ویژگی دیگر امام موسی صدر، انفتاح در برابر دیگران است. منفتح بودن به معنای گشادهرویی و سعۀ صدر است؛ یعنی با روی باز با دیگران برخورد کردن. منظور از دیگران، طیف گستردهای است که یک طرف طیف دوستانِ دوست و طرف دیگر، دشمنِ دشمنان قرار دارند. امام موسی صدر با همۀ این افراد جز کسانی که ظلم میکردند، چهرهای منفتح داشتند.
آنچه در ادامه می خوانید بخشی از بیستودومین نشست «اندیشه و عمل امام موسی صدر» با موضوع «تمدن اندیشی امام موسی صدر » است که در تاریخ پنجم مرداد 1394 در مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر ارائه شده است.
اقدامات و اندیشههای امام موسی صدر دربارۀ همگرایی و وحدت شیعیان، لبنان، جهان اسلام و همۀ ادیان آسمانی بسیار آشکار است. روحیۀ همگرایانه و وحدتباور، مطلقاً به مفهوم نفی تکثر و چشمپوشی از آن نیست. بلکه براساس درک ایشان از همگرایی و وحدت که برگرفته از دین است، تکثر لازمۀ وحدت و همگرایی است.
وقتی دربارۀ همگراییِ دو امر صحبت میکنیم، پیشفرض ما این است که آن دو امر و تکثر را پذیرفتهایم تا از همگرایی میان آنها سخن بگوییم. در واقع، وقتی تشکیل واحدی اجتماعی متشکل از دو نفر را قبول کردیم، به این معناست که تکثر را قبول کردهایم.
طبق آیات قرآن که میفرماید: «در سنت الهی تبدیل و تحویل راه ندارد» تکثر نیز یکی از ویژگیهای تبدیلناپذیر و تحویلناپذیر است. تکثر در جامعه یک امر تبدیلناپذیر و تحویلناپذیر، تبدلناپذیر و تحولناپذیر است. واضح است که پذیرش تکثر به معنای دامن زدن به اختلافات نیست، بلکه لازمۀ داشتن هویت جمعی و کار جمعی و همگرایی اجتماعی، پذیرش تکثر در واقع، کوششی برای همگرا ساختن و ساماندهی و حاکم ساختن روحی واحد بر اجزای متعدد و متکثر است. میتوان امام موسی صدر را در زمینۀ تبیین تکثرگرایی و مهمتر از آن، عینیت بخشیدن به آن در میدان عمل، در رأس همۀ مصلحان اجتماعی معاصر شمرد. هیچ مصلح اجتماعی معاصر در عینیت بخشیدن به این نکته همانند امام موسی صدر توفیق نیافت و هیچ عالم سنی و شیعۀ معاصر را سراغ ندارم که هم در بیان و هم در عمل تکثرگرایی در عین همگرایی را عینیت بخشیده باشد.
در اینجا قصد دارم به نمونههایی از عملکرد ایشان اشاره کنم. در سال 1969میلادی بعد از اولین انتخابات ریاست مجلس اعلای شیعیان، زمانیکه رئیسجمهور وقت لبنان برای عرض تبریک آمده بود، امام گفتند: «حضرت رئیسجمهور، هر کس گمان برد که وجود فرقههای مختلف در لبنان و سازماندهی امور این فرقهها سبب ضعف احساسات ملی است، به این مسئله از دریچۀ تنگ نگریسته است.» این درحالی است که اغلب تکثر فرقهها، اندیشهها و مذاهب را بهمثابۀ تهدید یا آسیب مینگریم. اما ایشان معتقدند که زدن برچسب آسیب به تکثر فرقهها، نگاهی از دریچۀ تنگ است.
امام موسی صدر در ادامه میگوید: «ما بر این باوریم که وجود فرقههای سازمانیافتۀ مختلف، نقطۀ آغاز همکاری و دریچههای تمدن به روی دستاوردهای میلیاردها انسان در این عصر و اعصار گذشته است.» در واقع، وجود گروههای مختلف، وجود دریچههای مختلف تمدنی است. به این معنا که، سرمایۀ بزرگی در لبنان وجود دارد که در جای دیگری نیست.
تکثر خود بهتنهایی مشکلآفرین نیست. اما اگر نتوانیم پیکر واحدی را تشکیل دهیم تا اندیشههای گوناگون در آن پیکره با یکدیگر همگرا شوند و مانند اعضای مختلف بدن در خدمت یک روح واحد باشند، آن وقت میتواند آسیبآفرین باشد.
امام موسی صدر در ادامه میگویند: «فرقهها پیکرۀ واحدی را تشکیل میدهند که نباید عضوی از آن ناقص باشد و در نتیجه، همبستگی ملی و انسانی تقویت میشود.»
امام در چندین جا گفتهاند که اگر در جهان لبنان وجود نداشت، حق این بود که لبنانی دیگر ایجاد کنیم. این روحیه نشئت گرفته از درک بسیار بلندی است که ارزش تنوع اندیشهها را میداند.
ایشان به مناسبت تقارن میلاد حضرت مسیح(ع) و عاشورای امام حسین(ع) در سال 1976 میلادی، نامهای خطاب به مردم لبنان منتشر میکنند و پس از مقدمات بسیار دقیق و زیبا بیان میکنند که: «ما الگوی عینیتیافتۀ آیندۀ جهان و صحنۀ نمونۀ آیندۀ آن هستیم.» این سخن به این معناست که آیندۀ بشریت به سمت تکثرگرایی در حرکت است.
این نامه در سال 1976میلادی پیش از آشنایی با هانتینگتون منتشر شد و به بحث مواجهه و برخورد تمدنها پرداخت.
در واقع، این نظریه قبل از نظریۀ هانتینگتون که جنگ تمدنها را بیان میکند، مطرح شده است. امام موسی صدر معتقد بود که جهان به سمت تنوع تمدنها در حرکت است و دیگر دورۀ سلطۀ تمدن غرب به پایان رسیده است. جهان آینده، جهان تعدد تمدنهاست و مردم لبنان، نمونهای از تمدن آیندۀ جهان هستند. نگاه مثبت به تکثرها و نگاه تمدنی به آنها و قدر شمردن تکثرها میتواند مزیت تمدنی محسوب شود.
انفتاح و گشادهرویی
ویژگی دیگر امام موسی صدر، انفتاح در برابر دیگران است. منفتح بودن به معنای گشادهرویی و سعۀ صدر است؛ یعنی با روی باز با دیگران برخورد کردن. منظور از دیگران، طیف گستردهای است که یک طرف طیف دوستانِ دوست و طرف دیگر، دشمنِ دشمنان قرار دارند. امام موسی صدر با همۀ این افراد جز کسانی که ظلم میکردند، چهرهای منفتح داشتند. ایشان دربارۀ صهیونیستها نه قائل به گفتوگوست و نه با گشادهرویی با آن برخورد میکند و به صراحت صهیونیست و بخشهایی از تمدن غرب را به زیر تیغ نقد میکشد و برضد آنها بیانیه صادر میکند.
ایشان از گروههای لبنانی که در مقابل صهیونیست مسالمتآمیز برخورد میکردند، دوری میجست و اصرار داشت که خط آنها با ایشان یکسان تلقی نشود. بنابراین، منفتح بودن به معنای ظلمپذیر بودن و موضعی در برابر ظالمان نداشتن، نیست. گشادهرویی و انفتاح در زمرۀ شاخصترین ویژگیهای انبیا و اولیای خداست که امام موسی صدر نیز از آن برخوردار بودند و با همه با روی باز برخورد میکردند.
ایشان تعبیر بسیار زیبایی دربارۀ جوانان دارند و میفرمایند که در برابر جوانان چشمی را میبندم و چشم دیگر را باز میکنم. به این معنا که جایی که از یک جوان رفتار جوانانه انتظار میرود یک چشمم را میبندم؛ اما چشم دیگرم باز است. شور و هیجان و روح پرسشگر اقتضای سن جوانی است، اما بدان معنا نیست که نباید جوانان را نقد کرد، بلکه با روی باز و گشاده و زبان اولیای خدا و پیامبر(ص) که میتواند تا عمق جان جوان نفوذ کند، صحبت کنیم.
باید تأکید کرد که مراد من از انفتاح، انفعال در برابر بدیها، فساد و ظلم نیست. انفتاح از نظر ساختار واژگانی بر وضع انفعال هست، اما هموزن آن نیست. امروز اگر کسی با روی گشاده با دشمن برخورد کند، او را متهم به انفعال در برابر دشمن میکنند. زیر سوال بردن گفتوگو با کفر، زیر سؤال بردن فلسفۀ دعوت همۀ پیامبران است. زیرا پیامبران آمدند تا با کفر و جبهۀ کفر گفتوگو کنند.
زمانیکه حضرت موسی(ع) برای گفتوگو به سراغ فرعون رفت، دستور آمد تا با «قول لَین» با فرعون سخن بگویید. اگر قرار بود که پیامبران و اولیای الهی(ع) با مخالفان خویش و کسانی که در جبهۀ کفر قرار داشتند با زبان تند سخن بگویند، چند نفر به سمت اسلام جذب میشدند؟ در قرآن آمده است که اگر تو ای پیامبر با زبان تند سخن میگفتی، همه از گرد تو پراکنده میشدند. پس خطاست که میان انفتاح و انفعال ملازمه برقرار میکنیم.
امام موسی صدر انحطاطهای گذشتۀ بشریت را بهمثابۀ تجربه مینگرد. این جمله بسیار راهگشاست که ما منکر انحطاطهای تمدن انسانی نیستیم و اینکه در تاریخ بشریت حفرهها و لغزشهایی وجود دارد، اما ما آنها را بهمثابۀ تجارب میشماریم. کسی که نگاه منفتح دارد، از همه چیز درس میگیرد. نگاه باز در برابر دشمنان سبب میشود تا خوبیهای آنان را بیابیم و و از آنِ خود کنیم. نگاه منفتح سبب میشود که اخذ و اقتباس های تمدنی توجیه داشته باشد. ایشان در مقالۀ زیبایی به نام اسلام و فرهنگ قرن بیستم میگویند که ما از یافتههای تمدن بشری بهره میگیریم.
منظور از انفتاح در برابر دیگران، فقط همکیشان و هممرتبههای ما نیستند، بلکه همۀ کسانی که در خلقت با من یکسان هستند و میتوانم با آنها گفتوگو کنم، البته، جز کسانی که مبنای ظلم دارند، مانند رژیم صهیونیستی. لازمۀ اثرگذاری دعوت و تبلیغ دینی و فراهم آوردن زمینهای برای به بار نشستن سخن حق، انفتاح است.
بنابراین، منفتح بودن دوجانبه است:
لازمۀ اثرگذاری سخن بر دیگران است؛
به شخص دیدی میدهد که به اقتضای آن جستوجو میکند و حکمت را هر کجا که هست، چه در دست کافر و چه دردست منافق مییابد.
به گفتۀ حضرت علی(ع) :حکمت، گمشدۀ مؤمن است که هرجا هست آن را مییابد.