بررسی نگاه معرفتی امام موسی صدر به سه لایۀ صلح پژوهی در اسلام
آنچه در ادامه می خوانید، متن سخنرانی حجتالاسلام محمدجعفر محلاتی، استاد دانشگاه ابرلین ایالات متحده آمریکا در سومین نشست پیش مقدماتی همایش بینالمللی «نقش ادیان در اخلاق صلح، عفو و دوستی» با موضوع «فقیه صلح» است. این نشست 28 دی ماه 1395 در شیراز برگزار شد.
قرن شیعه و شاخص های آن در تاریخ اسلام
هنگامیکه دربارۀ تشیع و نمایندگان آن صحبت میکنیم، باید متوجه باشیم که این نمایندگان از کجا آمدهاند و با چه ظرفیتی از تشیع نمایندگی میکنند. در کل تاریخ اسلام فقط یک قرن را به نام «قرن شیعه» میشناسیم؛ حتی دوران صفویه بین مورخان اسلام به قرن شیعه معروف نیست؛ با وجود اینکه پادشاهانش امپراتوری عظیمی را در ید قدرت داشتند. قرن شیعه قرن چهارم و پنجم است که طی آن آلبویه در ایران، فاطمیها در مصر، همدانیها در سوریه و قرامطه در بحرین حکومت میکردند. قدرت مسلّم و سیاسی جامعۀ اسلامی در دست این حکومتها بود.
هنگامیکه بهعنوان مورخ اسلامی به این قرن مینگریم، متوجه میشویم که این قرن سه شاخصه دارد: نخستین شاخصه این است که این قرن اتفاقاً قرن اوجگیری همۀ علوم، نهفقط علوم اسلامی، در جهان اسلام بوده است؛ امثال ابنسینا، ابوریحان بیرونی، ابنهیثم، ابنمسکویه، فردوسی و هر اندیشمندی که در تاریخ علم اسلامی ظهور پیدا کرده است، اکثراً در این قرن میزیستهاند.
شاخصۀ دوم این است که در این قرن، توجه به انسانگرایی به اوج خود میرسد. مورخان اسلام معتقدند قرن انساندوستی در تاریخ اسلام، قرن شیعه است. فقط ما که شیعه هستیم و غیرت شیعیگری داریم، به این موضوع اذعان نداریم؛ بلکه امثال کرامر یا لن وودمن، از استادان مشهور این رشته، نیز به این موضوع اعتقاد دارند.
شاخصۀ سوم این است که در قرن شیعه با ترجمۀ علوم اسلامی به زبانهای لاتین، رنسانس اروپایی نیز حرکت میکند؛ بنابراین این قرن را باید قرن تمدن شیعه نامگذاری کنند. به شیعه از چندین بستر میتوان نگریست: شیعۀ محلی، شیعۀ استانی، شیعۀ کشوری، شیعۀ منطقهای، شیعۀ خاورمیانهای، شیعۀ آسیایی، شیعۀ شمال آفریقایی و شیعۀ تمدنی. این تفکرات و ظرفیتهای نگاه به تشیع با سه بستر تاریخی و جغرافیایی و معرفتی متناسب و متناظر است.
امام صدر، نمایندۀ شیعۀ تمدنی در دوران معاصر
اگر بپرسید که نمایندۀ شیعۀ تمدنی در دوران معاصر ما کیست، پاسخ میدهم: امام موسی صدر؛ به این دلیل که واجد هر سه ظرفیتی است که دربارۀ قرن شیعه ذکر کردیم؛ یعنی هم ظرفیت علمی فوقالعادهای دارد و هم ظرفیت فرااستعماری. دویست سال است که به کشورهای اسلامی ستم میشود. مسلمانان در این سالها در موضع عکسالعمل قرار دارند، نه عمل. عکسالعمل با عمل بسیار تفاوت دارد. از چنبرۀ عکسالعمل که اکثراً در ادبیات جنگی خلاصه میشود، کمتر کسی در بین متفکران جهان اسلام و از کشورهای اسلامی توانسته است در قرن معاصر با اِشراف تمدنی به این مسئله احاطه پیدا کند. امام موسی صدر از استثنائاتی است که با فکر اصیل و درست از بستر عکسالعمل دوران استعمار بیرون آمده و به موضع عمل وارد شده است.
امام موسی صدر در تعامل با جهان غیر اسلام آن ظرفیت تمدنی را دارد و غیر مسلمانان را هم به مشارکت و تعامل و توفیق مشترک دعوت میکند. منظور از این ظرفیت همان ظرفیتی است که شیعۀ قرن چهارم و پنجم هجری در رنسانس اروپایی ایجاد کرد. امام موسی صدر با توجه به مبانی اقتصادی، اتفاقاً به گسترش علومی نگاه میکند که در قرن چهارم و پنجم در حکومت آلبویه و حکومت فاطمی اتفاق افتاد؛ بنابراین امام موسی صدر نمایندۀ شیعۀ تمدنی است. حال با این مقدمه به اصل بحث وارد میشویم.
پیام اساسی آیۀ «اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» این است که در قرآن و معارف اسلامی مراتب و لایههای معرفتی وجود دارد. خداوند خطاب به مسلمانان و خوانندگان قرآن میفرماید از لایههای معرفتی قرآن بهترینش را انتخاب کنید. این لایهها به تناسب آدمها در مرتبۀ خوب و متوسط و عالی قرار میگیرند. دستور قرآن این است که سطح بالا و اعلای آن را انتخاب کنید.
این سه لایه را بهصورت نمونهوار اینگونه خلاصه و نامگذاری میکنم: 1. دستوری برای جامعۀ ابتدایی (تعادل)؛ 2. دستوری برای جامعۀ میانی یا متوسطه (توافق)؛ 3. دستوری برای جامعۀ متعالی (تفضل). درحقیقت، این سه لایۀ اخلاقی با لایههای مختلف اجتماعی متناظر است. پایینترین و ابتداییترین سطح در اسلام سطح تعادل بوده که هدف آن برقراری عدالت است. عدالت، کودکستان اخلاق و ابتدای آن است. انتهای اخلاق نیست. والاترین سطح اخلاق داشتن نگاه اخلاقی و تمدنی از موضع تفضل است.
سه لایه صلح پژوهی در اسلام
متناظر با این، سه لایه نیز در صلحپژوهی و صلحگستری داریم. این سه لایه از این قرار است:
۱. لایۀ اول به اخلاق جنگ مربوط میشود. نام آن را صلح ابتدایی میگذارم که هنوز هم با این اصطلاح شناخته نشده است. بحث اخلاق جنگ در اسلام بسیار متعالی و گسترده است و اخلاق برون جنگ و اخلاق درون جنگ را شامل میشود. صلح ابتدایی دو ویژگی دارد: اول اینکه در آن فقط جنگ مشروع پذیرفته میشود و دوم اینکه حتی در جنگ مشروع هم باید مقررات انسانی رعایت شود. هدف اخلاق جنگ این است که جوامع دشمن را به نقطۀ آتشبس برساند. شایان ذکر است این نقطۀ آتشبس آن صلح مطلوبی نیست که مدنظر داریم. ما هنوز در ضعیفترین مرحله از مراحل روابط انسانی قرار داریم: نقطۀ آتشبس. بهدلیل اینکه هنوز کینه و نفرت داریم. ما ممکن است اکنون در مرحلۀ جنگ سرد یا در مرحلۀ صلح سرد قرار داشته باشیم. این موانع سبب شده است که ما هنوز به نقطۀ صفر صلح هم نرسیم.
۲. لایۀ دوم، صلح میانه یا اخلاق عفو نام دارد. اخلاق عفو ما را از نقطۀ آتشبس به نقطۀ صفر صلح میرساند؛ یعنی حتی اگر در جامعهای دو نفر با هم دشمنی دارند، از آنها کینهزدایی میکند تا حداقل به همدیگر بیاعتنا شوند؛ بدینمعنا که اگر نمیخواهند رابطهای داشته باشند، به همدیگر نفرت هم نورزند. به این، نقطۀ صفر صلح میگویند؛ بنابراین، عذر و عفو دو سازوکار اخلاقی است که اسلام پیشنهاد داده است و هدف این است: جوامعی که در آتش جنگ قرار داشتند، از آن جایگاه فراتر روند و به نقطۀ بیاعتنایی، نقطۀ صفر صلح، برسند.
۳. صلح متعالی که سومین لایه است، از نقطۀ صفر به بالاست. پرسشی که متخصص صلح عالی در این قسمت میپرسد، این است که آیا زندگی در نقطۀ صفر صلح شایستۀ انسان قرن بیستویکم هست؟ آیا شایستۀ این انسانهاست که به یکدیگر بیاعتنا باشند؟ این موضوع فقط بین کشورها هم نیست. بین دو انسان هم رخ میدهد. آیا شایستۀ ماست کنار هم زندگی کنیم و از حال یکدیگر خبر و به هم علاقه نداشته باشیم؟ متخصصان صلحپژوهی مدرن پاسخ منفی میدهند. صلح عالی عبارت است از: اخلاقِ دوستی.
متأسفانه در کل جهان اسلام، در این سه زمینه که بخشی از معرفت اسلامی ما را تشکیل میدهد، بهصورت تخصصی کار نشده است؛ به این دلیل که در دویست سال گذشته، مسلمانان در موضع عکسالعمل در برابر استعمار قرار داشتهاند، نه در موضع عمل. اکنون، در قرن بیستویکم و درحالیکه خاورمیانه، مهد تمدن، درگیر جنگهای خانمانسوز است، شایسته است به این موضوع بیندیشیم که راهکار جنگ در برابر جنگ، ما را در دایرهای باطل قرار میدهد. ما باید به آن دو مرحلۀ دیگر صلح هم توجه کنیم.
نگاه معرفتی امام موسی صدر به سه لایۀ صلح
حال میخواهیم نگاه معرفتی امام موسی صدر را به این سه لایۀ صلح (صلح ابتدایی و صلح میانه و صلح عالی) بسنجیم و ببینیم در برابر آنها چه نظر و عملی داشته است. در جهان، ۲۴ مکتب اخلاقی شناخته شده است که یکی از آنها مکتب مدلمحوری است. امام موسی صدر هم در این جایگاه برای ما بهعنوان یک اسوه و الگو شناخته میشود.
در ادامۀ بحث مربوط به امام موسی صدر لازم است به نکتهای قرآنی اشاره کنم. پروردگار در قرآن میفرماید: «وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ» این آیه از آیات پارادایمی (الگوواره) قرآن است؛ یعنی به شما جهانبینی میدهد. بعضی آیات قرآن این ویژگی خاص را دارند. این آیه به ما میآموزد که صلح پایدار مبتنیبر عفو است. در قرآن مجید آمده است که اگر خداوند میخواست برمبنای عدالت با انسانها و جوامع رفتار کند، جنبندهای روی کرۀ زمین باقی نمیماند. پس امتناع حیات بدون عفو بهصورت اصلی نظری درمیآید. بدون عفو امکان حیات نیست. آیات گوناگونی از این اصل قرآنی حمایت میکنند؛ پس نتیجه میگیریم فقط با اخلاق جنگ نمیشود جامعه را اداره کرد. ما به اخلاق عفو و تعامل هم نیازمندیم.
از امام موسی صدر میپرسند که نگاهش به مسئلۀ صلح چگونه است، ایشان پاسخ میدهد که دو آیۀ کلیدی در قرآن دربارۀ صلحپژوهی و درک ما از صلح وجود دارد. ایشان آیۀ اول را اینگونه شرح میدهند: «همۀ رسالتهای آسمانی و کتابهای الهی برای دو هدف آمدهاند: اول، ترویج صلح و دوم، بیرونبردن مردم از تاریکی بهسوی نور.» این موضع نخست امام موسی صدر است.
پیشاز این ذکر شد که سه لایۀ معرفتی داریم که لایۀ میانی آن توافق است. هنگامیکه قتل نفس اتفاق میافتد، قرآن این راهکار را ارائه میدهد: دیه. راهکار دیه همان بحث توافقی است که قرآن مطرح میکند؛ بدینصورت که دو طرف با هم مذاکره کنند و قراردادی ببندند و به آن قرارداد هم متعهد باشند. خلاصهوار این مبحث را میتوان اینگونه مطرح کرد: گفتوگو برای تفاهم. مبنای این بحث هم این آیه است: «قُلْ يَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ». نگاه امام موسی صدر به این موضوع جالب است. ایشان اعتقاد دارند هم صلح توافقی داریم و هم صلح هدایتی و تعاملی. مشخص است که امام موسی صدر با این دو پایۀ نظری صلح آشنایی کاملی دارد.
اتفاقی که در زمان امام موسی صدر در لبنان افتاد، به لایۀ تفضل اخلاق مربوط میشود. خصوصیت تاریخی لبنان، همزیستی بزرگوارانه و برمبنای دوستی است؛ نه برمبنای عدالت تنبیهی و توضیحی.
جملهای را از امام موسی صدر دربارۀ صلح توافق و تفاهم نقل میکنم: «وحدت ملی فضایی است که ما اکنون در آن زندگی میکنیم؛ در کارها، جلسات، دیدارها و همکاریهایمان، چه در بخشهای دولتی و چه غیردولتی؛ لیکن این وحدت به این معنا نیست که مسلمانان در مسیحیان ذوب شوند یا مسیحیان در مسلمانان ذوب شوند؛ بلکه مسیحی دین خود را حفظ کند و مخلصانه دست خود را بهسوی برادر مسلمانش دراز کند... .» این سخن بدینمعنی است که در تعامل و توافق، تغییر ماهوی توافق را انتظار داشته باشیم. اصلاً معنای توافق این نیست که جهانبینی خاصی را به آن تحمیل کنیم. فقط با هم به توافق میرسیم. مفهوم اصلی لایۀ دوم اخلاقی قرآن همین است و در مرتبهای بالاتر از عدالت قرار دارد.
مصالحۀ مفهومی و نهادی بین وطندوستی و دین
نکتۀ دیگری که امام موسی صدر به آن اشاره میکند و بسیار هم جالب هست، این است: مصالحۀ مفهومی و نهادی بین وطندوستی و دین. در تاریخ خاورمیانه این دو حوزه با یکدیگر در تنازع هستند. عدهای میگویند ملیگرایی و وطنپرستی ضد دین است. عدهای اعتقاد دارند دین ضد وطنپرستی است. اتفاقاً دربارۀ این مباحث بهصورت نظری، هم در جهان اسلام و هم در جهان خارج از اسلام بسیار کار شده است. از اسلامشناسان معروفی که روی این مبحث کار کردهاند، میتوان به دکتر وائل حلاق اشاره کرد که در دانشگاه کلمبیای آمریکا تدریس میکند و اصالتاً فلسطینی است. عنوان آخرین کتابی که دکتر حلاق نوشته و چندین جایزه هم برده، از این قرار است: Impossibility of Islamic state ( امتناع از برقراری دولت اسلامی). او اعتقاد دارد ملیگرایان قائل به خدای خودشان هستند و دینداران به خدای دیگری اعتقاد دارند؛ این دو خدا در یک اقلیم نمیگنجند.
کار نظری بسیار مهمی که امام موسی صدر انجام داد، این بود که میخواست بین این دو حوزه پلی بزند. از کارهای بسیار شاخصی که ایشان در زمینۀ تئوری سیاسی و صلحپژوهی انجام داده است، میتوان به همین گزینه اشاره کرد. البته ایشان دربارۀ این موضوع، بهطور شفاهی زیاد سخن نگفته است؛ ولی همین مقدار نشان میدهد که کاملاً به این فضای صلحپژوهی در مستوای مصابهه اشراف دارد.
همگرایی بینالمللی
مبحث بعدی همگرایی بینالمللی است. امام موسی صدر دربارۀ این موضوع میگوید: «همگرایی فِرَق و ادیان در لبنان پاسخ ادیان به اتهاماتی است که متوجه آنها میشود و آنها را مانع همگرایی میداند. خدا لبنان را برگزید تا بهوسیلۀ آن پاسخ تشکیککنندگان را بدهد؛ یعنی لبنان یک ضرورت بود که نشان بدهد چگونه مسلمان با غیر مسلمان میتواند زندگی و دوستی و تعامل کند و در هر سه لایۀ عدالت و توافق و تفضل اقدام کند. اگر ملل با هم متفاوت و از هم دور نبودند، میان آنها همگرایی پدید نمیآمد.»
ایشان معتقد است نهتنها تفاوتداشتن مشکلی ندارد، بلکه ویژگی خوبی هم محسوب میشود. پیامبر(ص) میفرمایند: «اختلافُ امتي رحمة» (اختلاف امت من رحمت است.) این سخن، درست بههمین معناست. تفاوتداشتن پسندیده است. نه آن را نفی کنیم و نه حتی تصور میکنیم که باید تحملش کنیم. اتفاقاً ایشان معتقد است تفاوت آرا منشأ نوآوری است، نه نزاع. امام موسی صدر دربارۀ این موضوع با تکیه بر آیات قرآنی تحقیق کرد و به نتیجۀ خیلی خوبی هم رسید؛ ولی ایراد بسیار مهمی که ایشان دارد، به لایۀ سوم صلح، یعنی صلح تفضل مربوط میشود؛ همان لایهای که رابطه و صلح دوستانه را دربرمیگیرد؛ بدینمعنی که میخواهیم با هم رابطۀ دوستانه برقرار کنیم و نمیخواهیم به هم بیاعتنا باشیم. این گفته امام موسی صدر نشان میدهد که او به عالیترین لایۀ صلح، یا مستوای و فضای صلح، کاملاً اشراف دارد.
به این جمله دقت کنید: «ازاینرو آموزههای ادیان و رفتارهای پیامبران و آرمانهای رهبران دینی، صرفاً به تسامح و دعوت به تسامح و گذشت نیست؛ بلکه پافشاری بر همکاری و مهرورزی، صلح دوستانه است.» اینجا کاملاً ملاحظه میکنید که این شخصیت بهلحاظ برخورداری از دید تمدنی، به این لایۀ صلحپژوهی هم آشناست و بر آن تأکید میکند.
جمعبندی مطلبم را در سه عبارت خلاصه میکنم:
1. نظریات مختلف و مستند امام موسی صدر نشان میدهد که وی به هر سه ساحت صلح، یعنی صلح ابتدایی و صلح میانه و صلح عالی توجه نظری و عملی داشته است.
2. با توجه به حکومت فرقهای لبنان که نزدیک به شانزده فرقه است، امام صدر معتقد بود که همزیستی مسالمتآمیز ادیان و مذاهب در لبنان، الگوی موفقی را از صلح بین مذاهب فراروی جهانیان قرار میدهد؛ یعنی او در حیطۀ نظریهپردازی باقی نماند.
3. خاستگاه نظری امام موسی صدر بر تفاوتداشتن تکیه کرده است و آن را بهمثابۀ رحمت میداند که در روابط بینالملل به یونیورسالیسم (جهانگرایی) در مقابل پلورالیسم (تکثرگرایی) جان هیک و در تضاد با یکدستسازی دینی مدل قذافی شهرت دارد.
لازم است در این قسمت به اختلاف بین امام موسی صدر و محمد قذافی اشاره کنم. اینگونه نقل میکنند: محمد قذافی پیشنهاد داده بود که به گروههای فلسطینی کمک کند تا مسیحیان را به اسلام دعوت کنند و لبنان یکدست اسلامی شود. او گفته بود برای این کار به فلسطینیها پول میدهد. امام موسی صدر در پاسخ میگوید اگر لبنان امروز وجود نداشت، ما برای نشاندادن نمونۀ تمدن اسلامی باید لبنان دیگری اختراع میکردیم که در آن، مسلمان و مسیحی در کنار یکدیگر در صلح زندگی کنند و روابط دوستانه داشته باشند.
این دو نگاه نظری کاملاً در مقابل هم قرار دارند. ما سه نگاه نظری به پلورالیسم داریم:
۱. نگاه اول نگاه جان هیک و مقولۀ پلورالیسم اشتراکی است. جان هیک معتقد است جوامع مختلف بهجای نگاهکردن به تفاوتهایشان باید بر اشتراکاتشان متمرکز شوند. جوامع برپایۀ اشتراکات میتوانند باهم دوستی کنند.
۲. نگاه دوم شبیه نگاه قذافی است. آقای قذافی میگفت اصلاً دوستی لازم نیست. همۀ جامعه را یکدست کنیم، دیگر نگران هم نخواهیم بود.
۳. نگاه سوم نگاه امام موسی صدر و آقای دکتر نصر است. دکتر نصر میگوید که ما اکنون در عصری به نام یونیورسالیسم زندگی میکنیم. در این عصر، جوامع مختلف به تفاوتهایشان بهعنوان منشأ رحمت و پیشرفت نگاه میکنند.