اینکه هر سال در روزهایی از شهریور از یک روحانی شیعه به نام سید موسی صدر صحبت کنیم که توسط رژیم قذافی ربوده شد، چه دردی را از ما دوا میکند؟
محمد آسیابانی* - اینکه هر سال در روزهایی از شهریور از یک روحانی شیعه به نام سید موسی صدر صحبت کنیم که توسط رژیم قذافی ربوده شد، چه دردی را از ما دوا میکند؟ همه میدانند که او در حوزههای علمیه قم و نجف و همچنین دانشگاه تهران درس خواند و بعد به لبنان رفت و در سال ۵۷ ربوده شد. متاسفانه ما با شخصیتهایمان برخورد موزهای میکنیم و نظام فکری و پروژه آنها را مورد مطالعه قرار نمیدهیم. ما نمیدانیم چرا سیدموسی صدر ملقب به امام موسی صدر شد؟ ما نمیدانیم که منظور از «انسانگرایی» و «گفتوگو» به عنوان دو مولفه مهم در پروژه امام موسی صدر، چیست؟ و بسیاری از سوالات دیگر و به دلیل ندانستن پاسخ این سوالات است که هنوز هم پس از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی و ربودن امام صدر، سخنان مخالفان هموطن این زعیم ایرانی شیعیان لبنان خریدار دارد.
هرچند که بازهم به مناسبت سالروز ربودن سیدموسی صدر این گفتوگو آماده شده است، اما تلاشی کردهایم تا محتوایش با مطالب مشابه متفاوت باشد. طرف این گفتوگو مهدی فیروزان داماد و خواهرزاده امام موسی صدر است. فیروزان خود یکی از منادیان «گفتوگو» و «تقریب» در ایران است و هم در برنامههای مناسبتی و کنفرانسهای علمی به ارایه مقالات و نظریههای خود در این موضوع پرداخته و هم در مقام عمل در این راستا تلاش میکند.
یکی از مهمترین ویژگیهای سیدموسی صدر به عنوان عالمی برآمده از حوزههای شیعی، توجه او به انسان به ماهو «انسان» است. یعنی انسان ذاتا دارای کرامت است. این اصل کرامت ذاتی انسان در نظریات امام موسی صدر در رابطه با وجوه اجتماعی اسلام مسالهای جذاب و قابل تامل است.
امام موسی صدر مدام تاکید کرده که ادیان دو بال یا دو جوهر در درون خود دارند؛ نخست دعوت مردم به خداوند و نشان دادن راه تعالی و رشد و دیگری خدمت به انسان. در همه سخنرانیهای امام موسی صدر این دو مقوله همانند یک معادله در کنار هم قرار دارند. به عبارتی، امام موسی صدر در هر بخش از سخنرانیها یا مکتوبات خود که از مقوله هدایت به عنوان وظیفه و هدف اصلی ادیان سخن به میان میآورد، در ادامه مساله خدمت به انسان را مطرح میکند. به نظر من این خدمت به انسان تفسیر واقعی ایمان و عمل صالح است و در قرآن نیز به آن تاکید خاص شده است. امام موسی صدر به عنوان یک متفکر شیعی، آموزههای قرآن را کارآمد برای همه دورانها میداند. بنابراین تفسیری که از قرآن و آموزههای قرآنی دارد، در راستای زندگی اجتماعی در دوران کنونی است و منافاتی با آن ندارد و عمل به آموزههای حاصل از آن تفسیر به اعتلای انسان میانجامد. به عبارتی تفسیر امام صدر از قرآن یک تفسیر «عصری» است که برای رسیدن به آن باید فهمی مسالهمحور داشت. تفسیر امام صدر از قرآن، آموزههای قرآن برای زندگی انسان در دوره معاصر را برجسته میکند و در این تفسیرها انسان امروز، زندگی امروز و دنیای امروز مطرح است.
تفسیر امام موسی صدر از قرآن، تفسیری مناسب انسان امروز است. به همین دلیل است که ایشان در مصاحبههای خبری گوناگون خود، به ویژه در هنگام تاسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان، اعلام میکرد که به عنوان یک شخص روحانی وظیفهاش در تمامی فعالیتها نشان دادن راه رشد، ایمان و در ادامه خدمت به انسان است.
دلایل اجتماعی خاصی باعث رسیدن امام موسی صدر به این نظریه شد؟
وقتی امام موسی صدر در شرایط نابرابر اجتماعی لبنان در دهه ۳۰ قرار گرفت، خدمت اجتماعی را در اولویت قرار داد. اما فراموش نکرد که راه ایمان چیست. ایشان به عنوان یک متفکر مسلمان که در مکتب اسلام پرورش یافته است به این نکته اعتقاد دارند که اگر از در خانهای فقر وارد شود، ایمان از در دیگر آن خارج خواهد شد. بنابراین، برای اینکه ایمان از خانهای خارج نشود، نباید اجازه ورود فقر را داد. مقدمه ایمان داشتن یک زندگی متوسط حداقلی است تا مردم دغدغه نان نداشته باشند. امام موسی صدر در دومین مقوله یعنی دعوت دینی را در بهبود وضع اجتماعی میبینند. به همین دلیل است که میتوانند با موفقیت کامل جامعه عقبافتاده و طایفهای لبنان را به جایی برسانند که همه طوایف و پیروان ادیان مختلف در این کشور دست در دست هم برای ساختن وطن خود تلاش کنند و در کنار هم مقابل فساد گسترده در کشور و همچنین دسیسهها و دشمنیهای اسراییل بایستند.
فراموش نکنیم هیاتمدیره همه موسساتی را که امام موسی صدر در لبنان تاسیس میکردند، از پیروان همه ادیان تشکیل میدادند. برای مثال، بزرگان هیات کمکرسانی به جنوب لبنان، شامل عالیترین مقام روحانی سنی در منطقه صور، عالیترین مقام شیعه که خودشان بودند، عالیترین مقام مسیحی و ... بودند. عکس معروفی هم از بزرگان این هیات که از پیروان ادیان و مذاهب مختلف هستند، وجود دارد و چهار روحانی مصمم را نشان میدهد که با یک رویکرد در راستای خدمت به اجتماع قدم برمیدارند. همچنین این عکس نشان میدهد که این بزرگان مباحث تئوریک را انجام داده یا بین خود حل کردهاند و در آن موقع به این نتیجه رسیدهاند که اکنون زمان بحث تئوریک نیست و باید برای ساختن اجتماع گام برداشت.
امام صدر در لبنان ابتدا به قدرت سیاسی و در ادامه با تشکیل جنبش «امل» به قدرت نظامی نیز دست پیدا میکند و این دو او را به نوعی در مرکز قدرت قرار میدهند. مرکزیتی که اختصاص به شیعیان ندارد و بسیاری از پیروان ادیان دیگر نیز طرفدار او هستند. با این اوصاف اما کاملا آزادانه با پیروان دیگر ادیان مراوده دارد و در مراسمهای مذهبی آنها شرکت میکند. چنانچه مسیحیان مارونی کلیسای کبوشیین برای انجام یکی از مناسک مذهبی خود از او که یک روحانی شیعه است، دعوت میکنند. به عبارتی امام صدر بدون اینکه مبانی فکری خود را کنار گذارد، «دیگری» را نیز صاحب آزادی عقیده میداند. این روند نشان میدهد که مساله آزادی در کنار آزادگی برای امام موسی صدر مطرح است. چگونه میتوان این اندازه احترام به «دیگری» و پذیرفتن وی را در خود نهادینه کرد؟
امام موسی صدر به دلیل آنکه به «انسان» اعتقاد دارد، بنابراین مدام از کرامت او سخن میگوید. در منظومه فکری و عملی امام مقوله «انسان» واقعیت دارد و این انسان واجد یکسری کیفیاتی است. کرامتی که امام موسی صدر برای انسان قائل است در احکام فقهی، اقتصادی، اجتماعی و در دستورهای ایشان برای تربیت اخلاقی نیز دیده میشود. به عبارتی در همه آن چیزی که بتوان از فکر و عمل امام موسی صدر دید کرامت انسان نیز وجود دارد. برای حفظ این کرامت امام موسی صدر به «آزادی» اعتقاد دارد. امام صدر مدام بیان میکرد که از آزادی نمیشود صیانت کرد، الا با آزادی! بحث سومی وجود دارد و آن این است که امام در فکر و عمل برای اینکه بتواند تئوریهای اسلامی خود را پیاده کند به گفتوگو اعتقاد دارد. امام از نظر اعتقادی، امامِ انسان و از نظر عملی امامِ گفتوگو است.
در «گفتوگو» شروطی را باید رعایت کرد. نخست، باید دانست آنچه ما میدانیم همه حق نیست، دیگری هم حق بیان دارد. پیشداوریها را نیز باید کنار گذاشت. این موارد را ما در امام میبینیم، اما در زمانی امام این مسائل را رعایت میکرد که مانند دنیای امروز این مسائل مطرح نبودند.
امام اعتقاد داشت که برای رسیدن به همزیستی عادلانه بین طوایف- که بیشتر مسیحیها مدنظر او بودند- باید به گفتوگوی عادلانه رسید و برای رسیدن به این مساله نیز باید دو طرف در شرایط برابر قرار گیرند و اگر غیر از این باشد، آن گفتوگو عادلانه نیست. بنابراین، در ایران نیز برای احترام به دیگری و پذیرفتن آنها باید شرایط گفتوگوی برابر را برای آنها برقرار کرد و متاسفانه جامعه ما اهل گفتوگو نیست.
امام موسی صدر به موازات وظیفه نخست خود به عنوان یک رجل دینی که دعوت به سوی خداوند است، بر بهبود زندگی و معیشت مردم تاکید و این رویکرد را به عنوان نظریه اسلام اجتماعی مطرح میکند. او در مقام عمل چگونه این نظریه را پیاده کرد؟
امام موسی صدر در قالب یک منظومه عملیاتی این نظریه را پیاده کرد. ابتدا ایشان اطلاعاتی را که شامل آمار، کمبودها، ظرفیتها، تهدیدها، محدودیتهای قانونی و مالی و ... است، استحصا کرد. در مرحله بعد ایشان به بنیادگذاری سازمانهای مردمنهاد پرداخت. امام صدر در ساختن این تشکیلات، کمک گرفتن از همه کسانی که به عنوان متولیان دین، خود را در بهبود زندگی مردم شریک میدانند، لازم میدانست. بنابراین، از آنها به عنوان هیات امنا و سیاستگذار بهره برد و برای عامه مردم مهمترین هدف از برپایی این هیات را- که حل مشکلات بود- روشن کرد. در نهایت، نیز امام صدر از خود مردم نیز برای حل مشکلات بهره میبرد.
بر این اساس، مکانیزمی که همیشه امام موسی صدر در برخورد با مشکلات اجتماعی از آن بهره میبرد به این صورت است؛ شناخت مشکل، جمعآوری اطلاعات، تشکیل یک هیات سیاستگذاری به کمک همه ادیان، در نهایت مشارکت دادن مردم برای رسیدگی به آن مشکل. نتیجه چنین چارچوب محکمی که ایشان میگذارند این است که وقتی در سال ۱۳۵۷ ربوده میشوند، همه موسساتی که پایهگذاری کردهاند، با وجود غیبت او به کار خود ادامه داده و حتی از منظر تشکیلاتی طی سالها رشد میکنند. این مساله نشاندهنده همدلی و وحدت افقی در میان این موسسات است.
در مدیریت کلان توافق درجه یک و توافق درجه دو مطرح است. توافق درجه یک توافق در سیاستگذاریهاست. یعنی در مقوله نظریهپردازی، اعضای یک بنگاه و موسسه به توافق میرسند. توافق درجه دو در لوازم و وسایل و چگونگی رسیدن به اهداف است. شاید بتوان گفت توافق درجه یک، استراتژی و توافق درجه دو تاکتیک است.
امام موسی صدر توافق درجه یک را در مدیریت کلان خود از طریق ایجاد موسسات با حضور سیاستگذاران درگیر سیاست اجتماعی ایجاد میکند، در ادامه توافق درجه دو به شکل طبیعی و خودکار اتفاق میافتد. چه ایشان حضور داشته باشند و چه نباشند.
نکته جالبی را در خصوص استفاده از اهالی بومی و پیروان تمامی ادیان در موضوع ساختن جامعه و رفع محرومیت مطرح کردید. عجیب آنکه یکی از مشکلاتی که اکنون در برخی از استانها مطرح است، استفاده از مدیران و افراد غیربومی برای مشاغل دولتی است و چون این مدیران، منطقه را نمیشناسند، بهجای کم کردن مشکلات بر آنها میافزایند. چگونه است که امام صدر به عنوان یک عالم شیعی ایرانی وقتی به لبنان میرود میتواند حول محور خود پیروان تمامی ادیان و مذاهب را جمع کرده و با کمک آنها به ساختن جامعه نوین لبنان بپردازد، اما ما نمیتوانیم چنین کاری را در استانهای خودمان به ویژه استانهای با اکثریت هموطنان اهل سنت انجام دهیم؟
نوع دیدگاه و رویکرد امام موسی صدر مهم است. فرض کنید که خانه شما آتش گرفته و من سطل آبی برای خاموش کردن آن آوردهام. شما از من میپرسید که شیعه هستی یا سنی؟ یا اصلا دین داری یا نه؟ در آن لحظه بحرانی اگر حرفی از دین و آیین مطرح شود ، آتش فراگیر شده و همهجا را میسوزاند. به نظر من اگر امام موسی صدر اکنون در جامعه ایران حضور داشت، همین منظومه فکری و عملی خود را برای توسعه استانهای محروم ایران به کار میبرد.
بحثهای نظری برای اینکه به وحدت نظری برسیم بسیار ضروری است که باید در آکادمیها، مراکز علمی و دینی و ... شکل بگیرد. امام موسی صدر از حیث نظری راهحلهایی دارند، اما ایشان وقتی که وارد لبنان آن دوران میشوند و وضعیت بغرنج انسان را در آنجا مشاهده میکنند، بحثهای نظری را به تاخیر انداخته و ضرورتهای عملی برای رفع محرومیت را محور وحدت قرار میدهند.
رویکرد ما به وحدت میتواند کلامی باشد که میشود دور هم نشست و بحثهای کلامی را انجام داد. اما این بحثهای دورهمی برای زمانی است که آرامش در میان همه فرق اسلامی وجود داشته باشد. بحثهای نظری در شرایط عصبی و بحران اجتماعی اصلا عادلانه شکل نمیگیرد، چراکه همه درگیر تنش و بحرانهای اجتماعی هستند و نمیتوانند حتی کامل به آن فکر کنند. امروزه منطقه ما درگیر بحران و یک آتش جدی است. در این شرایط اگر بخواهیم به روشی غیر از روش امام موسی صدر در راستای ساختن جامعه عمل کنیم، قطعا حجم عمدهای از ارادت هموطنان غیرشیعی به حاکمیت مرکزی را از دست خواهیم داد. همه بحرانهای منطقه، امروزه منشأ بیرون از جهان اسلام ـ صهیونیسم و مسیحیت سیاسی ـ دارد و در این شرایط بحرانی نمیتوان به وحدت تئوریک فکر کرد. وحدت تئوریک شرایط آرامی را نیاز دارد و در شرایط عصبیت نمیتوان به آن پرداخت.
بنابراین امروزه نباید وحدت را از راه کلام، فقه یا تاریخ دنبال کرد و یک راهکار این است که در حوزه برخورد و مقابله با مشکلات اجتماعی و اقتصادی به دنبال وحدت باشیم؟
ببینید، چیزی به نام انسان وجود دارد که مهمترین پدیده خلقت از نظر امام موسی صدر است و اهمیت این پدیده تا به جایی است که امام میگوید ادیان برای خدمت به انسانها وضع شدهاند. سالها کلیسا انسان را در خدمت دین میدید که نتیجه آن رنسانس شد و انسان گفت که دین باید در خدمت من باشد. در هر جایی، انسان در خدمت دین و برای قدرت گرفتن آن قرار گیرد، قطعا رنسانسی رخ خواهد داد. رویکرد امام صدر این بود که انسان مهمترین است و نه فقط شیعه و نه فقط سنی. بنابراین همه باید تواناییهای خود را بسیج کرده تا آتش مشکلات را خاموش کنند.
به نظر من رویکرد امروز ما که در هر حوزه از فعالیتهایمان با پیروان دیگر فرق اسلامی در ارتباط هستیم، باید حل مشکلات اجتماعی باشد. آیا من و شما به انسان اعتقاد داریم؟ بله، داریم. به کشورمان اعتقاد داریم؟ داریم. آیا امکانات کافی داریم که در این شرایط منطقهای بخواهیم به بحثهای نظری بپردازیم؟ خیر، چنین امکاناتی نداریم. اکنون هیچ بخشی از منطقه خاورمیانه آماده چنین بحثهایی در حوزه نظری و تئوریک نیست. امروز معضلات اجتماعی بسیاری در راستای وحدت میان مذاهب اسلامی وجود دارد و چون انسان مهمترین عامل در ارتباط با مشکلات اجتماعی است، انگیزه بالاتری برای پرداختن به آن ایجاد میکند.
بنابراین در منظومه فکری امام موسی صدر راه رسیدن به وحدت، مشارکت اجتماعی است. حال در زمانی که شرایط مشارکت اجتماعی شکل گرفت و همه با یکدیگر به کار پرداختند، میتوان به وحدت تئوریک همفکر کرد. امام موسی صدر در تفسیر سوره «عصر» در کتاب «برای زندگی» بحث میکنند که غرور، تکبر و رذایل انسانی به خودی خود بد هستند؛ اما مهمترین نتیجه اجتماعی این رذایل این است که باعث عدم بهرهبرداری از ظرفیتهای همه انسانها میشود. امام میگوید: «انسان مغرور احساس بینیازی از دیگران میکند و از دیگران پند و کمکی نمیگیرد و میان خود و دیگران دیواری میکشد ... در هیچ عصری انسان مومن نمیتواند راه خود را به تنهایی ادامه دهد، بلکه باید گروه و اجتماعی تشکیل دهد، زیرا در غیر این صورت از بین میرود.»
اصولا تعریف اجتماع این است که ظرفیتهای من در کنار ظرفیتهای شما به توسعه اجتماع کمک کند. هر عاملی که باعث شود تواناییهای طیفهای مختلف جامعه در راستای رفع مشکلات هزینه نشود، ناسالم است و باید برداشته شود. اثر اجتماعی آن در این است که من از تواناییهای شما بیبهره هستم و شما از تواناییهای من بیبهره هستید و جامعه از تواناییهای همه بیبهره است. در جامعهای که مشکل وجود دارد ما حق نداریم همدیگر را از تواناییهای خود محروم کنیم. حتی در یک جامعه که کلا شیعه است، کسی حق ندارد کاری کند که از ظرفیتهای دیگری محروم شود.
اگر با این دیدگاه به مسائل نگاه کنیم به مقوله وحدت خواهیم رسید؛ به عبارتی، من حق ندارم بابت پافشاری شما در یک موضوع تاریخی، خودم را از تواناییهای علمی شما محروم کنم. جامعه یعنی جایی که انسان در آن رشد کند. مگر قرار نبود یکی از وظایف ادیان نشان دادن نقشه راه برای رشد و تعالی باشد؟ هر عاملی که جلوی این روند را بگیرد، اشکال دارد. بهطور کل، دیدگاه امام موسی صدر این است که کسی حق ندارد با درگیر کردن خود و دیگران در مسائلی که متعلق به امروز نیست، بحران جامعه فعلی را زیادتر کند.
فحوای کلام شما این است که اگر قرار است مساله ساخت جامعه مدنظر قرار گیرد، بدون پرداختن به مباحث تئوریک، آن جامعه خواهناخواه به سمت وحدت حرکت میکند. امام موسی صدر نیز به هیچ عنوان تبلیغی برای پیوستن دیگران به مذهب شیعه انجام نداد. اما عملکردش بهگونهای بود که دیگران را به این مذهب ترغیب میکرد. در اصل، تئوریها در عملکرد ایشان پیاده میشد. عجیب است که امام در ۶۰ سال پیش، این رویکرد را داشت اما ما امروزه به عنوان یک جامعه شیعی از آن محروم هستیم.
ما در تعاریف خود اشکال داریم. اگر به این برسیم که انسان مهمترین هدیه خداوند است و جامعه مجموعهای است از بهکارگیری تواناییهای انسانهایی که کنار هم قرار میگیرند و دین برای خدمت به این انسانهاست تا جامعه آنها قوانینی داشته باشد، بسیاری از مشکلات حل میشود. باید مساله مشارکت در میان ما به صورت نهادینه وجود داشته باشد، نه اینکه بخواهیم از آن استفاده تاکتیکی انجام دهیم. قطعا با ایدهآلهایی که اسلام به آن اعتقاد دارد و امام موسی صدر به عنوان یک الگو به آن عمل کرده و به نتیجه رسیده است ما نیز میتوانیم به خوشبختی برسیم. اینشتین میگوید: «اشکالاتی که در امروز وجود دارد به دلیل پیشفرضهای ما است». بنابراین، اگر بخواهیم اشکالات را برطرف کنیم باید پیشفرضها را تغییر دهیم. عمل، نتیجه اندیشه ما است و قطعا پیشفرضهای ما بهطور ناخودآگاه اعمال ما را تنظیم میکند. در قرآن آمده است که هدف مسابقه عادلانه برای عمل خیر است. طبیعی است که با این تعریف میتوان به وحدت جدی انسانی، عملیاتی و سپس نظریهای رسید.
امام موسی صدر بهطور کلی از تبیین تئوریک نظریههای خود حذر داشت. اینطور نیست؟
خیر. ایشان نامهای به شهید شیخ حسن خالد، رهبر سنیهای لبنان، دارند که بسیار حایز اهمیت است. شیخ حسن خالد انسانی بزرگ و عامل وحدت بین سنیها بود و پس از او جامعه سنی دچار مشکلاتی شد. هنوز هم طایفه سنی در لبنانِ پس از شیخ حسن خالد به دلیل اینکه کشورهای عربی توقعاتی از لبنان دارند، دچار مشکلاتی هستند.
امام موسی صدر در این نامه به شیخ حسن خالد بیان میکند که مشکلات اجتماعی وجود دارد و البته میتوان به وحدت فقهی هم رسید. مساله این است که ما تجربیاتی با هم داشتهایم که موفق هم بوده است و این وحدت آینده را میسازد؛ به عبارتی، ما از دو طریق میتوانیم به وحدت باثبات برسیم که یکی وحدت فقهی است چراکه مبانی و بنیانهای اسلام در اساس یکی است و امت واحده نیز در عقیده، کتاب، مبدا و معاد مشترک هستند. بنابراین، چنین اشتراک گستردهای اقتضا میکند که این امت در جزییات نیز وحدت داشته باشند. احکام فقهی جزییات است و امور اساسی نیست. اینکه من چگونه وضو میگیرم یا شما چگونه وضو میگیرید مهمتر است یا اعتقاد به خداوند؟ ما باید به توحید اعتقاد داشته باشیم. نتیجه عملیاتی توحید در عقیده، عقل، قلب و فعالیتهای ما است. اگر توحید وجود داشته باشد، اعمال انسانها نمیتوانند در تضاد با هم باشند. امام موسی صدر اعتقاد داشتند که این مقوله وحدت در جزییات نیز در ضمیر دانشمندان بزرگ گذشته وجود داشته است؛ از شیخ ابوجعفر محمد ابن حسن طوسی که هزار سال پیش کتاب «الخلاف در فقه تطبیقی» را تدوین کرد، گرفته تا علامه حلی و تلاشهای قاهره و مجموعه الازهر و تلاش علمای گرانسنگی همچون استاد شیخ شلتوت، مرحوم المدنی، آیتالله شرفالدین، پدر خودشان آیتالله سید صدرالدین صدر و . ...
پس از این وحدت فقهی بحثهایی چون اعیاد، شرایع دینی و... مطرح میشود. اکنون این مسائل تا اندازهای بزرگ شدهاند که باعث شده اصول مشترک و اساسیتر مسلمانان دیده نشود. این در صورتی است که امام صدر همگام با سایر پیروان ادیان و مذاهب و با تلاش مشترک توانست به مبارزه با بیسوادی، جهل و آوارگی بپردازد و نیز توانست این کارها را انجام دهد؛ افزایش رسیدگی به ایتام، اهداف ملی، وجوب مشارکت فعالانه برای آزادسازی سرزمینهای لبنان، وجود حمایت از لبنان در برابر مطامع دشمن جنایتکار، وجوب کمک به مبارزات مقدس مردم فلسطین، ضرورت همکاری کامل با دولتهای عربی برای رویارویی تجاوز احتمالی دشمن به منطقه در همان لحظه، و بهبود اوضاع لبنان به صورت خاص. این موارد اکنون نیز میتواند به عنوان هدف مشترک مسلمانان مورد نظر قرار گیرد.
در هیچکدام از مواردی که در بالا مطرح کردم، بین شیخ حسن خالد شهید و امام موسی صدر ربوده شده اختلاف نظری وجود نداشته است. البته شیخ حسن خالد هم پاسخی میدهد و در آن بیان میکند: «در نامه شما نسبت به یکی کردن مواضع، تلاشها و اعیاد همه مسلمانان در لبنان نکاتی مطرح شده بود. این نامه آنچه را ما از مجلس محترم - یعنی مجلس اسلامی شیعیان- درباره انتخاب جنابعالی انتظار داشتیم، برآورده ساخت. این نکته بسیار مهم است؛ به گونهای که از آغاز [آغاز ورود امام موسی صدر به لبنان] نسبت به فعالیتهای اسلامخواهانه و میهندوستانه در همه میدانها و مناسبتها برای اهدافی که مرقومه شریفه شما نیز به آنها اشاره کرده بود همصدا با ما شرکت جستهاید.» همه این مسائل نشان میدهد که اگر اکنون امام موسی صدر در منطقه حضور داشت، شاید میتوانست به رفع اختلافات مذهبی کمک کند.
....................
* مصاحبه با مهدی فیروزان به مناسبت چهلمین سالروز ربودن امام موسی صدر در روزنامه اعتماد مورخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۷ منتشر شد.