دکتر محسن اسماعیلی، عضو مجلس خبرگان رهبری
معمولاً انسانها بعد از مدتهای مدید، به ابعاد وجودی شخصیتهای بزرگ پی میبرند. معروف است که همزمانبودن با شخصیتهای بزرگ، حجابی است برای شناخت شخصیت واقعی آنها و بزرگی شخصیت آنان مانعی است برای اعتراف به عظمت افکار و روح والای آنها؛ همانگونه که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «غَداً تَرَوْنَ أَيّامِي وَ یُکْشَفُ لَکُم عَنْ سَرائِرِي و تَعْرِفُونَني بَعْدَ خُلُوِّ مَکانی وَ قیامِ غَیْری مَقامي، فردا ارزش ایام زندگی مرا بهخوبی خواهید دانست و مکنونات خاطر و ناراحتی درونیام برایتان آشکار خواهد شد و پس از آنکه جای مرا خالی دیدید و دیگری بهجای من نشست، کاملاً مرا خواهید شناخت.
بدون اینکه قصد مبالغه و تشبیه داشته باشم، باید بگویم که ظاهراً سنت تاریخ است که هرکس در بینش و منش، تقرّبی به امیرالمؤمنین علیهالسلام یافته، از این جام بیشتر نوشیده و او هم مهجور مانده است. شاید اشارۀ علامه اقبال لاهوری نیز به همین موضوع باشد؛ آنجا که میگوید:
عصر من دانندۀ اسرار نیست یوسف من بهر این بازار نیست
نغمۀ من از جهان دیگر است این جهان را کاروان دیگر است
ایبسا شاعر که بعد از مرگ زاد چشم خود بربست و چشم ما گشاد
قصد دارم در کنار «حجاب معاصرت»، به حجاب دیگری اشاره و اصطلاح دیگری جعل کنم و آن «حجاب معاشرت و شهرت» است. بسیاری از انسانها مشهور هستند؛ اما وقتی به آنها نزدیک میشویم، متوجه شهرت بیدلیل آنها خواهیم شد. در نقطۀ مقابل، نورانیت جنبهای از وجود برخی شخصیتها آنقدر خیرهکننده است که انسان به ابعاد دیگر آنها توجه نمیکند. امروز میخواهم اعتراف کنم که امام موسی صدر برای من اینگونه بود.
من از نوجوانی اوصاف ایشان را در جایگاه روحانیِ خوشفکر و مصلح و دارای خدمات وسیع سیاسی و اجتماعی شنیده بودم و بهطبع، شیفتۀ شخصیت ایشان شده بودم و ایشان همیشه در ذهن من جایگاه بزرگی داشت. اما زیبایی هجرت و وسعت خدمات ایشان مانع از آن میشد که از ایشان به مثابه اندیشمند و متفکر، شناخت داشته باشم، تا اینکه مجموعه آثار ایشان به من اهدا شد و مطالعۀ آنها را با کتاب نای و نی ایشان شروع کردم. باید اعتراف کنم که بعد از مطالعۀ چند صفحه از این کتاب، متوجه ارزش والای آثار ایشان شدم و همۀ پنج جلد را مطالعه کردم.
با مطالعۀ آثار ایشان متوجه شدم که امام موسی صدر علاوه بر اینکه روحانی خدوم و قابل افتخار است، اسلامشناسی با سه خصوصیت کمنظیر بوده که اجتماع این خصوصیات در یک نفر خیلی کم دیده شده است:
اول، ژرفنگری: ایشان بهمعنای واقعی کلمه، فقیه یعنی ژرفاندیش است و در آثار خود از هیچ نکتهای بهطور سطحی عبور نکردهاست؛
دوم، زیبانگری: ایشان جهان را بسیار زیبا میبیند و انسان را زیباتر؛
سوم، نیکوگفتاری: بسیاری از انسانها عمیق و خوب نگاه میکنند؛ اما نمیتوانند آنچه دیدهاند، بهخوبی ارائه کنند.
ایشان آنچه زیبا و عمیق دیده است، بسیار زیباتر ارائه کرده است؛ ازاینروست که خواندن آثار ایشان بسیار دلپذیر است.
دربارۀ کرامت انسان، تحلیلهای زیادی میشود ارائه داد؛ اما وقتی تحلیل امام موسی صدر را خواندم، دیدم تحلیلی است که یک نگاه و یک پیام جدید را شکل میدهد. تصور کنید اگر این نوع تفکر سیوچند سال دیگر اجازۀ رشد پیدا میکرد تا در دنیای جدید و با فناوری رسانهای پخش شود، چه اثری در دنیای معاصر میگذاشت. با این تصور معلوم میشود که چرا وقتی جرقۀ نگاهی جدید به انسان، از زاویۀ دین در دنیا زده شد، اول امام موسی صدر را میربایند که پرچمدار چنین نگاهی است. نخواستند کرامت ذاتی بشر معنا پیدا کند.
ربودن ایشان بزرگترین خیانتی بود که ممکن است درحق یک اندیشۀ درست بشری بشود. لذا سکوت در این زمینه نیز اجحاف به حق بشر و کرامت انسانی است. من نمیدانم کسانی که مدعی حقوق بشرند، چرا به اینطور ستمها که میرسیم، اینگونه مرگبار سکوت میکنند.
در ایامی هستیم که ایشان از دست انسانیت ربوده شدند. دعا میکنیم که خداوند ایشان را به ما برگرداند. قطعاً و قاعدتاً افکاری اینچنین خیلی پختهتر شده و امروز ما و دیگر انسانها محتاج امام موسی صدر هستیم.