دلنوشته سيد امير محمد عابدی
دبير كل سازمان ملل اعلام كرد ايران از اين پس ......📣📟
همين جملات و خبرهای پر از امواج و پرش بود كه پدرم را سالها در كنار رادیوی خانگي مينشاند، من هم كه پسرش بودم سعي ميكردم با چرخاندن پیچ ِ دستی كيفيت بهتری از صدا را برای پدرم تنظیم کنم. كه ناخود آگاه بعضي از كلمات مرا جذب خود ميكرد و در حافظه كودكيام نقش ميبست در حالي كه هيچ از آن نميدانستم، اولين بار آنجا بود كه از ميان آنهمه صدای تنيده به موجهای راديويي نامي را شنیدم كه برايم جالب بود...
«موسي صدر»؛ قطعا آن زمان حتي نوشتن اين نام برايم مقدور نبود و حتي نميدانستم او كيست و چرا به او امام ميگويند؟ مگر فاميل امام موسي(ع)؛ «صدر» بوده؟!!
سالها گذشت تا من بزرگ شدم و چون امام موسي صدر در جواني بلكه نوجواني هجرت كردم به بخشي ديگر از اين كره خاكي تا به تحصيلاتم ادامه دهم. در سالهای مياني اين هجرت زماني كه حدودا ٢٠ سال سن داشتم عكس امام، جملات او، آثارش، اجدادش و از همه مهمتر انديشه او مرا جذب خود كرد تا بدان جا كه با شنيدن نام او موی بر تنم راست ميشد و حسي قريب مرا فرا ميگرفت، گويي من هم تجربه ربوده شدن را داشتم، ربوده شدن از خانواده، از ديار، از تمام تعلقات مادی و معنوی، بعد تر كه جملات قصار او را در حاشيه يا فوق عكسهايش میديدم تحت تاثير داغ دين و البته معرفت نهفته در آنها قرار گرفتم، همچنين علاوه بر كمال اندیشه در ايشان، جمال و قامت چون سرو او برايم شيرين بود گويي راست است هر آنچه درباره صبيح المنظر بودن عالمان در دين گفتهاند.
ديری نپاييد كه در ميان سير مطالعاتيام آثار او را قرار دادم و بيش از پیش؛ ره معرفت را دنبال كردم، زماني كه به سير اين دلدادگي تا دلباختگي بر آثارش مينگرم يادم ميآید از اسلام و رويِش ِ بذری كه سرور و سالارمان محمد (ص) كاشت، همان بذری كه در سالهای نخست مدافعانش اصحاب سيف بودند و بعدتر اصحاب قلم، اين چنيناند مشترک مردان خدا در دلبری بر پيروان ِخود، امام ما موسي صدر كه «هر كجا هست خدايا به سلامت دارش» نخست تير آغشته به شهد كلامش را بر قلب پسر عمش روانه و بعد مرا مفتون انديشه خود ساخت تا آنجا كه عزت تشيع را جز در او نديدم،
و امروز كه ٣٨ سال از ربودن او ، و ٨ سال از پرواز من ميگذرد و من در پروازی به اين خاك ِغريب به آثــــار ِ او ...
که برگذشت که بوی عبیر میآید
که میرود که چنین دلپذیر میآید
جمال کعبه چنان میدواندم به نشاط
که خارهای مغیلان حریر میآید