حجتالاسلام دکتر محمد علی میرزایی، عضو هیات علمی جامعة المصطفی العالمیه
سخن هر نویسنده و متفکری اگر به بیان و شرح نیاز داشته باشد اما سخن امام موسی صدر فطرتپذیر و انسانی و سهل است. البته این آسانیابی ادبیات امام به معنای کم عمقی آن نیست. عمقی از نوع سهل و ممتنع بودن ادبیات پیامبران، ادبیات امام خمینی و برخی از شخصیتهای نادر تاریخ اسلام است. در اصطلاح، ادبیات امام موسی صدر را در مقایسه با ادبیات فلاسفه و علما و نخبگان میتوان از نوع انبیاییاش دانست که بیشتر با فطرت انسانی تناسب دارد تا با سطح سواد مکتب رفتگان.
خوانشها و تفسیرهای امام موسی صدر از پدیدهها و ادیان نیز دارای مختصات منحصر به فرد است. وی رویکردی عقلانی، عصری، غایت مدار و مقاصدی دارد. هم چنین مبتنی بر نگرشی توحیدی پهنۀ دید بسیار وسیعی دارد. ابعاد موضوعات و حوادث اجتماعی را جامعتر و کاملتر از دیگران میبیند و تحلیل و تفسیر میکند.
تفسیر تمدنی امام موسی صدر از انقلاب اسلامی در آخرین روزهای آزادیاش و یک هفته پیش از ربوده شدنش بیانگر مواضع نهایی و حقیقی اوست. با این مقاله و الگوی تفسیری او از انقلاب اسلامی، طرح هر موضوع دیگر در نگاه امام به انقلاب که با این مقاله نسازد حرف بیهوده و بیاعتبار است. این مقاله در یکی از معتبرترین رسانههای جهان معاصر یعنی در
لوموند فرانسه و در آخرین مواضع او بازتاب یافته است. از این نظر اعتبار منحصر به فردی دارد و دستخوش تحولات و تغییراتی نشده است. گرچه رویکرد عقلانی و تمدنی و فراگیر وی از انقلاب که تاکنون در بین بزرگان انقلاب با این جامعیت بندرت طرح شده دارای سطح بسیار متعالی و معمولا با ثباتی است.
محورهای تعیین کنندهای در ادبیات امام صدر در این مقاله به چشم می خورد. هر کدام از این نکتهها کانونی و دارای ظرفیت تفسیری بسیار بزرگی هستند. چشم انداز تمدنی، بینش و افق جهانی، رویکرد انسانی و فطری از جمله این شاخصهای کانونی انقلاب از نظر اوست.
گرایشها، ریشهها، اهداف و ارزشهای اخلاقی در تفسیر امام موسی از انقلاب بیانگر یافتههای عمیق و فراگیر و مختصات جوهری انقلاب از نگاه وی است. همین شاخصهای بنیادین در این انقلاب است که آن را از دیگر جریانها و نهضتها و حتی انقلابهای مشابه متمایز میسازد.
با لحاظ این چند شاخص اساسی انقلاب، خط فاصل آن از انقلابهای با محوریت تغییر سیاسی و حتی اجتماعی با مفهوم روز و عصری کاملا هویداست. از مهمترین تفاوتهای این انقلاب غایتگرا و اخلاقی دارای افق و تراز انسانی و جهانی و واجد مقومات و عناصر تمدنی با دیگر جریانهای انقلابی تاریخ معاصر، ذات فرهنگی و هویت اخلاقی و ارزشی آن است. هدف اصلی چنین جریانی آزاد سازی انسان از قید دین نیست بلکه در خدمت انسان قرار دادن دین است برای آزاد سازی او از قیدها و زنجیرها و اسارتهای نفسی و غیری.
اصل نه شرقی نه غربی در تفسیر امام صدر از انقلاب از مهمترین محورهای این مقاله است. وی با استناد به بافت کاملا متناقض دو جریان چپ و راست با طبیعت و اهداف و ساختار و مبانی ارزشی و اسلامی انقلاب بر استقلال هویتی انقلاب اسلامی تاکید کرده است. این مقاله در شهریور 1357 حدود پنج ماه پیش از پیروزی انقلاب منتشر شده است. در نتیجه بعدها شعار نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی در جریان انقلاب تثبیت شد. امام صدر در این تفسیر خود نقش چپ و راست را در حرکت و جریان اصلی انقلاب رد میکند.
همین نه شرقی و نه غربی بودن هویت و اصالت انقلاب باعث شده است که امام در نوشته خود بر معناداری انقلاب و ساختار تازهاش در مقایسه با جریانهای انقلابی چپ و راست قرن گذشته اصرار دارد. این که در آغاز نوشتار جاودانهاش میگوید:
«نهضت مردمی ایران با تمامی حرکتهای مشابه خود در جهان تفاوت دارد، زیرا چشمانداز جدیدی فراروی تمدن بشری قرار داده است. بنابراین، شایسته است که همۀ علاقهمندانِ قلمروها و مسائل مربوط به انسان و تمدن، تحولات آن را با دقت دنبال کنند. نهضت مردم ایران بهرغم گستردگیای که دارد و بهرغم اتهاماتی که رژیم بر آن وارد میکند، از گرایشها و ریشهها و اهداف و اخلاقیات اصیل و والایی برخوردار است.»
برآیند خوانش دقیق و مبتنی بر شناخت لایههای عمیق اسلامی و بومی انقلاب و تمایزات بنیادین آن در مقایسه با دیگر نهضتهاست. این سخن امام صدر تداعی کننده تحلیل میشل فوکو از انقلاب است که آن را در زمره آخرین جریانهای پست مدرنیستی و در برابر هژمونیهای حاکم بر شرق و غرب دانسته است. البته در تفسیر پسامدرنیستی فوکویی روح فلسفههای سیاسی پست مدرنیستی شورش جهانی علیه گفتمان کلی مدرنیستم فکری و مدرنیته اجتماعی است. گرچه توصیف امام موسی صدر که خود از درون این جریان به حساب میآید بمراتب درستتر و واقعیتر است.
در همین جا باید دقت داشت که تحلیل امام از بینقشیِ جریانهای چپ و راست در ساختار انقلاب نه تنها منافاتی با نقشهای ضعیف و مشارکتهای پراکنده برخی از گرایشهای چپ در برخی از حوادث انقلاب نیست بلکه با رویکردی آیندهگرا بدرستی دست بر چنین تمایزی جوهری نهاده که در سالهای نخست پیروزی انقلاب چنین برخوردهای ساختارشکنانهای در رویکردهای برخی از چپیهای بظاهر انقلابی با اصول و ریشهها و مبانی انقلاب خود را نمایاند. تحلیل امام از حوادث انقلاب تا شهریور همان سال است نه تا بهمن. گرچه ورود برخی از چپیها به انقلاب هیچ اثری در مختصات منحصر به فرد مبانی و مقومات و عناصر بنیادین انقلاب با گفتمان شرق و غرب آن روزگار نداشته و بیش از تقارب و سازگاری حاکی از فرصت طلبی آنان پس از قطعیت پیروزی انقلاب است.
نکته کلیدی تحلیل امام موسی از انقلاب تاکید بر مختصات هویتی انقلاب اسلامی است. اگر هویت و وجه تمایز جریانهای بزرگ تحت هر عنوانی از دست برود باید بر آن جریان فاتحه خوانده شود که مرگ آن فرا رسیده است. فراتر از هویتهای فرهنگی یا دینی و اجتماعی، امام از هویت تمدنی و وجه اختصاصی تمدنی انقلاب اسلامی در ترازی جهانی و در مصاف با دیگر تمدنها و فرهنگهای حکم بر اردوگاههای اول جهان سخن گفته است.
عالیترین، جاودانهترین، کلیدیترین و دقیقترین وصف انقلاب واژۀ دعوت و آرمان انبیاست، عنوان همین مقالهای که در باره آن داریم حرف میزنیم. در حقیقت، با این وصف دقیق، امام موسی صدر بر ارزش بین الادیانی و الهی انقلاب اسلامی تأکید کرده است. انقلابی که برای نجات بشریت از ظلمتها به سوی نور حقیقت الهی و سعادت جاودانه رخ داده است. حرکت انقلاب در این تفسیر، حرکتی برخاسته از اراده الهی و صورت اجتماعی و انفسی انبیاست، همۀ انبیا. چنین فهمی از انقلاب حاکی از ظرفیت داری عمیق انقلاب، شناخت درست وی از زیرساختهای فلسفی و غایتهای بنیادین آن و نیز گرایشهای جامع و فراگیر و با بصیرت عمیق امام موسی صدر است.
«حق آن است که بگویم خاستگاه این جنبش و ایمان و آرمان آن، همان اهداف گشودۀ انسانی و اخلاقِ انقلابی است. موجی که امروز ایران را درمینوردد، بیش از هرچیز ندای پیامبران را در اذهان انسانها تداعی میکند؛ ندای راستین حرکت پیامبران را، قبل از اینکه دستخوش انحرافهای صاحبان مذاهب و فِرَق و منفعتطلبان قرار گیرد. اهداف نهضت، در مصاحبۀ مورخ ششم می 1987 رهبر آن، امام خمینی بزرگ، با روزنامۀ لوموند، بهروشنی تصریح شده است. او با تاکید بر اصالت این جنبش به ابعاد ملی و فرهنگی و رهاییبخش آن اشاره میکند.»
استناد وی به تفسیر امام خمینی از انقلاب در مصاحبه همین روزنامه لوموند فرانسه و وصف امام اکبر برای امام خمینی نشان از عمق ارتباط روحی و معرفتی و باورهای نزدیک او با امام خمینی است. تفسیر امام موسی صدر از انقلاب مبتنی بر منابع خود رهبری آن است نه تحلیل سلیقهای یا ذوقی از روند آن. در نتیجه چنین فهمی از انقلاب کاملا مستند است. به نظر میرسد امام موسی صدر گرچه کمتر به امام استناد میکند اما سخت تحت تأثیر اوست. این البته مانع اصالت استقلال و مقام علمی و سیادت فقهی و سیاسی وی نیست.
در فقرههای پایانی مقاله، امام موسی صدر نسبت به تناقضات غرب در تعامل با جنایتهای رژیم شاه علیه مردم خودش افشاگری کرده است. بیانات بسیار بیپرده و مکشوف وی در دفاع از مردم ایران و اعلان در خطر بودن ارزشهای تمدن غربی و شعارهای آنان در دفاع از حقوق بشر و در تناقض بودن آن با آن چه در میدان انقلاب توسط شاه و دستگاه امنیتی آن در سایه سکوت مدعیان تمدن و حقوق بشر و دمکراسی رخ می دهد، از مهمترین ابعاد این مقاله است. به نظر میرسد این مقاله بسیار کوتاه که به بیانیه سیاسی شبیه است اما در عمق و لایههای درونی خود یکی از جامع ترین تفسیرها از انقلاب است.
شخصا در تمام این سالهای پس از انقلاب بیانی ندیدهام که در چند پاراگراف محدود این موج فزاینده از تفسیر عمیق و جامع از انقلاب اسلامی را در تراز جهانی و با ادبیات انسانی و کاملا قابل هضم و فهم و درک جهانیان در خود گرد آورده باشد. بی تردید مقاله ندای پیامبران به مانفیستی بنیادین در شناخت جریان کلی انقلاب میماند که در سایه آن میتوان بازگشتی دوباره به انقلاب و لایههای بسیار جوهری آن و تحلیل و بازنگری در کارنامه سی و هفت ساله انقلاب اسلامی داشته باشیم.