پیام شورای رهبری سازمان امل(لبنان) به مناسبت سالگرد شهادت دکتر چمران
بر گذشت زمان جای افسوس نیست، بلکه افسوس، در بازیافتن زمان است و کسانی چون چمران هستند که از زمان گام فراتر مینهند.
چون به چمران بنگری، تاریخ را در او میبینی، امام خمینی و امام موسی صدر و سازمان امل را میبینی. خاطرهٔ او، به یادآورندهٔ داستان ایرانی محروم جبل عامل است، کسی که با احرام شهادت بر حرمان پیروز شد.
چون به خود (فرزندان امل) بنگری، خود را جزئی از وجود او که مکمّل تاریخ است، میپنداری و نیز خود را چونان خوشهٔ باور تلاش او میبینی که مرگ و خشکسالی و گذشت روزگاران، نمیتواند آن را پژمرده سازد.
در سالگرد شهادت او، بیش از هر زمان دیگری، جای پدرش را خالی میبینم که یکی از بهترین فرزندان خود را از دست داده است و باز در سالگرد فقدان «پرچم مکتب»، جای قائد را خالی میبینم و از اینجا در مییابیم که چرا امام موسی صدر را از ما پنهان داشتهاند.
زندگی سراسر جهاد بر حقّ دکتر چمران، همزمان بین لبنان و ایران گذشت، چون که هدف رهبر ما، پیکار در راه یاری ستمدیدگان بود و این، زیر بنای عقیدتی و ایمان در ایران و لبنان است.
اگر مصطفی چمران در یکی از دو جنوب به شهادت رسید، امام موسی صدر به خاطر دو جنوب ربوده شده است. به گمان خود، او را از آن جهت پنهان ساختهاند که از چمران و نمونههای دیگر حمایت نشود؛ کسانی که تخت ستم ستمگران را میلرزاند و کاخ بیدادشان را ویران میکنند.
سازمان امل، پوچی و تبهکاریها و سستی برنامههای توطئهگران را ثابت کرده و در نگهداری امانت و به پا داشتن پرچم اسلام، پیگیر و سختکوش بوده است و اکنون نیز میتواند در برافراشتن آن پرچم در سوسنگرد، با ایثار دکتر چمران، خود را سهیم کند، در حالی که سخت در جنوب لبنان در بیت لیف پایدارانه پیکار میکند تا شرف و سرزمین خود را در برابر حملات صهیونیسم حفظ کند. با همهٔ اینها، اینان همچنان گردنکشی و خود کامگی خویش را دنبال میکنند و امام موسی صدر را پنهان نگه میدارند و همچنین تجاوز خود را به کشور اسلامی ایران ادامه میدهند.
اینان به چه امیدی پشت گرم هستند؟
به روزگار؟
یا به پول و پشتیبانی فرمانروایان منطقه یا به جنگافزارهایی که از هر کران برایشان فرا میرسد؟
ما به آنها اعلام میداریم: که ما اهل دردیم، ولی درد و ضربه، بیش از هرچیزی ما را به تحرّک وا میدارد.
امام صدر بر همهٔ لبها، در خانهها و درون همهٔ کلبههای ما جای گرفته و در دعا و نیایشمان داخل شده است.
پس ای ستمگران! از خدای بپرهیزید و امام موسی صدر را به مبدان جهادش بازگردانید و بدانید هرچه که زمان بگذرد، همچنان در مقابل شما و پشت سر شما، در هر زمان و در هر سوسنگرد، چمران یا جماران (دو شعلهٔ آتش) را خواهید دید؛ زبانهای در جنوب لبنان و شعلهای چون انقلاب اسلامی ایران.
نخستین هستهٔ سازمان امل، اوّلین زبانهٔ آتش را در جنوب لبنان برافروخت که با سرانگشتان استوار و مؤمن مصطفی شعلهور شد؛ عامل مقدّسی که با اعتقاد به اسلام راستین؛ در این سرزمین که حضرت مسیح از آن گذر کرد و ابوذر غفاری، بذر شیعه را در آن پاشید، همه روزه در جوار جلیل(فلسطین) راه جلجله (تحمّل مصایب به خاطر دیگران) را میپیمود و با الهام از رهبر، بر اعتقادش استوارتر شد که آزادی قدس و فلسطین فقط به دست مؤمنان انجام میشود و بدین خاطر، مؤمنان را در پشت هر سنگی و در ریشهٔ هر درختی و در محراب نماز به پا داشت تا زمانی که انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد، به سوی آن انقلاب مادر پرواز کرد، در او محو شد و این دوّمین زبانهٔ آتش بود. چون او پیرو مکتب ائمه بود و اینک، امام خمینی کبیر، نیروهای ملت را با ایمان بر میافروزد.
و این راه را با هم طی کردیم. او در آنجا ماند، چون عقیده داشت که آزاد ساختن جنوب ایران، راهی به سوی آزادی جنوب لبنان خواهد بود.
او به جنوب عشق میورزید و پروردگار عالم برای او مقدّر فرمود که در جنوب و در میان دو جنوب، به شهادت برسد.
برادر مصطفی!
جهاد هر جوان رزمندهای که پیکار کرده و میکند، گل سرخی تقدیم به توست که آغشته به خون پاک تو و عطر آگین از شهادتت است.