و قومی و منطقه ای زنده شده بود و این تنوعات انسانی دستاویز تازه ای برای جنگ و درگیری شده بود. امام همه این خطرها و واقعیتها را میفهمید و از نقشی که او باید در این میدان ایفا میکرد، آگاه بود، یعنی نجات مردم لبنان و به ویژه مسلمانان از محرومیت و خسران و بازگرداندن آنان به جایگاه شایسته ای که در مقام انسانهایی آزاده دارند. انسانی که زیر فشار سلطه اشغالگری و فقر و محرومیت و سلب اراده زندگی میکند، چگونه میتواند آزاد باشد و بر طبق باورهایش عمل کند؟ فرد برای رسیدن به جایگاه انسان آزاد و متعادل باید احساس کند که نیرومند است نه ضعیف، و مالک اراده و تصمیم خویش است و بر سرزمینی که در آن زندگی میکند، سروری دارد و هیچ سلطه ای بر او نیست، مگر سلطه ای که برخاسته از باورها و تعهدهایش باشد. این همان چیزی بود که امام موسی صدر وقتی خواستار رفع ستم و مقاومت در برابر اشغالگری و آزادسازی سرزمینها و جلوگیری از مهاجرت دادن مردم چه به داخل کشور و چه به خارج آن شد، به دنبال آن بود؛ چراکه انسان خاک میهن خود را ترک نمیکند مگر زیر فشار نیاز و تهیدستی و فقدان فرصتها.
در ورای این آفتهای اجتماعی، قدرت نظامی ایستاده بود؛ قدرتی که آماده بود ابزار آهنین و آتشین خود را برای سرکوب هر که در برابر طرحها و خواستهها و فرمانهایش ایستادگی میکرد، به کار برد. باید قدرتی ایجاد میشد که بتواند با این قدرت مقابله کند و آتشی که این آتش را خاموش کند و اسلحه ای که این ابزارهای جنگی را از کار بیندازد. از این رو بود که امام دعوت به تشکیل [جبهه] مقاومت لبنان کرد و گروههای مقاومت لبنان (امل) را پایه گذاری کرد که توانست نقش خود را در ایستادگی در برابر دشمن ایفا کند.
نیروهایی که پشت پرده پراکندگی و از همگسیختگی و درگیری در جامعه ما قرار داشتند، به خوبی میدانستند که تنها عنصر یا مهمترین عنصر قدرت آنان، ضعف طرف مقابل است و هر اندازه طرف مقابل ناهماهنگتر و نامتحدتر باشد، ضعیفتر است. از این رو نیروهای فکری و رسانه های گروهی و کتابها و متفکرانی را بسیج کردند تا افکاری که در راستای منافع آنان بود و امت ما را به نابودی فرهنگی و فکری و اخلاقی میکشاند، ترویج کنند.
از این جهت، بُعد دیگر مقاومت، مقاومت فرهنگی و فکری بود، و خطبهها و سخنرانیها و گفتوگوها و حلقه های درسی و بیداریبخشی امام و مؤسسه های مربوط، نیز در همین راستا بود.
از آنجا که فقر و نیاز و محرومیت و بیماری، انسان را از اهتمام به آگاهی و فرهنگ خویش بازمیدارد و مصونیت او را در مواجهه با ناملایمات زمان کاهش میدهد، امام تلاش کرد مراکزی اجتماعی و بهداشتی پدید آورد تا از دردهای مردم بکاهد و حداقلی از امنیت و آرامش برای آنان فراهم کند. همه اینها برخاسته از هدایت اسلام و ارشادهای پیامبر (ص) است که: «من امسی آمناً فی سربه معافاً فی بدنه عنده قوت یومه فقد حیزت له الدنیا بحذافیرها؛ هر کس شب کند در حالی که در میان اطرافیانش امنیت داشته و تندرست باشد و قوت روزانه خود را داشته باشد، همه دنیا برای او فراهم است.»
بنابراین، هدف امام از دعوت به پیریزی جامعه مقاوم، جامعه سالم، جامعه زنده، جامعه ای که مردم در آن با سرنوشت خود در ارتباط باشند و پویا و تأثیرگذار و صاحب اراده و آزاد زندگی کنند، «انسان» بود.
وطن در نگاه امام صدر
وطن، یک وحدت اجتماعی ضروری برای حیات و رفاه انسان و صیانت از موجودیت او و بلکه اثباتگر تمدن این انسان است؛ زیرا او بدون وطن، فردی تنها، بیپشتوانه و بیدفاع است. همکاری و تعاون انسان با دیگر برادرانش قدرت لازم برای حمایت از او را فراهم میآورد. فرزندان یک وطن را پیوندی فطری برای تعاون و همبستگی و جانفشانی در راه دفاع از یکدیگر، گرد هم جمع میکند و از این روست که میگوییم میهن، که پیوندی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است، یک ضرورت انسانی به شمار میآید. این همان چیزی است که امام صدر وقتی درباره مشارکت همه لبنانیان در دفاع از جنوب سخن میگفت، بر آن تأکید میکرد: «این مشارکت، تنها یک وظیفه دینی و قومی و ملی نیست بلکه دفاع از جان هر شهروند لبنانی و هر عرب و بلکه هر مؤمنی در مشرقزمین است. و عجیب نیست که اینجا بر این حقیقت روشن و واضح تأکید میکنیم، چراکه برخی از هموطنان را به این مسئله بیتوجه میبینیم؛ گویا در دوران قرون وسطا زندگی میکنند که انسان تنها از خانواده و روستای خود دفاع میکرد و به محیط پیرامون خود توجهی نداشت و در میان امواج بحران و تنش، آسودهخاطر و بیخیال زندگی میکرد.
نیاز به وطن یک تفکر تجملی یا تمایل به گسترش محل سکونت یا یک قراداد مکتوب برای پیوند دادن مناطق متعدد نیست، بلکه وطن، حقیقت پیشرفت و رشد تدریجی در منافع و خطرات و مصالح و زیانها است، همچنان که مشارکت حقیقی در دردها و آرزوها نیز هست.
پایداری و جاودانگی وطن، یک سرود یا رؤیا یا تعهد ملی یا بینالمللی نیست، بلکه وحدتی حقیقی در جهتگیری و در سرآغازِ شکلگرفته از دردها و منافع و در فرجامِ تجسمیافته در آرزوها و آرمانهاست. [۳]
بنابراین، از نگاه امام صدر، میهن نوعی وابستگی و انتساب و تعهد و دفاع از خویش است و کسی که انتساب ملیاش، او را متوجه وظیفه اش در بر عهده گفتن پیامدهای این انتساب ملی نکند، جایی در این عصر ندارد.
محدود بودن دامنه مسئولیتپذیری انسان به محیط نزدیک او، بازگشت به تفکر قرون وسطاست. انسان نمیتواند این انتساب را یک تفکر تجملی به شمارآورد. وطن، بزرگتر از هر تعهد مادی یا قانونی است. وطن، حقیقت پیشرفت و رشد و مشارکت در سود و زیان است و اگر انسان در لوازم یا پیآمدهای زندگی مشارکت نداشته باشد، زندگی او ارزشی نخواهد داشت.
البته پایداری و جاودانگی میهن به عنوان یک ساختار سیاسیـاجتماعی، تنها با رغبت و میل به آن یا خواندن سرود درباره این رغبت تحقق نمییابد. برخی از لبنانیان بر این گمان بودند که سرود خواندن برای بقای لبنان کافی است. آنان شعار بدعتآمیزی مطرح کردند و گفتند: «قوت لبنان در ضعف آن است. آنان میخواستند لبنان در مواجهه با خطرهایی که از هر سو او را احاطه کرده بود، به ویژه خطر صهیونیسم، دست خالی و بیسلاح بماند.
امام صدر با این عبارت خود که: «وطن، وحدتی حقیقی در جهتگیری و در سرآغازِ شکلگرفته از دردها و منافع و در فرجامِ تجسمیافته در آرزوها و آرمانهاست» گویا معنای رسالت را در مفهوم وطن میآفریند و این همان تعبیر پاپ بزرگ، یوحنا پولس دوم است که در دیدار از لبنان گفت: «لبنان بزرگتر از یک وطن است. لبنان یک رسالت است.»
وطن در نگاه امام صدر و آن گونه که از عبارات پرمغز و بلند او برمیآید، رسالت انسان است و وجود انسان در گرو این رسالت است. مَثَل جامعه مقاوم و استواری که امام آرزوی برپایی آن را داشت، مَثَل بدن سالمی است که در برابر بیماریها و آفتها تسلیم نمیشود.
ایشان در جایی گفته است: «ما به خاطر انسان مبارزه میکنیم و وطن نیز انسانی گروهی است. پس برای دفاع از آن در برابر تجاوزها مبارزه میکنیم؛ به خاطر وطن و برای دفاع از انسان مبارزه میکنیم.» [۴]
اسرائیل از نگاه امام
امام موسی صدر میگوید: «اسرائیل در طی یک عملیات استعماری بزرگ که تاریخ نظیر آن را ندیده است، در قلب این منطقه قرار داده شد. با تشکیل اسرائیل، ملت فلسطین از وطن خود بیرون رانده شد و بر قلب این منطقه زخمی وارد شد که پیوسته از آن خون جاری است و در این منطقه و در همه جهان تنش ایجاد میکند.» [۵]
این، حقیقت رژیم غاصبی به نام اسرائیل است. امام به خطر این رژیم و تأثیر آن بر منطقه پی برد و دریافت که هیچ خیری در آن نیست.
امام تنها کسی بود که اسرائیل را شرّ مطلق خواند و گفت به خاطر مقاومت فلسطین و بر ضد شرّ مطلق: اسرائیل، مبارزه میکند.
اسرائیل یک رژیم نژادپرست متجاوز است که سرزمین فلسطین و مقدسات آن را اشغال کرده و قاتل ملت آن است و طمعورزیهای آن در هیچ زمینه ای حد و مرز ندارد. از این رو اسرائیل خطری دائمی برای همه کشورهای منطقه و به ویژه لبنان است؛ چراکه لبنان تنها مخالف این توطئه صهیونیستی است. اسرائیل به سرزمینهای بیشتری در اطراف فلسطین چشم طمع دوخته است و در همین راستا، سینا و جولان را اشغال کرده و در آنها مستعمره های اقامتی برپا کرده است و از اجرای قطعنامه های بینالمللی مبنی بر لزوم عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی سر باز میزند. اسرائیل به طور خاص به سرزمین لبنان و ثروتهای آن به ویژه منابع آبی، طمع کرده است.
امام میگوید: «موجودیت اسرائیل و اهداف آن خطری برای ماست و جنوب و شمال و خاک و ملت و ارزشها و تمدن و اقتصاد و سیاست ما را تهدید میکند. اسرائیل چه اکنون و چه در آینده، برای منطقه و برای ابعاد تاریخی و جغرافیایی و انسانی لبنان خطر بزرگی است. این واقعیت، نیازی به اثبات ندارد جز برای کسانی که ماهیت حقیقی اسرائیل را نمیشناسند یا به آن بیتوجهاند.» [۶]
باید در برابر دشمنی که چنین ماهیتی دارد، ایستاد؛ باید آن گونه که سزاوار است و در سطح همه خطرهایی که پدید آورده است، با آن مقابله کرد. بدین جهت بود که امام صدر جنگ ما با این دشمن را جنگی طولانی مدت در عرصه تمدن و فرهنگ میخواند: «این جنگ، ابعاد بسیاری دارد و یک جنگ طولانی مدت در عرصه تمدن و فرهنگ است و دارای جبهه های متعدد ملی، قومی و دینی است. این جنگ، جنگ گذشته و آینده است. آمادگی، تنها برای چند روز و چند هفته کافی نیست. باید برای سالها، دهها سال و در همه جبههها و زمینهها و با همه نیروها آمادگی داشت. نگاه درست و عمیق و واقعبین به حقیقت جنگ با دشمن صهیونیستی همین است. این دشمن تنها در پی خاک ما نیست، بلکه میخواهد همه چیز را از اخلاق و آداب و رسوم و سنتها را دگرگون کند؛ میخواهد میراث و تاریخ ما را تحریف کند تا بتواند وجود خود درمنطقه و اشغالگریهایش را توجیه کند؛ میخواهد دین را نابود کند چون میداند که بزرگترین مانع بر سر راه نفوذ او، اسلام است که ستم و زورگویی را برنمیتابد و از سکوت در برابر تجاوز و بیدادگری ابا دارد. افزون بر آنکه بقای اسرائیل به معنای نادیده گرفتن و انکار تاریخ منطقه است. از این رو نبرد با این دشمن، به تمام معنا، نبردی بر سر موجودیت و بر سر تمدن است و باید برای این جنگ طولانیمدت که قدرت بزرگی در ورای آن است و جبهه های متعددی دارد، کاملاً آماده باشیم.
آیا هیچ خردمندی میتواند وجود این دشمن را با همه صفات زشتی که برای آن برشمردیم و مهمترینش این بود که شرّ مطلق است، بپذیرد و به بقای آن راضی باشد؟ پس چگونه ممکن است مسلمانی که ایمان و شریعت او به دنبال ریشهکن کردن فساد از زمین است، به وجود آن خشنود باشد. امام صدر دراینباره گفته است: «من به عنوان یک مسلمان نمیتوانم ادامه اشغال سرزمین فلسطین به دست صهیونیسم را بپذیرم چه رسد به قدس. بر من به عنوان یک عالم دینی واجب است این مطلب را اعلان کنم. [۷]
این دشمن هر چند از حمایت و تأیید بینالمللی برخوردار است و اسلحه های پیشرفته و فراوانی دارد ولی در درون خود، شکافها و نقاط ضعفی دارد. رسانه های غرب چنین تبلیغ کردند که اسرائیل قدرتی شکستناپذیر است و این تبلیغ آنها در دل افراد ضعیف امت کارساز شد. امام برای آنکه پرده از حقیقت بردارد، گفت: «اسرائیل قدرتمند است ولی اله یا اسطوره نیست. اگر بخواهید قویتر از آن باشید، میتوانید. تجربه فلسطین در برابر شماست، مصیبت آنان بزرگتر از مصیبت شما بود.» [۸]
امام در این سخنان خود خطاب به لبنانیان، به قدرت نظامی اسرائیل اعتراف میکند و آن را یک واقعیت میخواند ولی میگوید اسرائیل قدرت را احتکار نکرده و در انحصار خود درنیاورده است و هر کس در راه به دست آوردن قدرت فداکاری کند، به آن میرسد. دانش، اساس قدرت است و بلکه شناخت، بزرگترین رکن قدرت است. اگر بخواهید بر ضد دشمنتان متحد شوید و قدرت او را از بین ببرید، امکانپذیر است و کسانی که مسیری طولانی پیمودهاند با گام نخست شروع کرده اند.
مقاومت اسلامی لبنان توانست با این نگرش درست و با دانش و فداکاری و صبر و شهادتطلبی خود، در جنوب لبنان بر اسرائیل پیروز شود.
موضع امام صدر نسبت به مقاومت فلسطین
مقاومت فلسطین، به دنبال شکست جنگ حزیران در سال ۱۹۶۷ شکل گرفت. در این جنگ نیروهای صهیونیست، سینا در مصر و جولان در سوریه و کرانه باختری را اشغال کردند. کرانه باختری همان بخشی بود که پس از اشغال قسمتی از فلسطین در سال ۱۹۴۸ آزاد مانده بود و تحت حاکمیت اردن قرار داشت.
در آن زمان، فعالیتهای چریکی فلسطین ـ که کشورهای همسایه فلسطین اشغالی آن را به این اسم نامیدند ـ آغاز شد. وقتی این فعالیت چریکی قدرت یافت و استحکام پیدا کرد، با برخی از دولتهای عربی که در صدد محدود کردن فعالیتهای آن بودند، وارد درگیری شد و بدین ترتیب، میان ارتش اردن و چریکهای فلسطین جنگی رخ داد که ایلول سیاه نام گرفت و در اثر آن چریکهای فلسطینی مجبور به ترک خاک اردن شدند و به جنوب لبنان آمدند. لبنانیان چریکهای فلسطینی را با آغوش باز پذیرفتند و هزاران نفر از جوانان لبنان از همه مناطق و طوایف و مذاهب و ادیان به آنان پیوستند. قدرت گرفتن فعالیتهای چریکی در جنوب و مسلح شدن فلسطینیان در اردوگاهها، اعتراض برخی احزاب مسیحی یعنی کتائب و احرار را نسبت به وجود چریکها در لبنان برانگیخت و سپس نیروهای مسیحی دیگری همچون «حراسالارز» و غیر آن نیز به این دو حزب مسیحی پیوستند.
در سال ۱۹۶۹ درگیریهایی میان ارتش لبنان و چریکهای فلسطینی رخ داد و اوضاع بسیار متشنج شد. این مسئله باعث جدال و نزاع میان گروههای لبنانی شد و سرانجام لبنان و فلسطینیان توافق کردند که فعالیتهای چریکی فلسطین در لبنان، سازماندهی شود.
از مشهورترین شخصیتهای لبنانی که در این فعالیتهای چریکی مشارکت داشتند، میتوان به شهید خلیل عزّالدین الجمل (نخستین شهید لبنانی در این راه) و یحیی اسکاف (اسیر لبنانی) اشاره کرد که در عملیات دلال المغربی در سواحل فلسطین نقش داشت.
امام موسی صدر یکی از شخصیتهای عالیرتبه لبنان بود که فعالیتهای چریکی را تأیید کرد و آن را تنها راه آزادسازی فلسطین برشمرد. او به شدت از مقاومت فلسطین دفاع میکرد و به آن تعلق خاطر بسیاری داشت و آن را الگوی پایداری و استواری و پاسخ به مبارزه طلبی های دشمن میخواند.
وی در پاسخ به این سؤال که: رابطه مسئله فلسطین با لبنان چگونه است و چگونه باید باشد؟ گفت: «مسئله فلسطین با همه ابعاد آن، مسئله لبنان و بلکه مهمترین مسئلهٔ لبنان است زیرا خطرهای ناشی از وجود دولتی نژادپرست در کنار وطن ما لبنان، رژیم اسرائیل را خطری همیشگی برای لبنان قرار میدهد.» [۹]
در پاسخ به سؤال از موضع او درباره فعالیتهای چریکی در جنوب لبنان، چنین میگوید: «قبلاً نیز گفتم که فعالیتهای چریکی تنها راه حل برای مشکل فلسطین اشغالی است؛ چراکه راه حل سیاسی تنها درباره سرزمینهای اشغالی عربی به جز فلسطین مطرح است و در محافل بینالمللی مسئله فلسطین پایان یافته تلقی میشود و هیچ چارهای جز مقاومت خود فلسطینیان وجود ندارد. از این رو هر فرد یا ملت یا دولتی باید هر اندازه میتواند به اینها که طلایهداران این امت هستند، کمک کند.» [۱۰]
وجود مقاومت فلسطین، از راههای تضعیف دشمن صهیونیستی است. از این رو، میبینیم امام صدر در سخنانی که در تاریخ ۱۹/۱۱/۱۹۶۹ منتشر شد، میگوید: «مصداق بارز آمادگی برای این جنگ تحمیلی، تضعیف دشمن به هر شکل و در هر زمینه است و همه میدانیم که یکی از بهترین راههای رسیدن به این هدف، وجود مقاومت فلسطین و تقویت آن است؛ بدین معنا که ما باید از مقاومت پشتیبانی کنیم و در ارتقا یافتن آن مشارکت داشته باشیم و نسبت به سالم ماندن آن حساس باشیم. این تلاشها بخشی از آمادگی ما برای رویارویی با دشمن است.»
امام موسی صدر دریافته بود که جنگ با دشمن صهیونیستی، جنگ یک امت است، نه برخی گروهها و دولتها؛ و هر کس در این جنگ مشارکت داشته باشد، در تضعیف دشمن نقش داشته است. از این رو، شایسته است مسئله فلسطین از سوی برادران آنها و کسانی که در سرنوشت آنان شریک هستند، مورد استقبال قرار گیرد.
امام صدر در این باره میگوید: «پشتیبانی از مقاومت، برای لبنان تنها سرنوشت و رسالت و وظیفه نیست؛ حتی در عرصه جنگ سرد در سطح جهان. بلکه میتوان گفت: مصلحت لبنان در این است که مقاومت را همچون برگ برندهای به همراه داشته باشد.» [۱]
اما قدس، جایگاه والایی دارد و پیوند میان ما لبنانیان ـاز مسلمان و مسیحیـ و مسئله فلسطین است و ما در برابر این شهر مقدس وظیفهای داریم که اگر نسبت به آن کوتاهی کنیم، به معنای رنگ باختن مفهوم ایمان در وجود ماست. امام در این زمینه میگوید: «مفهوم قدس یک رکن اساسی دینی در نزد مسلمانان و مسیحیانی است که ملت لبنان را تشکیل میدهند و تسلیم شدن در برابر یهودیسازی آن، به معنای رنگ باختن مفهوم ایمان در وجود آنان است.» [۲]
مواضع امام در قبال فلسطین، قدس و مقاومت فلسطین، تنها برخاسته از مفاهیم انسانی مرتبط با آن نیست بلکه خاستگاه دینی و ایمانی محض دارد که مؤمن نمیتواند در آن تردید یا بر سر آن معامله کند.
مسائلی که از ابتدای این بحث مطرح کردیم، از نظر ما تشکیلدهنده زیربنای فکری یا مستند فکری برای جامعه مقاوم است و حقیقتاً مبانی و اصولی را در بر دارد که طرح جامعه مقاوم به آن نیاز دارد و فعالیت نظامی یکی از جوانب آن است.
امام صدر به ضرورت ایجاد ساختار نظامی برای مقاومت ـکه بازوی قدرتمند جامعه مقاوم به شمار میآیدـ سخت ایمان داشت و بدین جهت بود که بر ضرورت مسلح شدن اهالی جنوب و آموزش دیدن آنان برای به کارگیری اسلحه و مقابله با دشمن بسیار تأکید میکرد. او از دولت، در مقام مرجع سیاسی و قانونی مسئول نسبت به حمایت از سرزمین و دفاع از میهن، خواست این مسئولیت را بر عهده گیرد. او مسلح شدن اهالی جنوب را پایینترین مرتبه ایمان میدانست؛ زیرا این وظیفه بر عهده همه ملت لبنان است، ولی اگر دولت از انجام آن عاجز باشد، حداقل باید کسانی که در برابر دهانه توپ قرار دارند و در خط مقدم جبهه هستند، آماده ایستادگی در برابر دشمن باشند.
شکی نیست که دولت لبنان در آن زمان یکی از گوشهایش از گِل بود و دیگری از خمیر و این یک مثل لبنانی است درباره گوشهایی که نمیشنود. [۳] از این رو خواسته امام را انجام نداد و میتوان فهمید که سبب این خودداری دولت این بود که اساساً هیچ تصمیمی به دست دولت لبنان نبود، بلکه ارتباط آن با اکثر کشورهای منطقه نیز تابع اراده قدرتهای بیگانه بود.
امام صدر گروههای مقاومت لبنان را، که به نام جنبش امل شناخته شد، در راستای اجرای اندیشهها و دیدگاههایی که در این زمینه بدانها ایمان داشت، پایهگذاری کرد. این جنبش توانست به همراه دیگر نیروهای مقاومت که در آن زمان وجود داشت، نقش خود را در رویارویی با اسرائیل ایفا کند.
انصافاً باید گفت مقاومت اسلامی که توانست با نیروی نظامی خود جنوب را آزاد کند، تطبیق عملی اندیشهها، نظریات و مبانی امام صدر بود و از این رو میتوان گفت پیروزی ما بر اسرائیل در حقیقت به مردانی برمیگردد که مبانی او را دنبال و به مقتضای آن عمل کردند.
جامعه مقاوم: جامعه مقاوم چیست؟ آیا برای یک جامعه انسانی سالم، شایسته است که جامعه ای مقاوم نباشد؟
ایده جامعه مقاوم در واکنش به بیتوجهی عدهای مطرح شد که خودشان را از مسئولیت دفاع از خاک میهن و ایستادگی در برابر تجاوز به آن استثنا میکردند. تردیدی نیست که حداقل، گروهی که از تجاوزهای دشمن خسارت شخصی میبیند، باید پاسخی مستقیم به این تجاوزها بدهد. روستاهای جنوبی که مورد حمله قرار گرفت یا اشغال شد، با چنگ و دندان در برابر دشمن ایستادگی کرد و تسلیم آن نشد ولی آیا این بس است؟ آیا جنگ میان ما و یهود، جنگ میان روستاهای یهودی و روستاهای لبنانی است؟
روشن است که مسئله این گونه نیست. جنگی که اسرائیل تجاوزکار بر ضد ما به راه انداخته است، جنگ میان دو دولت و دو ملت (اگر بتوان گفت یهودیان غاصب یک ملت هستند!) و دو تمدن است. هدف این جنگ، تنها اهالی جنوب نیست بلکه هر لبنانی و عرب و مسلمانی هدف حملات اسرائیل است. تقدیر مردم جنوب لبنان این بود که در منطقه جغرافیایی چسبیده به فلسطین زندگی کنند؛ فلسطینی که به دست دشمن سقوط کرد و ملت آن آواره شد و مردم آن کشته شدند و دشمن بر سرزمینشان سیطره یافت و آن را به رژیمی غاصب به نام اسرائیل تبدیل کرد. پس از آن فلسطینیان ناگزیر شدند مقاومت خود را در برابر اشغالگری دشمن برپا کنند تا از این راه، سرزمین و حقوق خود را پس بگیرند.
در شرایطی که دشمن، وطن و امت را هدف گرفته است، چگونه برخی میتوانند نسبت به تجاوزگریهای او و آنچه در اثر تجاوز و اشغال بر سر مردم میآید، بیاعتنا باشند؟
وظیفه و مسئولیت ملی اقتضا میکند انسان از وطن خود دفاع کند، هرچند تنها یک وجب از خاک وطن در دورافتادهترین نقطه کشور یا یکی از انسانهای منتسب به این کشور، مورد تهدید باشد.
بنابراین، جامعه مقاوم جامعه ای است که در هر لحظه و در همه سطوح و در همه عرصهها آماده و مجهز باشد تا آنچه را برای حفظ عناصر ضروری خود لازم است، انجام دهد. جامعه مقاوم جامعه ای است که خواری و کرنش را برنمیتابد و نمیپذیرد که دیگران به حقوق او تجاوز کنند یا مطالبی از سوی نیروهای خارجی دوست به او دیکته شود، چه رسد به نیروهای دشمن یا رقیب.
چنین جامعه ای شروط و ویژگیهایی دارد که تا تحقق نیابند، صفت «مقاوم» بر آن صدق نمیکند.
پایههای جامعه مقاوم کدام است؟
۱. یکپارچگی جامعه و احساس وابستگی [به خاک]: جامعه متلاشی و از هم گسیختهای که مردم آن بر سر هوسهای سیاسی با یکدیگر درنزاع هستند، نمیتواند جامعه ای مقاوم باشد؛ چراکه دشمن با دست گذاشتن بر روی شکافها و نقاط ضعف، در آن نفوذ میکند تا فتنهانگیزی کند و با ایجاد اختلاف و درگیری، توجه جامعه را به جنگهای داخلی معطوف کند؛ به جای آنکه بر رویارویی با دشمن خارجی یا اشغالگر متمرکز شود.
از این رو جامعه مقاوم باید نگاه روشنی نسبت به خطرهایی که او را تهدید میکند، داشته باشد تا بتواند در برابر آنها ایستادگی کند. این نگاه باید در اکثر افراد اینجامعه وجود داشته باشد.
احساس وابستگی و انتساب به جامعه یا سرزمین یا میهن یا امت، بزرگترین انگیزه برای فداکاری در راه محافظت از آن و عزت آن است، درست مانند احساس وابستگی و انتساب فرد به خانواده که او را به دفاع از آن وامیدارد. امام صدر میگوید: «ای مردم لبنان! وقتی شما بر گرد جنوب جمع شوید، مردم جنوب احساس میکنند که تنها آنان مورد حمله قرار نگرفتهاند. اینجاست که شهروند جنوب درمییابد چگونه باید تفنگ و پرچم کشورش را در دست بگیرد و از خاک وطن دفاع کند.»
۲. احساس عزت و کرامت: انسان بنا بر طبیعت انسانی خود، با احساس عزت و کرامت سرشته شده است. کودک خردسالی که ناتوان از سخن گفتن است و قدرتی ندارد، از خود و آنچه حق خود میداند، دفاع میکند و از این روست که با گریه کردن که کارسازترین اسلحه او است، ناراحتی و اعتراض خود را نشان میدهد. ولی در اثر شرایطی خاص همچون شکست، خواری، گرسنگی، ترس و چه بسا تطمیع ممکن است جامعه ای تسلیم و دچار ارعاب گردد و اراده و قدرت تصمیمگیری او تحت تأثیر دیگران قرار بگیرد. این حالت موجب میشود بر چنین جامعه ای خواری و ترس و سستی و تسلیمناپذیری در برابر شرایط موجود ـهرچند خشونتبارـ حکمفرما شود و کار به جایی برسد که مردم یا حداقل سرپرستان جامعه احساس عزت خود را از دست بدهند و اگر کسی در اینجامعه پیدا شود که به مقتضای احساس عزت و کرامت رفتار کند، برای سرکوب کردن و ترساندن او تلاش میکنند تا وادار شود به جمع تسلیمشدگان بپیوندد.
بنابراین، برای دستیابی به جامعه مقاوم، باید احساس عزتمندی و کرامت را در افراد امت یا جامعه تقویت کرد؛ زیرا این احساس است که آنان را به انقلاب بر ضد ستمگری و زورگویی و بیدادگری از سوی هر کسی که باشد، سوق میدهد.
این همان چیزی است که امام صدر در خطبهها و سخنرانیها و درسهای خود در سرتاسر لبنان بر آن تأکید میکرد. ایشان تأکید داشت که باید مردم جنوب مسلح شوند و آموزش نظامی ببینند و باید از آنان پشتیبانی کرد تا احساس کنند به این کشور و این سرزمین و این دولت که مسئولیت محافظت از میهن و ملت را بر عهده دارد، وابستگی دارند و همین امر به آنان احساس عزت و کرامت میبخشد.
۳. آگاهی و شناخت: آگاهی و شناخت که نقیض حماقت و نادانی است، زیربنای رشد و تعالی انسانیت در ملتها است. حماقت صفت اقدامی است که بدون بصیرت و بدون توجه به آثار و پیآمدهای آن و بدون در نظر گرفتن شرایط و ابعاد آن، از انسان سربزند. جهل به معنای عدم شناخت، نخستین دشمن انسان است. انسان فاقد شناخت، گاه فایده اش کمتر از حیوان زبانبسته ای است که در پرتو غرایزش حرکت میکند.
برای رسیدن به جامعه مقاوم، باید خطرها و چالشهای موجود را درک کنیم و ابعاد و پیآمدهای آنها را بشناسیم. تجاوز، ظلم و اشغالگری از آفتهایی است که جوامع را ویران میکند. اگر افراد جامعه نسبت به خطر این آفتها آگاه نباشند، چگونه میتوانند در برابر آنها بایستند؛ به ویژه آنکه کسانی که از این آفتها بهرهبرداری میکنند، آنها را برای مردم زینت میدهند و چنین تبیین میکنند که این حالت، راحتترین و کمزیانترین حالت است، در حالی که برعکس، دشوارترین و پرزیانترین حالت است.
برای آنکه جامعه، در صدد مقاومت برآید، دو عنصر آگاهی و شناخت بسیار ضروری است و بدون آن دو، جامعه از روآوردن به مقاومت خودداری خواهد کرد و چه بسا قبل از دشمن به مقاومت حمله کند.
امام صدر برای شناساندن حقیقت دشمن صهیونیستی و طمعورزیهای آن به مردم جنوب و به طور کلی به مردم لبنان و عرب تلاش کرد و بیانیه ای که در تاریخ ۱۹/۱۱/۱۹۶۹ با عنوان «جنگ ما با اسرائیل جنگی طولانی مدت در عرصه تمدن است» صادر کرد و در آن به تبیین حقیقت جنگ با اسرائیل پرداخت نیز در همین راستا بود. این بیانیه در سال ۱۹۸۱ دوباره بر سر منبر و محراب مطرح و منتشر شد.
۴. فراگیر بودن مقاومت: فرهنگ مقاومت بر پایه اصل فراگیری استوار است. وقتی جامعه در معرض خطری قرار میگیرد، به ویژه اگر این خطر، تجاوزی خارجی یا اشغالی ظالمانه باشد، آنجامعه باید همه عناصر خود را در راه رویارویی با این خطر به کار گیرد. سلاح جنگی تنها یکی از راههای رویارویی است و شایسته است همه عناصر دیگری که به تقویت او و تضعیف دشمن میانجامد نیز به کار گرفته شود.
جامعه مقاوم آن است که اقتصاد آن به سلاحی برای مقابله با دشمن تبدیل شود، یعنی کشاورزی و صنعت و تجارت و مصرف و هنر و تبلیغات و حتی سرگرمی و بازی کودکان آن، همگی تبدیل به سلاحی شوند تا در میدان نبرد از آنها استفاده شود.
بر این اساس میگوییم هر اندازه جامعه دارای اسباب و عوامل قدرت باشد، به همان اندازه قادر به مقاومت خواهد بود و در نتیجه تلاش برای تقویت اقتصاد و افزایش سطح درآمد شهروندان و تأمین فرصتهای شغلی و امنیت اجتماعی و خدمات درمانی و دیگر عناصر تأمین اجتماعی در راستای مقاومت است و بر این اساس تلاش امام صدر برای ایجاد مؤسساتی که حداقلِ این عناصر اساسی را فراهم کند، در راستای برپایی جامعه مقاوم بود.
۵. آموزش و پرورش: شیوه های تربیتی و آموزشی، مدخل اساسی برای رسیدن به جامعه مقاوم است. از رهگذر مؤسسهها و دانشکدهها در همه سطحها میتوان نسل جوان را به گونه ای مخاطب قرار داد که در شکلگیری شخصیت آینده او نقش داشته باشد؛ شخصیتی نیرومند و به دور از فرومایگی و انحطاط. شاید تمرین دادن نوجوانان به هنرهای رزمی و ورزشی که به پرورش جسمی نیرومند و قادر به تحمل سختیها و مشکلات کمک میکند، برای این منظور سودمند باشد.
اگر دانش آموز با این روحیه پرورش یابد، احساس مسئولیت بیشتری پیدا میکند و آمادگی بیشتری برای رویارویی با چالشها خواهد داشت و از مسئولیتگریزی و سستی دورتر خواهد بود.
در اینجا باید به نقش رسانه های شنیداری و دیداری نیز اشاره کنیم؛ به ویژه رسانه های دیداری که در تربیت نوجوانان، شریک خانواده و مدرسه شده است و بلکه در پرتو برنامهها و فیلمهایی که ارایه میدهد، بیشترین تأثیرگذاری را در این مثلث تربیتی دارد.
بنابراین، جامعه مقاوم جامعه ای است که هر فرد آن احساس کند در مواجهه با خطرها و چالشهایی که جامعه یا کشور او را تهدید میکند، نقشی بر عهده دارد: زن در آشپزخانه خود باید به گونه ای عمل کند که موجب تضعیف دشمن و تقویت مقاومت ملی گردد. مرد نیز هنگام کار و فعالیت خود باید در همین راستا حرکت کند و به همین ترتیب استاد و راننده و ورزشکار و هنرمند و دستاندرکاران رسانهها.
این احساس که هر فرد وظیفه و نقشی بر عهده دارد، جامعه را جامعه ای مقاوم و بلکه آزاد و با اراده میسازد.
آیا جامعه مقاوم یک نیاز فوری و ضروری است؟
پاسخ این سؤال از بدیهیات عقلی است. جوامع همواره و در همه سطوح در معرض خطر قرار دارند ولی در این میان، طبیعت هر انسانی بنا بر پیشینه فرهنگی یا دینی یا انسانی او متفاوت است. برخی انسانها خود را در این دنیا دارای رسالت میدانند. چنین انسانهایی همواره برای رشد و پیشرفت آمادهاند و انگیزه دارند.
برخی دیگر زندگی را تنها فرصتی برای کامجویی و شهوترانی، و نقش خود را بهرهبرداری حداکثری از آن میدانند. اینها انسانهایی سهلانگار و بی مسئولیت هستند که رفتارهایشان یکی از اسباب فروپاشی و تباهی جوامع است.
انسانیت یک رسالت است، به ویژه در جامعه مسلمانی که ارزشها و اصول آسمانی را بر دوش دارد، برای برپایی حق تلاش میکند، امر به معروف و نهی از منکر میکند، با ظلم و فساد مبارزه میکند و در پی اصلاح است. از این رو یک جامعه تنها در صورتی مسلمان است که مقاوم باشد.
تأثیر دعوت امام صدر
امام صدر به دنبال پایه گذاری مقاومتی حقیقی بود که همه افراد میهن در آن مشارکت داشته باشند. از دیدگاه او قدرت لبنان در به آغوش کشیدن مقاومت و حمایت از آن و اولویت دادن آن نسبت به دیگر قضایاست، هرچند این اولویت بخشیدن، نیازمند متوقف کردن برخی از طرحهای عمرانی و اختصاص دادن بودجه آن برای حمایت از جنوب باشد؛ چرا که جنوب، سپر وطن و جبهه مقدم آن است و اگر کشور از دست برود، فعالیتهای عمرانی هیچ ارزشی ندارد. از این رو، باید در وهله نخست از کشور محافظت کرد و این وقتی ممکن است که به آن اولویت دهیم.
آرزوی امام این بود که دولت، کار حمایت از مقاومت و مشارکت در پایهگذاری آن را بر عهده گیرد ولی مسئولان دولت در وادی دیگری سیر میکردند و نه تنها دولت به دعوت امام توجهی نکرد بلکه بر عکس، به جنگ بر ضد مقاومت و محدود کردن فعالیتهای چریکی فلسطینیان پرداخت.
دعوت امام از دولت لبنان برای برعهده گرفتن پایهگذاری مقاومت لبنان و حمایت از آن میتوانست تا حدودی موجب اطمینان خاطر این دولت شود، چراکه از شکلگیری مقاومتی که بر ضد آن اقدام کند، در هراس بود، ولی به این دعوت امام پاسخی داده نشد.
امام صدر برای رسیدن به جامعه مقاوم و برای خدمت به انسان و حفظ میهن، هر فرصتی را غنیمت شمرد تا فعالیتها را اصلاح و خطاها را جبران کند و هر آنچه را میتواند، از چنگال فتنهها نجات دهد. او از مقاومت فلسطین حمایت کرد، جنبش محرومان را در سال ۱۹۷۳ پایهگذاری کرد، فرهیختگان بیانیه ای در تأیید حرکت و مطالبات او صادر کردند، در شکلگیری کمیته ملی برقراری صلح و آرامش در سال ۱۹۷۵ نقش داشت، موجودیت جنبش گروههای مقاومت لبنانی (امل) را اعلان کرد و صدها فعالیت دیگری که در شرق و غرب و شمال و جنوب کشور انجام داد و از مهمترین آنها تأسیس هیئت کمکرسانی به جنوب بود، همچنان که برای تشکیل مجلس جنوب نیز پافشاری کرد.
امام صدر امتی در کالبد یک انسان بود. او شیوه ای را بنیان نهاد که در نهایت به شکلگیری بزرگترین مقاومت در عصر حاضر انجامید.
امام صدر پایهگذار شکوه و عظمت کنونی لبنان است. خط مشی او، الگوی استشهادی را به ارمغان آورد که دشمن را به وحشت انداخت و او را مجبور ساخت پس از هفده سال اشغالگری، در تاریخ ۲۵ ایار سال ۲۰۰۰ از لبنان خارج شود و همچنین موجب پیروزی بزرگ مقاومت در برابر حمله اسرائیل در تموزـآب۲۰۰۶ گردید؛ به گونه ای که هیبت ارتش صهیونیستی در هم شکست و مسئولیت شکست در جنگ را بر رهبران سیاسی و نظامی آن تحمیل کرد.
خطرهایی که امت ما را تهدید میکند، نه تنها کاسته نشده، که رو به فزونی است. اگر در زمان امام موسی صدر، اشغالگری اسرائیل محدود به فلسطین و قسمتی از سرزمینهای عربی بود، امروز سرتاسر جهان عرب تحت اشغال مستقیم و غیر مستقیم قرار دارد. اهداف جنگی که امروزه بر ضد امت ما در گرفته است، همان اهدافی است که صهیونیسم برای رسیدن به آنها تلاش میکند.
طرح غربیـصهیونیستی، یکی از اهداف اسرائیل است. هدف این طرح این است که دین و اخلاق و فرهنگ و آداب و رسوم ما را نابود کند و پس از آن در زمینه های سیاسی و نظامی و اقتصادی برای این امت تصمیمگیری کند و آن را در خدمت مصالح غرب و طرح غربیـامریکاییـصهیونیستی قرار دهد. از این رو ما اکنون برای گسترش فرهنگ جامعه مقاوم، سخت نیازمند دنبال کردن اندیشه و راه امام صدر هستیم.
حق امام صدر بر این امت و بلکه نیاز امت به اندیشه امام صدر ایجاب میکند که از اندیشه و روش و مبانی او بهره بگیریم؛ زیرا برگرفته از کتاب خدا و سنت پیامبر و خاندان پاک او است.
۲۰/۲/۲۰۱۰
شیخ مصطفی ملص
[۱]. کهف، ۲۷و۲۸.
[۲]. السید موسی صدر والخطاب الانسانی، ص۳۳۶.
[۳]. الامام موسی صدر بتاریخ ۱۹/۱۱/۱۹۶۹، مرکز الامام الصدر للابحاث والدراسات.
[۴]. صوت المحرومین، السید موسی الصدر فی ۲۸/۷/۱۹۷۶، مرکز الامام الصدر للابحاث والدراسات.
[۵]. پیام امام به لبنانیان و عرب، پس از پایان کنفرانس سران در ریاض و چند روز پس از برگزاری کنفرانس قاهره در تاریخ۲۱/۱۰/۱۹۷۶.
[۶]. السید موسی الصدر، ۱۹/۱۱/۱۹۶۹
[۷]. مصاحبه مطبوعاتی – الجزایر- ۱۹۷۳.
[۸]. مصاحبه مطبوعاتی که در کتاب «حوارات صحیفة تأسیسا لمجتمع مقام»، ص۵۴۷ به چاپ رسیده است.
[۹]. همان، ص۱۴۷
[۱۰]. همان، ص۳۳۷
[۱۱]. الامام موسی الصدر، النهار، ۸/۵/۱۹۷۵
[۱۲]. السید موسی الصدر، هیئة نصرة الجنوب، ۲۰/۵/۱۹۷۰
[۱۳]. معادل فارسی آن: یک گوشش در است، یک گوشش دروازه.