اشاره: انسان آسمان کتاب ششم از مجموعۀ در قلمرو اندیشۀ امام موسی صدر است که شامل گفتارها و نوشتارهای ایشان دربارۀ امیرالمومنین است. به مناسبت عید غدیر خم قصد داریم ضمن معرفی این کتاب، با دیدگاههای امام موسی صدر دربارۀ شخصیت امیرالمومنین و پیام غدیر خم و تبیین مسئله امامت و ... آشنا شویم. به این منظور گفتوگویی نسبتاً مفصل با دکتر محسن اسماعیلی صورت دادیم. ایشان با حوصله به پرسشهای ما پاسخ و شرح و توضیحی دربارۀ محتوای کتاب ارائه دادند. این گفتوگو در دو بخش تنظیم و منتشر میشود. آنچه میخوانید بخش اول این گفتوگوست. صمیمانه سپاسگزار حضور گرم و صمیمی ایشان در مؤسسه امام موسی صدر و وقتی که در اختیار ما قرار دادند، هستیم.
همۀ آثار امام موسی صدر ویژگیهای خاص خود را در نحوۀ بیان و دغدغهها دارند؛ مثلاً کتاب انسان آسمان که امروز قصد داریم دربارۀ آن با هم گفتوگو کنیم، کتابی نیست که امام موسی صدر از ابتدای زندگی امام علی (ع) به نقل تاریخ بپردازد و آن را تحلیل کند و به انتهای آن برسد. آیا شما موافق این تفاوت هستید؟
همینطور است که شما میفرمایید. این کتاب مجموعهای از سخنرانیهاست و سخنرانیها هم همانطور که انتظار میرود متناسب با مخاطبان تنظیم میشوند و ممکن است در آن تکرار هم وجود داشته باشد. کما اینکه در این کتاب چندین نکته تکرار شده است. اما به هرحال، میتوان با اطمینان گفت که بخش وسیعی از این کتاب دقیقاً منطبق بر دقایق تاریخی است و سخنرانیهای آن سخنرانیهای بالبداهه و بدون مطالعه نیست. لذا توصیه می کنم نسل جوان این کتاب و کتابهای دیگر ایشان را بخوانند.
پس در این کتاب تکرار هم به چشم می خورد ...
درست است، شاید ایراد کتاب از نگاه یک محقق موارد تکراری آن باشد، ولی اگر این اثر از نگاهی که عرض می کنم مطالعه شود، متوجه خواهیم شد که نکات تکراری دارای پیام خاصی هستند؛ مثلاً به عنوان کسی که با متون اولیه آشنایی دارم، میدانم که تکرار مطلب نشاندهندة اهمیت موضوع در نگاه امام موسی صدر بوده است؛ نه تنها امام موسی صدر بلکه هر کس که سخنرانی میکند و سخنرانیاش منتشر میشود و در اختیار دیگران قرار میگیرد مشمول این قاعده هستند.
سخنرانان در سخنرانیهای مختلف با مخاطبان متفاوتی روبهرو میشوند و وقتی روی یک نکته با بیانهای مختلف تکیه میکنند، نشاندهندة دغدغۀ اصلی گویندۀ آنهاست و این نکته در این کتاب آشکار است. باید دید که از نگاه ایشان چه محورهایی از زندگی امام و پیام غدیر مهم و لازم به تکرار بوده اند.
با این توضیحات، به نظر شما دغدغههای اصلی امام موسی صدر در این کتاب چیست؟من فکر میکنم که دغدغۀ اصلی امام موسی صدر در این کتاب کشاندن امیرالمؤمنین (ع) و مسئلۀ غدیر به صحنۀ امروز زندگی است. حتی کتاب عظیمالشأنی مانند الغدیر برای پاسخ به این سؤال نوشته نشده که: «غدیر در زندگی امروز کجا خود را نشان میدهد؟»
باید دید امام موسی صدر که با الغدیر و امثال آن آشناست، از خواندن و دقت در آن منابع چه پیام و چه طرحی برای امروز دارد. ایشان در چند قسمت از این کتاب برای مخاطبان مختلف با گرایشات متفاوت این سؤال را مطرح میکردند که غدیر برای زندگی امروز چه پیامی دارد. یا اگر امیرالمؤمنین (ع) امروز حاضر بودند چه میکردند. مثلا در صفحه 90 می پرسد:«ما امروزه چه بهرهای از دین میبریم؟ در عصر ما دین چه کارکردی دارد؟ آیا دین سرنوشت را تعیین میکند؟ سرنوشت شما به دست خودتان است؟ اینکه امروز شما ثروتمند یا فقیر، سربلند یا سرافکنده، کارمند یا بیکارید، به دست چه کسی است؟ امنیت کشور به دست شماست؟ آینده فرزندانتان در دست شماست؟ آینده خودتان چطور؟ تجارت شما؟ دارایی شما؟ باغ و بستان شما؟ خانههای شما؟ ناموس و آبروی شما به دست شماست یا به دست کافران جهان؟ کدام دین؟ دین در جهان معاصر چه سخنـی و چه پیامی دارد؟»
اگر با این نوع نگاه، این کتاب یا کتابهای مشابه مطالعه شوند، حلاوت خاصی دارند و به تحلیل محتوای ذهنی گوینده کمک میکند که نکات اصلی در زندگی آنان چه بوده است.
اگر بخواهیم محورها و موضوعات اصلی کتاب را، که شاید همان دغدغههای امام صدر هم باشد، نام ببریم، به نظر شما به چه مواردی می توان اشاره کرد؟وقتی کتاب را تحلیل محتوا میکردم و یادداشت برمیداشتم، با چند نکته مهم مواجه شدم که ممکن است به زبانهای مختلف تکرار شده باشد. اگر اجازه بدهید ابتدا فهرستی از این موارد را عرض میکنم و سپس به تفصیل به آنها میپردازیم.
• نکتۀ اول: امام علی امامی است برای تمام زمانها؛
• نکتۀ دوم: تبیین جایگاه و کارکرد نهاد امامت در منظومۀ عقاید شیعی؛
• نکتۀ سوم: بیان دغدغه های امیرالمومنین (ع) در ساحت های مختلف؛
• نکتۀ چهارم: تفسیر انسانمدارانه از مسئلۀ ولایت و رهبری امام علی (ع)؛
• نکتۀ پنجم: تاکید بر اصلاح سیستم و نظام جامعه به عنوان پیام اصلی غدیر؛
• نکتۀ ششم: آسیبشناسی زندگی و تفکرات امروز جامعه شیعی- اسلامی؛
• نکتۀ هفتم: تلاش برای آمیختن شعور به شور و احساس در مخاطب.
من به سلیقۀ خودم دوست دارم توضیح دهید چرا و چگونه امام صدر به جای شور، شعور به مخاطب تزریق میکند. شاید این مسئله یکی از نکات آسیبشناسانۀ دین ورزی امروز ما هم باشد.شعور به جای شور نیست. مبنا و همراه آن است. شور لازم است اما بدون شعور و مبنای نظری خطرناک است. ایشان مقید است که همراه شور، شعور را به مخاطب خود تزریق کند و میگوید که ما تابع دین و امامی هستیم که ما را دانشمدار و واقعگرا میخواند و اسلام دنبال مؤمن بیدار و هوشیار است، نه فقط مؤمن پرشور و پرهیجان. اتفاقاً، صحبتهای ایشان کاملاً هیجانی و پر از احساسات است، ولی هیجان و احساسی متکی بر اندیشة درونی، یعنی شور و هیجانی که در کلام ایشان میبینیم کاملاً مبتنی بر مبانی نظریای ساخته و پرداخته شده که مایل است در جامعه رواج یابد.
او با اشاره به مخالفت صریح رسول خدا و رد شایعه کسوف به دلیل فوت ابراهیم، فرزند خردسال و دلبندش، نتیجه می گیرد که: «دین ما دانشمدار و واقعگرایانه است. پیامبر میتوانست آنان را تأیید کند یا ساکت بماند و بگذارد مردم این مسئله را تصدیق کنند و از این راه، در مردم شور و هیجان ایجاد کند و آنان را به سوی دعوت و رسالت خود جذب کند و به حرکت درآورد، ولی پیامبر جز تشویق و انگیزش علمی و واقعی را نمیخواهد. نمیخواهد از رخدادهای تصادفی و خیالات سوءاستفاده کند، حتی در راه حق و در راه دین. این مسئله روشن است، برادران؟ این نکته بسیار مهم است.گاه انسان میتواند با سوءاستفاده از احساسات یا حوادث یا سخنان یا عقاید باطل و مبالغهآمیز، هدفی اساسی را به پیش ببرد، ولی اسلام این شیوه را نمیپذیرد، زیرا اسلام به دنبال مؤمن بیدار و هوشیار است، نه مؤمن پرشور و پر هیجان که در تفکر خود بر اوهام تکیه میکند.»
شاید این مسئله باید مورد توجه مبلغان هم قرار بگیرد ...
ایشان در این کتاب به این بحث نپرداختهاند؛ ولی من هم فکر میکنم که مبلغان دینی باید این کتاب را بخوانند تا راههای سخن گفتن با نسل جوان را بدانند. سخن دین گفتن به گونهای که حرفها تکراری اما جذاب باشد و نوع تبلیغ و سخن گفتن با احترام به فکر و شعور مخاطب همراه باشد. به قول امروزیها سبک ایشان تربیت تعاملی است. سؤالاتی که امام موسی صدر در سخنرانیها از مخاطبان میپرسد برای فکر کردن آنها زمینهسازی میکند و در ادامه، متواضعانه میگوید که پاسخ من به این سؤالات این است. حالا شما چگونه فکر میکنید؟ این سبک، سبک بسیار زیبایی است. او می خواهد مخاطب را گام به گام با خود همراه داشته باشد و یکطرفه سخن نگوید.
در جایی از کتاب ایشان اشاره میکند که مسئله دین با آموزش متفاوت است.بله، ایشان میان مسئله تبلیغ دینی و دیگر آموزش ها تفاوت قائل میشود . و معتقد است تبلیغ دین از جنس آموزش نیست که کسی بالای منبر یا پشت تریبون برود و مردم را آموزش دهد. ایشان می گوید تبلیغ دین از جنس تربیت مردم است. چه کسی میتواند تبلیغ دین کند؟ آن کس که بتواند نگرش مردم را تغییر دهد. تغییر ذهنیت، تبلیغ دین است نه برانگیختن احساسات لحظهای و گذرا. چرا ایشان خود را مبلغ دین میداند؟ چون به دنبال تغییر ذهنیتها و باورهاست. او به صراحت می گوید که دین یعنی تغییر مفاهیم نزد مردم، تغییر ایمان آنان، تغییر ذهنیت آنان و تغییر عادتها و آداب و رسومشان و به عبارتی کوتاه، دین یعنی تلاش برای از نو ساختن انسان.
امام موسی صدر برخلاف بسیاری از همگنان خود ابتدا و اصولاً به دنبال ساختن جامعه است نه فرد. او می خواهد جامعه صالح بوجود بیاورد، نه فقط افراد صالح. یکی از کلیدواژه های مهم ایشان «جامعۀ صالح» است.
این کتاب برای کسانی که میخواهند با جوانان صحبت کنند و دین را به آنان آموزش دهند، از این لحاظ هم خواندنی است.
می شود این نکته را بیشتر توضیح دهید؟بله. باید بگویم که متأسفانه یک ضعف تاریخی در میان ما مسلمانان وجود دارد که به جای سیستم صالح به دنبال فرد صالح هستند و سعی میکنند روی انسانها سرمایهگذاری کنند. برخلاف این، تصور امام موسی صدر به درستی به دنبال اصلاح سیستم و نظام جامعه است و میگوید که اگر افراد، افراد صالحی باشند، اما سیستم، سیستم ناسالمی باشد؛ گروه گروه مردم از دین خارج میشوند. در حالی که اگر بتوانیم دانه دانه افراد وارد دین کنیم، نگه داشتن این افراد در چنین فضایی و در حوزة دینداری مانند نگه داشتن ذغال گداخته در کف دست است. بنابراین، نیازمندیم تا اسلام اجتماعی و تشیع سیاسی به معنای درست آن را نظریهپردازی و پیاده کنیم. امام موسی صدر سعی کرده تا از مفاهیم شیعی و اسلامی نگاهی سیستماتیک خارج کند و میگوید که من اگر در همه طول عمرم تلاش کنم که مردم را یکی یکی به دین وارد کنم، تنها میتوانم چند صد نفر را هدایت کنم ولی جامعه فاسد، مردم را گروه گروه از دین خدا بیرون میبرد. در این شرایط چه میکنید؟ هر روز به پسرت نماز و روزه میآموزی، ولی مدرسه فاسد یا خیابان فاسد یا محیط فاسد به یکباره او را از فرمان تو و فرمان خدا خارج میکند.
بنابراین، باید روی جامعه سرمایهگذاری کنیم. با همین دیدگاه است که ایشان در لبنان نهادها و تشکیلاتی ایجاد کردند که در بود یا نبود ایشان به فعالیت خود ادامه دهد. کما اینکه امروز بعد از سی و اندی سال همچنان این تشکیلات به فعالیت خود ادامه میدهند و آن تفکر همچنان جاری است. این نکته بسیار اهمیت دارد، ولی در میان ما نمونههای بسیار کمی میتوان یافت که چنین نگرشی داشته باشند.
اشاره کردید که ویژگی مهم این کتاب رهیافتی است که از آن به زندگی امروز ما بهدست میآید. در واقع، این کتاب ناظر به واقعیتهای امروز ماست. آیا این ویژگی باعث کهنه شدن محتوای کتاب نمیشود؟
نگاه ما به تاریخ، گاهی نقلی و گاهی تحلیلی است. اگر به دنبال تاریخ نقلی باشیم مثل اینکه علی (ع) چه کسی بود، چگونه متولد شد، یا غدیر کجا اتفاق افتاد، ممکن است تکراری محسوب شود و گفتن آن درسی برای مخاطب نداشته باشد. اما اگر بلافاصله پس از تاریخِ نقلی، تحلیلی برای ساختن آینده بیاوریم دیگر کهنگی ندارد.
در قرآن آمده است که تاریخ را برای عبرت بخوانید. عبرت از مادة عبور است. یعنی وقتی تاریخ را میخوانید آنجا نمانید. ماندن در تاریخ، منجمد و کهنه شدن انسان را همراه دارد. اگر کتاب نقلی باشد مانند بسیاری از کتابهای نقلی که بزرگان نوشتهاند، بعد از مدتی کهنه میشود و کس دیگری با بیان زیباتری همان مطالب را میگوید. اما اگر کسی به تاریخ استناد کند و به دنبال یافتن علت و معلولهای تاریخی باشد و قواعد فلسفة تاریخ را استخراج کند، هیچگاه کهنه نمیشود.
از امام رضا (ع) پرسیدند که چرا قرآن کهنه نمیشود. حضرت فرمودند چون قرآن برای یک حادثة تاریخی یا مردم یا شرایط و اوضاع و احوال خاصی نازل نشده است. در قرآن مسائل تاریخی بسیاری آمده ولی هیچگاه در آن متوقف نشده است. بلکه بعد از بیان حادثة تاریخی آن را تحلیل میکند.
یکی از خوبیهای این کتاب این است که وقتی به تاریخ توجه میکند، منظور او تاریخ تحلیلی و تا اندازهای فلسفة تاریخ و هشدار دادن و استخراج قوانین حاکم بر زندگی انسان است. بنابراین، در این نکته که این کتاب ناظر به مسائل روز است و در عین حال کهنه نمیشود. تناقضی وجود ندارد، چون مسائل روزی که گفته میشود یک پرونده را مطالعه میکند تا از این پرونده قاعدهای برای همیشه استخراج کند. اگر ایشان یک موضوع تاریخی را بررسی میکند، قصد دارد تا قاعدهای برای تاریخ و زندگی انسانها استخراج کند. به نظرم از این جهت مطالب گفته شده در این کتاب هیچگاه کهنه نمیشود.