«امام» نزد شیعیان دربردارندۀ مفهوم خاصی است. مفاهیم «امام» و «ولیّ» هم جنبۀ تاریخی دارد و هم جنبۀ کلامی. در تاریخ شیعیان فقها و متکلمان و فلاسفه و عرفا هریک رویکردِ مخصوص به خود را به این دو مفهوم دارند. این رویکردها از نگاهی تاریخی به ائمه و آنان را صرفاً انسانهایی صالح در زمان خود تلقی کردن تا نگاهی فراانسانی از آنها امتداد دارد. نکتۀ حائز اهمیت لوازم این رویکردهاست که نوع نسبت و پیوند ما را با این پیشوایان تعریف میکند. فیالمثل، اگر ما صرفاً نگاهی عرفانی به قیام امام حسین(ع) داشته باشیم، در عمل دیگر نمیتوانیم از این قیام الگو بگیریم و حرکت امام سوم را بدل به امری شخصی کردهایم.
امام موسی صدر در جایگاه عالِم و مصلح دینی به زندگی و سیرۀ ائمه پرداخته است. برای عالمانی چونان امام صدر تاریخ و زندگی و سیرۀ ائمه یکی از منابع دینشناسی است. به بیان دیگر، کسانی مانند امام موسی صدر که در صدد حلِ مسائلِ انسانِ امروز با مراجعه به متنِ دین هستند، ناگزیر در این آمدوشد باید به سیرۀ ائمه هم توجه کنند و از این منبع و از این رهگذر نیز راهی برای انسانِ جهانِ معاصر بیابند.
آنچه در ادامه میخوانید، پرتوی است بر نسبت و پیوندی که امام موسی صدر میان ما و امام علی برقرار میسازد. منبع این تحلیل کتاب
انسان آسمان؛ جستارهایی دربارۀ امیرالمؤمنین است که در آن مجموعۀ جستارها و گفتارهای وی دربارۀ امام نخستِ شیعیان گردآوری شده است.
شاید مهمترین تلاش امام صدر در مجموعۀ سخنانش دربارۀ امیرالمؤمنین بازخوانی نسبتی است که عموم شیعیان با امیرالمؤمنین برقرار میسازند. او درجۀ اهمیت این امر را در دینورزیِ مؤمنان میداند و آگاه به لوازم و نتایج این نسبت هست. از این رو، خود میپرسد: « ما چه سنخیتی با امیرالمؤمنین داریم؟ بعد از این همه فضایلی که در مدح حضرت گفتیم، جای این سؤال باقی است که ما را چه به حضرت؟» این عبارت را امام صدر پس از برشمردن فضایل فرزند ابوطالب بیان کرده است.
ما هراندازه که از فضایل علی بگوییم، اما در پایان این پرسش برجاست و رخ مینماید. گویی کارِ ما با امیرالمؤمنین با بر شمردن مناقبِ او پایان نمییابد. پاسخ این پرسش دو راه پیشرویمان میگشاید: آغاز راهی نو و البته دشوار یا آسودگی خیال و پایان! امام صدر در ادامۀ عبارت بالا پرسش را با بیان دیگری ادامه میدهد: «همین که او را دوست داریم، کافی است؟» او میان محبت به امام و تبعیت از امام تمایز معنادار قائل میشود و در جای دیگر میگوید: «وقتی در عمل با امام رابطه نداریم، پس در واقع هیچ ارتباطی میان ما و او نیست. هیچ حسب و نسبی به درد نمیخورد. آنچه مهم است، عمل و تقوا و کار و تلاش است.»
نقطۀ آغازِ تحلیلِ نسبتی که امام صدر بر آن است، تعریف وی از دو مفهوم «امام» و «ولیّ» است. امام صدر در چندجا تعاریفی از این دو مفهوم به دست داده است: «امام یعنی چه؟ امام یعنی پیشوا. نماز جماعت خواندهاید. نماز جماعت که میخوانند، امام وقتی که میگوید :«الله اکبر»، مأموم هم میگوید:«الله اکبر». رکوع که میکند مأمومین رکوع میکنند. سجود هم میکند، سجود میکنند؛ یعنی پیروی کردن»؛ «امام یعنی کسی که باید از او تبعیت کنیم»؛ «امام در لغت یعنی تراز جیوهای، یعنی ابزاری که راستی و کجی دیوار را نشان میدهد»؛ « امامت علی یعنی پیروی ما از ایشان. زمانی امامت علی برای ما محقق است که به ایشان اقتدا کنیم.»
دربارۀ ولایت نیز میگوید:«ولایت یعنی پذیرفتن اینکه اطاعت از ولیّ واجب است و باید به او کمک کرد تا جامعهای تشکیل دهد و محیطی فراهم آورد که انسان به شیوهای سازگار با روح و جان خود، در آن زندگی کند و رشد یابد»؛ «ولایت یعنی پذیرفتن اینکه ارادۀ امام بر ارادۀ ما مقدم است؛ یعنی در رفتار پیرو او باشیم و خود را با او هماهنگ سازیم و از این راه، رسالت و دین را تقویت کنیم»؛ «ولایت یعنی اینکه امت به پیشوای خود قدرت دهد تا جامعهای شایسته برپا کند»؛ «ولایت علی تنها به معنای دوست داشتن نیست...دوست داشتنِ تنها و پیروی نکردن امری بیمعناست؛ عاطفه و احساس گذراست که ممکن است درمورد هر پدیدهای بروز کند.»
همۀ این عبارات نشاندهندۀ آن است که امام صدر در تعریف و توصیف خود از «امام» و «ولیّ» اصل امکان الگوگیری و پیروی عملی مأموم را مفروض میگیرد و فهمش از واژگان «امام» و «ولیّ» و نیز تحلیل لغوی این کلمات با فهمِ کلامی او از این مفاهیم در هم میآمیزد، اما هرگز از اصل «تبعیت عملی مأموم» تهی نمیشود.
وی با فهم خود از امام و ولیّ و مفروض گرفتن اصلِ تبعیت در جایجای سخنانِ خود با نگاهی آسیبشناسانه به نسبت ما و امیرالمؤمنین میپردازد و تلاش میکند که نگاه ما را به امیرالمؤمنین تصحیح کند. او مرتب تکرار میکند که امام علی باید در عمل «امام» ما باشد. از این رو، نمیپذیرد که راهِ ما غیر از طریقی باشد که علی(ع) پیموده است.
در این عبارات امام صدر لختی درنگ کنیم: «باید بررسی کنیم که ما چگونه مأمومین این امامیم؟ علی شجاع، ما ترسو؛ علی کریم، ما بخیل؛ علی خوش اخلاق، ما بداخلاق؛ علی توانا، ما ترسو و طماع»؛ «ما که شیعۀ علی هستیم و باید از او پیروی کنیم، چه کردهایم؟ بعضیهامان، نمیگویم همهمان، صادقانه پیروی نکردهایم»؛ «کاری که ما میکنیم، این است که امام را با عظمت جلوه میدهیم، سپس او را مانند کالاهای لوکس و دکوری به نمایش میگذاریم و به وجودش افتخار کنیم»؛ «دوست داشتنِ تنها و پیروی نکردن امری بیمعناست»؛ «برادران عزیز، علی بسیار بسیار بزرگ است. اما علی مرواریدی نیست که در ویترین بگذارند یا فضیلتهای وی را روی لوحها بنویسند و ما به آن افتخار کنیم»؛ «باید به این باور برسیم که وضعی که به آن خو گرفتهام و آن را زندگی مینامیم، از نظر امام زندگی نیست.»
امام صدر حتی تا آنجا پیش میرود که قاتلان واقعی امام را کسانی قلمداد میکند که تأثیر امام علی را در راهنما بودن نادیده میگیرند.
اکنون که امام صدر تعریفِ امام و ولی را ناظر به پیروی و عمل ما میداند و نیز به تلقی مسلمانان نگاهی نقادانه دارد، جای درنگ و تأمل است که خود چه ویژگیهایی از امیرالمؤمنین را در متن توجه قرار میدهد. مراجعۀ ما به سیرۀ امیرالمؤمنین برخاسته از نگرش و رویکرد ما به مسئلۀ امامت خواهد بود. برای هرکدام از ما وجهی از زندگی امام برجسته و حائز اهمیت است و ما بر اساس نگرش خود آن را در متن توجه قرار میدهیم.
فهرستی از درسآموزیهای وی از سیرۀ امیرالمؤمنین از این قرار است: ایمان امام علی منشأ صفات متضاد؛ مسئولیتپذیریِ اجتماعی امام علی؛ جهاد امام علی؛ شجاعت امام علی؛ نسبت علی با دنیا؛ عدالت علی؛ خودسازی؛ توجه به حاکم شایسته و نظام شایسته و جامعۀ شایسته؛ نقش جامعه در تربیت انسان؛ شباهت علی به پیامبر؛ پیروی علی از پیامبر؛ نحوۀ حکومت علی؛ دوری نکردن حاکمان از مردم؛ پرهیز از ریختن خون حرام؛ مفهوم آزادی از نگاه امام علی؛ قدر افکار عمومی نزد امام علی؛ جدیت حضرت علی درکارها؛ معیارهای دینورزی؛ تلاش امام علی برای نجات اطرافیان از جهالت و ستم؛ زندگی و مرگ از نگاه امام علی؛ حکمت امام علی.
آنگونه که از این فهرست دریافت میشود، موضوعاتِ برگزیدۀ امام صدر و توجهات او همسو با تعریف او از امام و نقد او بر تلقی شیعیان است.
امام صدر بر اساس نگاه و نگرش خود تفسیری نو از دین ارائه کرده است. وی بر اساس اولویتی که در منابع دینشناسی قائل است و بالمآل، بر اساس انسانشناسی و جهانشناسی خود، دینشناسیاش را عرضه میکند که چه بسا در برخی مؤلفهها و لوازم و نتایج رنگوبوی خاصی دارد. با اندک درنگی در آنچه تا اینجا دربارۀ دیدگاه امام موسی صدر در خصوص نسبت ما با امیرالمؤنین گفته آمد، میتوان دو مؤلفه از دینشناسی امام صدر را به دست داد. این دو مؤلفه از این قرارند: 1. دین برای تربیت؛ 2. دین برای زندگی.
صدر در ابتدای سخنرانی خود در کاشان میگوید: «کدام بُعد امام را مورد بحث قرار دهیم؟ بنده بر حسب ذوقم نکتهای را برای صحبتم مورد توجه قرار دادهام، که به نظرم نکتۀ آموزندهای است؛ جنبۀ تربیتی دارد و به کار زندگی روزمرۀ ما میخورد.» امام صدر در این عبارت به هر دو مؤلفه اشارت کرده است. این دو مؤلفه نقش بنیادین در مراجعۀ امام صدر به متنِ دین اعم از قرآن و سنت دارد و اثری ژرف بر فهم او از دین گذارده است.
این دو مؤلفه به طرز معناداری در تفسیر امام صدر از قرآن هم به چشم میخورد. او قرآن را کتاب هدایت و تربیت میخواند و بسیاری از احکام را بیآنکه بخواهد وجهِ اخروی آنها را منکر شود، ناظر به این جهان و حیاتِ کنونی انسان تفسیر میکند و حتی نگاهی نقادانه با اخرویگراییِ صرف و حتی با تقدیم اخرویگرایی بر دنیاگرایی در احکام دارد. از این لحاظ نوعی سازگاری و انسجام در مراجعۀ امام صدر به متن دین به معنای اعم آن مشاهده میکنیم.
همینجاست که باید متذکر شویم، رجوع امام صدر به تاریخ و سیره شکلِ کلاسیک ندارد و برای بیان تاریخ نیست. وی در روایت زندگی معصومان نمیخواهد به ما تاریخِ زندگیِ آنان را بگوید. در این رویکرد، گاه به مشهورات توسل میجوید و گاه دچار خطا هم میشود. اما نه با مشهورات و نه با آن خطاهای تاریخی، به روشِ او خدشهای وارد میآید. میتوان آن شاهد تاریخی را، بر فرض خطا بودن، با مثال دیگری جابجا کرد.
اما نباید از لوازم یا پیش فرضهای این رویکرد به سیره هم غفلت کرد. دستکم این نگرش دو پیشفرض(یا لازمه) دارد. امام صدر به صراحت به این دو پیشفرض اشاره نکرده و نپرداخته است. اما نمیتوان امام را الگو قرار دارد و قائل به پیروی عملی از امام بود و این دو پیشفرض را نپذیرفت. این دو پیشفرض از این قرارند: 1. امکان تشبه به امام علی؛ 2. تحلیل عرفی وقایع و بیتوجهی به امور خرق عادت در سیرۀ امام علی.
بالطبع، الگو جز این معنا ندارد که ما میتوانیم با پیروی از او به او نزدیک شویم و به او تشبه یابیم. با مراجعه به متنِ جستارها و گفتارهای امام صدر این نکته روشن است که مراجعه و استناد وی به روایات چندان گسترده نیست و عمدۀ استنادات او به قرآن است. دایرۀ محدود روایاتِ امام صدر، سبب شده است که برخی از این روایات بسیار پرتکرار شوند. یکی از این روایات این است:«تَخَلّقوا بِأخلاقِ الله.» امام صدر به این روایت که از امام صادق نقل شده است، در چند موضع توجه کرده است و از آن نتیجه گرفته است که ما میتوانیم متخلق به اخلاق خداوندی شویم و امام علی را مثال کامل این حدیث تلقی میکند. در جای دیگر میگوید:«دین صحیح این است که هریک از ما به محمد کوچک و علی کوچک تبدیل شود و کار و تلاش کند» و تأکید دارد که:« این مسیر مسیری نیست که معجزهآسا و شاذ باشد و یا به عدۀ خاصی منحصر باشد و دیگران از آن محروم باشند.» در همۀ این عبارت امکان نزدیک شدن در گفتار و رفتار به امام علی(ع) مفروض انگاشته شده است.
اما دربارۀ مؤلفۀ دوم دو قرینه شایان توجه است؛ نخست اینکه امام صدر وقایع تاریخی را بر اساس اسباب و عوامل عرفی و این جهانی تحلیل میکند. او در ذکر وقایع عاشورا نیز اینگونه عمل کرده است. دو اینکه در ذکر مناقب علی حتی به یک مورد از خوارقِ عادتِ حضرت علی اشاره نکرده است. تنها موردی را که ذکر میکند، میلاد فرزند ابوطالب در کعبه است و جالب اینکه در چندین جا با تأکید تصریح میکند که امیرالمؤمنین خود در ذکر فضائلش به این اتفاق
اشارهای نکرده است و تلویحاً، بلکه تصریحاً، آن را میپذیرد، اما نادیده میگیرد و بدان توجه نمیکند. در فهرستی که پیشتر دربارۀ فضایل و درسآموزیها از امام علی ذکر کردیم، هیچ موردی ناظر به کارهای خارقالعادۀ امیرالمؤمنین مانند ردالشمس یا موارد دیگر به چشم نمیخورد. ورود و پرداختن به این امور «امام» را از الگو بودن خارج میکند. امام صدر آگاهانه از ذکر این موارد پرهیز دارد.
باری اگر بخواهیم ولایت را به معنایی بیش از دوست داشتن و محبت و مهر امام علی در دلها تسری دهیم، لوازمی دارد که باید مراعات کرد و مراعات آنها چه بسا تصویر مارا از امامِ معصوم دچار دگرگونی میکند. ثمرۀ این نگاه اسطورهزدایی از «امام» است و امام به متن تاریخ و روی زمین پای میگذارد. اما این نگاه نقش امامت را توسعه میدهد و آن را در بُعد زمان امتداد میبخشد. برای امام صدر وظیفۀ ما در برابر معصوم به امروز امتداد یافته است، زیرا اهدافِ امام معصوم همچنان پابرجایند.