آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر پس از درگذشت آیتالله العظمی حائری در بهمنماه سال ۱۳۱۵ش [۷۱]، همراه آیات عظام سید محمد حجت و سید محمد تقی خوانساری که از همان وقت به آیات ثلاث شهرت یافتند، مسئولیت ریاست و زعامت حوزة علمیة قم را عهدهدار شدند و تدریجا و در پی اصرار مردم، ردای مرجعیت را نیز به تن کردند.
آیتالله العظمی سید صدرالدین ابن سید اسماعیل ابن سید صدرالدین (ح ۱۲۹۹ [۱] -۱۳۷۳ق): فقیه، اصولی، محدث، رجالی، رئیس حوزة علمیة قم پس از آیتالله العظمی حاجشیخ عبدالکریم حائری یزدی و از مراجع بزرگ شیعه طی دهههای بیست و سی شمسی بود [۲]. نامش محمد علی، کنیهاش ابوالرضا و لقبش صدرالدین بود [۳]. با این حال به نام لقبش شهرت یافت، تا جاییکه چون پدر بزرگ نام اصلیاش متروک ماند [۴] و خود نیز همهجا خویش را «صدرالدین» خواند. سرسلسلة خاندان شریف و پر آوازة صدر در شهر مقدس قم است. در کاظمین به دنیا آمد [۵]. مادرش بانو صفیه، دختر آیتالله سید هادی صدر بود [۶]. دوران کودکی و نوجوانی را کنار پدر و خانواده در سامرا، مقر مرجعیت و تدریس آیتالله العظمی میرزا حسن شیرازی، سپری کرد. ریاضیات، ادبیات، منطق و اغلب دروس سطح فقه و اصول را در همان سامرا نزد اساتید برادر بزرگترش، سید مهدی، فرا گرفت [۷].
از مهمترین اساتید مقطع سطح وی آیات عظام میرزا حسین نائینی و شیخ حسن کربلایی را در سطح رسائل و تقریرات شیخ انصاری و آقا ضیاءالدین عراقی را در سطح مکاسب نام بردهاند [۸]. از آیات عظام حاجشیخ عبدالکریم حائری [۹] و سید ابوالحسن اصفهانی [۱۰] نیز به عنوان اساتید وی نام برده شده که به نظر میرسد مراد مقطع سطح بوده است. سالهای حضورش در نجف و کربلا به درستی ثبت و ضبط نشده است. همین اندازه آشکار است که از حدود سال ۱۳۱۴ق تا ۱۳۳۱ق در مجالس درس خارج فقه و اصول بزرگترین اساطین این دو شهر زانوی تلمذ زده است [۱۱]. از یادداشتهای پسر خالهاش آیتالله العظمی سید عبدالحسین شرفالدین چنین بر میآید که آقا سید صدرالدین قبل از ترک سامرا توسط پدر در سال ۱۳۱۴ق، به نجف اشرف هجرت نمود [۱۲] و چند سالی را در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و همچنین آقا رضا همدانی، شیخ طه نجف و سید محمد بحرالعلوم تلمذ نمود [۱۳]. همچنین محتمل است که حضورش در درس سطح مکاسب آیتالله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی، در اولین سال همین دوره صورت پذیرفته باشد. چه آن استاد بزرگوار مدتی قبل از درگذشت آیتالله العظمی میرزا حبیبالله رشتی در سال ۱۳۱۲ق [۱۴]، از سامرا به نجف هجرت کرد تا بتواند محضر علمی وی را درک کند [۱۵].
آقا سید صدرالدین طی سالهای توقف در نجف که «کوتاه» هم نبود [۱۶]، در مجامع علمی آن شهر به عنوان یکی از مبرزترین فضلا شهرت و نزد اساتید خود جایگاه و حرمتی والا یافت. وی در ادامه برای تکمیل تحصیلات خارج فقهی و اصولی خود نزد پدر باز گشت [۱۷] که اکنون دیگر در شهر کربلا مستقر شده بود. اگرچه سال هجرت وی به کربلا به درستی معلوم نیست؛ اما با توجه به نامهای که در سال ۱۳۲۲ق برای آیتالله سید محمد صدر در نجف نگاشته است [۱۸]، به نظر میرسد که قبل از این تاریخ بوده باشد. آقا سید صدرالدین طی سالهای اقامت در کربلا که آن نیز «کوتاه» نبود [۱۹]، شب و روز ملازم حوزة درسی پدر بود [۲۰] و ضمن سالها استفادة شایان علمی از آن بزگوار، در همة محافل علمی به عنوان یکی از برجستهترین فضلای مشاربالبنان شناخته شد [۲۱]. وی همزمان با اشتغالات حوزوی در دبیرستانی در کربلا تدریس میکرد [۲۲] و در همین راستا دو کتاب درسی با عناوین «رساله فی الحقوق» و «مختصر تاریخ الاسلام» را به تریب طی سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ق نگارش و منتشر نمود [۲۳].
آقا سید صدرالدین در سال ۱۳۳۱ق [۲۴] بود که عراق را به مقصد ایران ترک کرد. اگرچه در بارة انگیزة آن بزرگوار از این مهاجرت سخنی در کتابها نیامده است، اما بازماندگان وی نقل کردهاند [۲۵] که اولین و مهمترین سبب، انسانی و خانوادگی بوده است. آقا سید صدرالدین در آخرین سالهای حضور در عراق، یکی از دخترخالههای خود را به همسری برگزیده بود. این بانوی بزرگوار بیمار و متأسفانه فوت گردید. بچه یا بچههایی نیز که از آن بانو به دنیا آمده بودند، همه در همان ایام نوزادی درگذشته بودند. بستگان آقا سید صدرالدین و خصوصا خاله و مادر همسر او تقاضا کردند که وی مجددا ازدواج کند. آن بزرگوار نپذیرفت. وقتی اصرارها اوج گرفت، آقا سید صدرالدین ازدواج مجدد را مشروط به ترک شهر و دیار خود و هجرت به سرزمینی دیگر کرد. اینگونه بود که وی عازم ایران و مشهد مقدس شد و بنا بر دعوت علما [۲۶] در آن دیار مستقر گردید و ضمن تدریس، به اقامة جماعت، وعظ و ارشاد [۲۷] در مسجد گوهرشاد [۲۸] پرداخت. آیتالله العظمی حاجآقا حسین قمی نیز در همان سال بود که بنا به پیشنهاد آیتالله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی عازم مشهد شد و زعامت حوزة علمیة آن دیار را بر عهده گرفت [۲۹].
برخی محققان سال اولین عزیمت آقا سید صدرالدین به مشهد را ۱۳۳۹ق خواندهاند [۳۰] که خطا است. چه آیتالله العظمی سید حسن صدر پیش از تتمیم کتاب «تکمله امل الآمال» در سال ۱۳۳۵ق ضمن شرح حال آقا سید صدرالدین آورده است که «وی هماکنون در مشهد اقامت دارد» [۳۱]. آیتالله حاج شیخ عباس قمی نیز ضمن شرح حال آقا سید صدرالدین که در زمان حیات آیتالله العظمی سید اسماعیل صدر نگاشته، اقامت وی در مشهد را تصریح کرده است [۳۲]. آقا سید صدرالدین پس از بالغ بر پنج سال اقامت در مشهد، در سال ۱۳۳۷ق [۳۳] و همزمان با اوجگیری بیماری پدر به عراق بازگشت و در کاظمین نزد آن بزرگوار مستقر شد. وی چند ماه پس از درگذشت پدر، در سال ۱۳۳۸ [۳۴] یا ۱۳۳۹ق [۳۵] مجددا راهی مشهد شد و برای یک دورة پنجسالة دیگر در آن شهر اقامت گزید. آقا سید صدرالدین در این مقطع فعالیتهای سابق خود، یعنی تدریس، اقامة جماعت، وعظ و ارشاد را ادامه داد و تعداد زیادی از فضلا در حوزة درسی وی پرورش یافتند [۳۷]. گویا در همین مقطع بود که بیبی صفیه، دختر آیتالله العظمی حاجآقا حسین قمی، به همسری وی در آمد. اولین [۳۷] فرزند وی، سید رضا، در سال ۱۳۳۹ق [۳۸]، یعنی در همین مقطع چشم به جهان گشود. وی در سال ۱۳۴۴ق [۳۹] به نجف بازگشت و متجاوز از دو سال تمام ملازم درسهای خارج فقه و اصول استاد سابق و دلبند خود، آیتالله العظمی میرزا حسین نائینی گردید [۴۰]. برخی محقین از حضور وی در دروس خارج آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی نیز سخن گفتهاند [۴۱]. آقا سید صدرالدین در سال ۱۳۴۶ق [۴۲]، یعنی قریب شش سال پس از تأسیس حوزة علمیة قم توسط آیتالله العظمی حاجشیخ عبدالکریم حائری، به ایران بازگشت و به تقاضای آن مرجع بزرگ [۴۳] در شهر قم اقامت گزید. سید موسی سومین فرزند ذکور وی، در سال ۱۳۴۷ق و در همین مقطع به دنیا آمد [۴۴]. آقا سید صدرالدین در قم مجلس درسی بر پا کرد و همزمان با آن به اقامة نماز جماعت و وعظ و ارشاد مردم در یکی از مساجد شهر قم پرداخت [۴۵]. آنطور که در کتاب «آینة دانشوران» آمده است [۴۶]، مجلس درس آقا سید صدرالدین، همسنگ مجلس درس آیتالله العظمی میر سید علی یثربی، از مجالس مهم درسی آن روزگار قم به حساب میآمد و فضلا و طلاب سخت به حضور در آن اشتیاق داشتند. وی همچنین به حضور در دروس خارج فقه و اصول آیتالله العظمی حائری پرداخت [۴۷] و سخت مورد توجه آن بزرگوار بود. آقا سید صدرالدین پس از حدود دو سال [۴۸] اقامت در حوزة تازه تأسیس قم، در سالهای ۱۳۴۸ یا ۱۳۴۹ق [۴۹] عازم مشهد مقدس گردید و در نتیجة دعوت و اصرار علما و مردم [۵۰]، مجددا در آن شهر رحل اقامت افکند. محل اقامة نماز جماعت وی مسجد گوهرشاد بود و در همانجا نیز به وعظ و ارشاد مردم پرداخت [۵۱]. در شرایطی که آیتالله العظمی حاجآقا حسین قمی و امثال آیاتالله میرزا محمد آقازادة خراسانی و میرزا مهدی اصفهانی نیز در مشهد حضور داشتند، در همان محل مسجد گوهرشاد مجلس درسی تشکیل داد که از مهمترین مجالس درس خارج فقه و اصول حوزة علمیة آن شهر شمرده شد و خیل علما و فضلا پای آن گرد آمدند [۵۲]. آیتالله العظمی شرفالدین در وصف آن مقطع آورده است که «شاید هیچیک از بزرگان مشهد، در علم، تقوی، بیان و اخلاص، همسان آقا سید صدرالدین نبودند» [۵۳].
برخی محققین نام آقا سید صدرالدین را در زمرة شاگردان آیتالله میرزا مهدی اصفهانی، مؤسس مکتب تفکیک، آوردهاند [۵۴] که به نظر میرسد خطا است. چه آقا سید صدرالدین هم به جهت سن و مراحل تحصیلی بر آن بزرگوار مقدم بود، هم در فقه، اصول و دیگر علوم مرتبط با آن، و هم در نوع نگاه به فلسفه و عرفان. آیتالله میرزا مهدی اصفهانی از بزرگان مخالف فلسفه و عرفان به شمار میرفت [۵۵]، در حالیکه آقا سید صدرالدین از مشوقان و حامیان اساتید فلسفه و عرفان در حوزة علمیة قم، از جمله آیتالله علامه طباطبایی [۵۶] محسوب میشد و پسرانش سید رضا و سید موسی، از کوشاترین طلاب دروس فلسفه و عرفان آن اساتید بزرگوار [۵۷].
آقا سید صدرالدین در سال ۱۳۱۴ش مطابق با ۱۳۵۴ق [۵۸] و در پی دعوت آیتالله العظمی حائری به قم بازگشت و برای همیشه در این شهر ماندگار شد. برخی محققان زمان این رویداد را بعد از واقعة مسجد گوهرشاد و تبعید آیتالله العظمی قمی به کربلا در سال ۱۳۱۴ش دانستهاند [۵۹]. آیتالله العظمی حائری که در مسیر حفظ، اداره و توسعة حوزة تازه تأسیس قم به شدت از سوی رضا شاه تحت فشار قرار گرفته بود، توسط برخی تجار مورد اعتماد [۶۰]، از جمله آقای سید محمد آقازاده [۶۱]، برای آقا سید صدرالدین پیغام فرستاده بود که در صورت امکان حتما به قم باز گردد و وی را در ادارة امور حوزه یاری دهد [۶۲]. این پیغام در شرایطی توسط نمایندگان آن بزرگوار به سوی مشهد حمل میشد، که هم در خود قم بزرگانی چون آیات عظام شیخ ابوالقاسم کبیر، میرزا محمد فیض قمی، سید محمد حجت و سید محمد تقی خوانساری حضور داشتند، و هم در دیگر شهرهای ایران بزرگانی چون آیات عظام سید حسین بروجردی و یثربی. آقا سید صدرالدین امر استاد دلبندش را امتثال کرد و پس از بازگشت به قم، خیلی زود در جایگاه مشاور و معاون اول آیتالله العظمی حائری قرار گرفت [۶۳]. وی همزمان با حضور در مجلس درس استاد [۶۴]، خود نیز به تدریس خاج فقه و اصول پرداخت [۶۵]. محل برپایی جلسات درس وی ابتدا در منزل [۶۶] و محل اقامة نماز جماعت وی مسجد امام [۶۷] بود که در همانجا به وعظ و ارشاد مردم نیز میپرداخت.
قریب یک سال از استقرار آقا سید صدرالدین در قم نگذشته بود که آیتالله العظمی حائری در پاییز سال ۱۳۱۵ش به واسطة تألمات روحی ناشی از سیاستهای ضد دینی رضا شاه در بستر بیماری افتاد. وقتی بیماری شدت یافت، آن بزرگوار جای نماز خود را در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به آقا سید صدرالدین سپرد [۶۸] و وی را وصی خویش قرار داد [۶۹]. آقا سید صدرالدین اما استاد را متقاعد ساخت تا مسئولیت اول را به آیتالله العظمی حجت سپارد و در مسئولیت دوم نیز آن بزرگوار را شریک گرداند [۷۰]. اینگونه بود که آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر پس از درگذشت آیتالله العظمی حائری در بهمنماه سال ۱۳۱۵ش [۷۱]، همراه آیات عظام سید محمد حجت و سید محمد تقی خوانساری که از همان وقت به آیات ثلاث شهرت یافتند، مسئولیت ریاست و زعامت حوزة علمیة قم را عهدهدار شدند و تدریجا و در پی اصرار مردم، ردای مرجعیت را نیز به تن کردند [۷۲]. این حرکت آن بزرگواران مورد حمایت علما، فضلا، طلاب و مردم قرار گرفت و در این میان بسیاری در قم، تهران، مشهد، شهرهای شمالی، جنوبی و شرقی ایران و نیز عراق، به سید صدرالدین رجوع کردند [۷۳]. آیتالله العظمی حاجآقا حسین قمی آقا سید صدرالدین را واجد شروط مرجعیت اعلان کرد و احتیاطات خود را به آن بزرگوار ارجاع داد [۷۴].
به سبب استقبال فضلا جلسات تدریس آقا سید صدرالدین پس از مدتی از منزل به مدرسة فیضیه انتقال یافت [۷۵] و چنان اهمیت و گسترش یافت که سالیان دراز بیش از چهار صد تن در آن زانوی تلمذ میزدند [۷۶]. آقا سید صدرالدین در هفته ده جلسه [۷۷] و روزانه دو درس ارائه میکرد [۷۸]: صبحها فقه و بعد از ظهرها اصول.
دوران زعامت آیات ثلاث بر حوزة علمیة قم متجاوز از هشت سال به طول انجامید که آن را به تحقیق میتوان از سختترین ادوار زعامت بر آن حوزة مقدس نامید [۷۹]. فشارهای امنیتی رضاخان بر حوزه، روحانیت، دین و مذهب نه تنها ادامه، بلکه گسترش یافت [۸۰]. آغاز جنگ جهانی دوم، اشغال بسیاری از شهرهای ایران و از جمله قم توسط قوای متفقین و متعاقب آن بروز تنگناهای شدید اقتصادی و نهایتا حتی قحطی نان و ارزاق در سطح عموم، عرصه را بیش از پیش برای علما و طلاب تنگ کرده بود. در همین حال، مرجعیت مطلق آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بر عالم تشیع و زعامت آن بزرگوار بر حوزة هزار سالة نجف نیز عامل دیگری بود که حوزة علمیة قم را در مرتبة دوم اهمیت قرار داده بود. چه آیتالله العظمی اصفهانی بر آیات عظام صدر، حجت و خوانساری تقدم طبقاتی داشت و همردیف اساتید آنان، آیات عظام میرزا حسین نائینی، آقا ضیاء عراقی و شیخ محمد حسین کمپانی شمرده میشد [۸۱]. با این همه، آیات عظام صدر، حجت و خوانساری، با تشریک مساعی، تقسیم کار میان خود [۸۲] و دعوت همگان به آرامش و صبر [۸۳]، در برابر همه مشکلات و تنگناها مقاومت کردند و حوزة علمیة قم را نه تنها سرپا و فعال نگاه داشتند، بلکة آن را متناسب با امکانات آن روزگار گسترش دادند. آن سه بزرگوار از همان ابتدا صندوق مشترکی درست کردند [۸۴] که وجوهات شرعیه به داخل آن واریز و شهریة ماهانة طلاب از آن پرداخت میشد. تکفل امور علمی، تدریس و مرجعیت دینی نیز بر عهدة هر سه بزرگوار بود؛ با این حال حسن مدیریت، تدبیر، مردمداری و اخلاق آقا سید صدرالدین سبب شده بود تا مرجعیت اداری، اجتماعی و سیاسی حوزه عملا به آن بزرگوار منحصر شود [۸۵]. بزرگان بسیاری سالها و دههها بعد تصریح یا تصدیق کردند [۸۶]، که این آیتالله العظمی صدر بود که از لحظة درگذشت آیتالله العظمی حائری در سال ۱۳۱۵ش تا روز ورود آیتالله العظمی بروجردی در سال ۱۳۲۳ش، حوزه نوپای قم را زیر بال و پر خود گرفت، آن را از گزند مخاطرات نجات داد و اجازه نداد تا پارهای بیتدبیریها بدان آسیب زند.
از جمله اقدامات مهم عمرانی آن بزرگوار در حوزة علمیة قم آن بود که تمام حوزه و مدرسهها، از قبیل مدارس خان، رضویه و فیضیه را تعمیر کرد [۸۷]، زیر حجرهها زیرزمین و رطوبت آنها را مرتفع ساخت [۸۸] و طبقة دوم مدرسة دارالشفا را نیز احداث نمود [۸۹]. از دیگر اقدامات وی آن بود که برخی علما نظیر آیتالله شیخ جعفر صبوری کاشانی [۹۰] را به شهرستانها فرستاد تا در برپایی یا توسعة حوزههای علمیة آن نقاط کوشا باشند و افزون بر آن مبلغین ورزیدهای را نیز به مناطق مختلف کشور فرستاد تا به وعظ و ارشاد مردم اقدام کنند [۹۱].
با ورود آیتالله العظمی بروجردی به قم در دی ماه ۱۳۲۳ش [۹۲]، آقا سید صدرالدین با پیشی گرفتن بر حتی یاران خود [۹۳]، بزرگوارانه از ریاست و زعامت حوزة علمیة قم کناره گرفت و نه تنها همة مسئولیتها، بلکه محل تدریس و نیز محل اقامة نماز جماعت خود را در صحن بزرگ [۹۴] حرم مطهر حضرت معصومه (س) به آن نادرة زمان واگزار کرد [۹۵]. سبب هجرت آیتالله العظمی بروجردی به قم، دعوت مکرر و مصرانة برخی علما و بزرگان حوزه، از جمله امام خمینی بود [۹۶]. در همین حال برخی آگاهان بر این باور هستند که مشوق اصلی علما و بزرگان حوزة علمیة قم در دعوت از آیتالله العظمی بروجردی، خود آیتالله العظمی صدر بوده است [۹۷]. از جمله اسباب این باور نقش فعالی است که آیات بزرگوار سلطانی طباطبایی و صدوقی، داماد و مسئول دفتر آیتالله العظمی صدر، در ترغیب آیتالله العظمی بروجردی به استقرار در قم ایفا نمودند [۹۸]. آقا سید صدرالدین پس از کنارهگیری از عرصة ریاست و زعامت، دامنة فعالیت خود را طی دهة آخر عمر به تدریس، تحقیق و تألیف محدود کرد [۹۹] و البته تا لحظة رحلت، پُشت و پناه حوزه، طلاب، فضلا، مدرسین و شخص آیتالله العظمی بروجردی باقی ماند [۱۰۰]. پاسخ آن بزرگوار به برخی نیکاندیشان که کنارهگیری و به تبع آن «انزوا» ی [۱۰۱] او را بر نمیتابیدند، این آیة شریفه بود که «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین» [۱۰۲].
آقا سید صدرالدین علاوه بر مقام بلند علمی، در ادبیات ذوقی سرشار داشت و از همان اوان جوانی به داشتن نثری فوقالعاده و نیز طبع شعری ممتاز شهرت یافت [۱۰۳]. وی طی سالهای اقامت در کربلا و نجف، همراه دوست و پسر خالة خود آیتالله شیخ مرتضی آلیاسین، از طلایهداران نهضت ادبی عراق شمرده میشد و یادداشتها و اشعارش زینتبخش بهترین روزنامهها و مجلات آن روزگار عراق بود [۱۰۴]. از جمله اشعار وی میتوان به ابیاتی پر سوز و گداز اشاره کرد که در پی انهدام حرم ائمه بزرگوار مدفون در بقیع (ع) توسط وهابیها سرود. این ابیات به سرعت محافل ادبی و مطبوعات معتبر عراق را در نوردید و چنان مورد استقبال و استفادة صدها شاعر و سخنران قرار گرفت، که آتش احساسات مسلمانان علیه این اقدام نابخردانة سعودیها را شعلهور ساخت و نهایتا دولت عراق از ترس شورش مردم انتشار مجدد آنها را در مطبوعات آن کشور ممنوع اعلان کرد [۱۰۵]:
لعمری ان فاجعه البقیع یشیب لهولها فود الرضیع
و سوف تکون فاتحه الرزایا اذا لم نصح من هذا الهجوع
فهل من مسلم لله یرعی حقوق نبیه الهادی شفیع
قصیدة «غدیریة» آقا سید صدرالدین که در کتاب «شعراء الغدیر» علامة امینی ثبت شده [۱۰۶] و همچنین اشعار زیبا و سوزناک وی در رثای حضرت فاطمه زهرا (ع) و امام موسی کاظم (ع) که همگی از عشق سرشار وی به اهل بیت و ائمة اطهار (ع) حکایت دارد [۱۰۷]، حتی تا امروز مورد استفاده روحانیت و اصحاب منابر است [۱۰۸] و همچنین ابیات نغز او در رثای آیتالله العظمی حائری مؤسس حوزة علمیة قم با حک شدن بر سنگ قبر آن بزرگوار برای همیشه جاودانه گردید [۱۰۹]:
عبدالکریم آیتالله قضی وانحل من شمل العلوم عقدُهُ
اجدب ربع العلم بعد خصبه هدّ ارکان المعالی فقدُهُ
کوکب سعد سعد العلم به دهرا و غاب عنه الیوم سعدُهُ
کان لاهل العلم خیر والد و بعده امت یتامی ولدُهُ
بشهر ذیالعده غاله الردی بسهمه یا لیت شلّت یدُهُ
فی حرم الأمه الأطهار فی شهر حرام کیف حل صیدُهُ
دعاه مولاه و فقلت مؤرخا لدی الکریم حلّ ضیفا عبدُهُ
آقا سید صدرالدین در کنار عرصههای علمی، حوزوی و ادبی، در عرصة اجتماع نیز حضوری بسیار فعال داشت. او مردم را دوست داشت [۱۱۰]، در قبال آنها احساس مسئولیت میکرد، پُشت و پناه مستمندان و ستمدیدگان بود [۱۱۱] و تا حد توان در رفع گرفتاری آنها میکوشید [۱۱۲]. آقا سید صدرالدین طی دوران اقامت در مشهد تأسیسات عامالمنفعه متعددی را بنا [۱۱۳] و خدمات اجتماعی فراوانی را به مردم ارائه کرد. او در دومین دورة اقامت در مشهد، وقتی شرایط قحطی آن شهر را فرا گرفت، با اقدامات فراوان، از جمله تشکیل جلسات جمعآوری کمکهای مردمی، بسیاری از مستمندان را از خطر مرگ حتمی نجات داد [۱۱۴]. اولین باری که مسجد گوهرشاد از نعمت برق و روشنایی بهرهمند شد، به همت وی بود [۱۱۵]. او طی سومین دورة اقامت در مشهد، در کنار جایگاه بلند علمی، محبوبیت بینظیری میان مردم کسب کرد [۱۱۶] و به لحاظ موقعیت اجتماعی، اولین مقام روحانی شهر محسوب بود [۱۱۷]. آقا سید صدرالدین طی دوران اقامت در قم، چاههای آب و آبانبارهای متعددی را در نقاط کمآب شهر بنا کرد [۱۱۸] و وقتی شهرداری به بهانة کمبود بودجه از دادن برق به برخی خیابانها و محلات قم امتناع نمود، تأمین مخارج برای انجام این مهم را متکفل گردید [۱۱۹]. آقا سید صدرالدین در زمان اشغال ایران توسط متفقین که فشارهای معیشتی بر مردم به اوج خود رسید، با جمعآوری اعانه از ثروتمندان و تشریک مساعی دیگران، دو مؤسسه خیریة بزرگ و قریب بیست مؤسسه خیریة کوچک برای کمک به مستمندان تأسیس کرد [۱۲۰]. بارها اتفاق افتاد که به رغم شأن و مقام والای علمی و روحانی خویش، شبها به درب خانة ثروتمندان رفت تا با یادآوری رنج و محنت مستمندان، کمک مؤثر اغنیا را برای نجات فقرا از خطرات گرسنگی و قطحی طلب کند [۱۲۱]. تعمیرات بخشهایی از مسجد امام حسن عسکری (ع) در قم که به هنگام خیابانکشی تخریب شده بود و بنای دیوارة شمالی آنکه نمای زیبایی دارد، از دیگر یادگارهای آقا سید صدرالدین است [۱۲۲].
زندگی آقا سید صدرالدین، به سبب محیطی که در آن پرورش یافت، خصوصا موقعیت خانواده و بالأخص جایگاه پدر، از همان ابتدای جوانی با سیاست آمیخته بود. سالهای حضور وی در عرصة سیاست را میتوان به سه دورة متمایز تقسیم کرد: دورهای که در کربلا، مشهد و قم، به عنوان مشاور تراز اول آیات عظام سید اسماعیل صدر، حاجآقا حسین قمی و حائری یزدی، ایفای نقش کرد (قبل از بهمن ۱۳۱۵ش)؛ دورهای که ریاست و زعامت حوزة علمیة قم را عهدهدار بود (بهمن ۱۳۱۵ تا دی ۱۳۲۳ش)؛ دورهای که خانهنشین شد و نقش پُشت و پناه آیتالله العظمی بروجردی را ایفا نمود (بعد از دی ۱۳۲۳ش). آقا سید صدرالدین در تمامی این ادوار به چند اصل مهم پایبند بود: وی «اتحاد و انسجام» روحانیت را لازمة اتحاد و انسجام جامعه شیعی میدانست و لذا مراقبت از آن را امری واجب. در سال ۱۳۲۹ق وقتی آیتالله العظمی سید اسماعیل صدر از کربلا به نجف آمد تا اختلافات میان آیات عظام آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی را رفع و جامعة روحانیت عراق را در دفاع از سرزمین ایران برابر حملات روس بسیج کند، آقا سید صدرالدین به عنوان دستیار پدر همراه او بود [۱۲۳]. او طی سالهای حضور در مشهد و قم نیز هر بار آتش اختلاف و فتنه میرفت تا میان جامعة روحانیت شعلهور شود، در زمرة معدود کسانی بود که با دردمندی، احساس مسئولیت و حسن تدبیر، شعله را در نطفه خاموش و اتحاد و انسجام را احیا کردند [۱۲۴].
آقا سید صدرالدین بر «حفظ عالم تشیع و جهان اسلام از خطرات استعمار و بیگانگان» غیرت بسیار داشت. او در اجتماع بزرگ محرم سال ۱۳۳۰ق مراجع عراق در کاظمین، همراه آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی، یکی از اعضای هیئت منتخبة سیزده نفرهای بود که اقدامات جامعة روحانیت آن کشور را علیه تجاوز روسها به ایران مدیریت کرد. او همچنین طی دوران اقامت در قم همواره از جمله مراجعی بود که در قبال تعدیات صهیونیسم علیه فلسطین موضع قاطع داشتند. آقا سید صدرالدین از داعیان «تقریب مذاهب اسلامی» بود و برخی کتب ارزشمند وی، از جمله مجموعة دوازده جلدی «لواء الحمد»، که در باره اصول، فروع، حکم، مواعظ، مناقب و فضایلی است که ائمه اطهار (ع) و دیگران از حضرت پیامبر (ص) روایت کردهاند [۱۲۵]، برای نیل به همین مقصود نگاشته شد [۱۲۶]. آقا سید صدرالدین چون استادش آیتالله العظمی حائری بر «استقلال حوزه از حکومت» اصرار داشت و با حسن تدبیر خود موفق شد تمامی تلاشهای رضاخان را برای به انقیاد در آوردن حوزه ناکام گذارد. آقا سید صدرالدین در سیاستورزی راه «میانهروی و اعتدال» را اختیار کرده بود. او در همان حال که با شاه، وزرا، نمایندگان مجلس و مقامات ارشد کشور نشست و برخاست صمیمانه داشت، حامی بزرگ و بلکه مرجع تقلید نواب صفوی و فدائیان اسلام محسوب بود [۱۲۷]. او در همان وقت که آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی را تأیید و حمایت میکرد، با دکتر محمد مصدق رابطهای دوستانه داشت و در همان حال حتی یکی از فرزندانش، آقا سید موسی، در دایرة خانواده و برخی دوستان به گرایشات «مصدق» ی شهرت یافته بود [۱۲۸].
همة کسانی که در بارة آقا سید صدرالدین سخن گفتند، او را در اخلاق، مردمداری و زهد ستودند و از این نظر بر اقرانش ترجیح دادند [۱۲۹]. آقا سید صدرالدین بسیار مهربان، متواضع و فروتن بود [۱۳۰]. با عامة مردم همانطور مهربان بود و نشست و برخاست میکرد [۱۳۱] که با بزرگان کشور؛ با بزرگان کشور نیز همان قدر محترمانه رفتار میکرد، که با عامة مردم. در سلام کردن سبقت داشت و از سی قدمی با روی باز خوشامد میگفت [۱۳۲]. هر کس به دیدارش میشتافت، شیفتة رفتارش میشد [۱۳۳]. در کارهایش بسیار مخلص [۱۳۴] و از تکبر و خودنمایی بیزار بود [۱۳۵]. بعد از درگذشت آیتالله العظمی حائری و به رغم تقاضا و اصرار مردم، از صدور فتوا اکراه داشت و انتشار فتاوای خود را تا جایی که توان داشت، چند سال به تأخیر انداخت [۱۳۶]. حتیالامکان چنان به مردم کمک میکرد، که نامش آشکار نشود [۱۳۷].
در میان باقیات صالحات فراوانی که در مشهد و قم از او برجای ماند، کمتر کسی باعث و بانی واقعی آن را شناخت [۱۳۸]. آیتالله العظمی شرفالدین در وصف آقا سید صدرالدین آورده است که احدی را نمیشناسد که موقعیت خانوادگی، علمی و شخصیت ممتازی چون وی داشته باشد، اما بهرهبرداری از امتیازات مزبور را برای طرح خود یا گشایش کارهایش اینچنین ناپسند شمارد [۱۳۹]. به کلی با «مَنیّت» بیگانه بود [۱۴۰] و هرگز دنبال برتریجویی و استیلا بر دیگران نبود [۱۴۱]. بالعکس، بسیار با گذشت بود و همواره دیگران را بر خود ترجیح میداد [۱۴۲]. با اینکه لوازم ریاست همیشه برای او مهیا بود، پیوسته از آن گریزان بود [۱۴۳] و حتیالامکان دیگر افراد واجد صلاحیت را بر خویش مقدم میشمرد. روحیه و اخلاقش بعد از ریاست و مرجعیت همان بود که قبل از آن [۱۴۴].
هیچکس از قضاوت او نسبت به خود نگران نبود و همه خود را از گزند وی ایمن میدانستند [۱۴۵]. هرگز علیه معاصرین خود زبان به انتقاد نگشود و مردم را نیز همواره توصیه میکرد تا با حسن ظن به علما و خود بنگرند [۱۴۶]. در انجام کارهای نیک، همة طبقات را اعم از علما، طلاب و مردم، بسیار مشوق بود؛ مثلا طلابی را که به لحاظ علمی شایستة تشویق بودند، با دادن جایزة مالی و غیره دلگرم میساخت [۱۴۷]. برخی مورخین در وصف اخلاق او آوردهاند که «شاید در میان اقرانش، تنها عامِل به گفتة جد بزرگوارش پیامبر اکرم (ص) بود که فرمود: «ان لم تسعوا الناس باموالکم، فسعوهم باخلاقکم» [۱۴۸].
آقا سید صدرالدین سالهای آخر عمر را به بیماری قلبی دچار بود [۱۴۹]. آنطور که از خود وی نقل شده است [۱۵۰]، ریشة بیماری به دوران رضاخان و فشارهای امنیتی و ضد دینی وی علیه مردم مربوط است. از جمله نقل شده است که روزی زنی از صحن مطهر حرم حضرت معصومه (ع) خارج شد. فرماندار دوید و چادر را چنان از سر زن کشید، که زن بر زمین افتاد. فرماندار در حال پاره کردن چادر زیر پا بود که آقا سید صدرالدین سر رسید و او را با عصبانیت و شدت در انظار مردم توبیخ کرد [۱۵۱].
آقا سید صدرالدین در پی تحمل سالها بیماری قلبی [۱۵۲]، در ساعت شش و سی دقیقة بامداد روز شنبه مورخ پنج دی ماه سال ۱۳۳۲ش مطابق با نوزده ربیعالثانی سال ۱۳۷۳ق [۱۵۳]، در خانة خود در شهر قم درگذشت. پیکر پاک او پس از تشییعی بسیار باشکوه توسط مردم قم [۱۵۴] و برپایی نماز توسط آیتالله العظمی بروجردی [۱۵۵]، در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (س) و در کنار آیات عظام حائری یزدی و سید محمد تقی خوانساری به خاک سپرده شد [۱۵۶]. مجالس بزرگداشت بیشماری در رثای او در قم، تهران، مشهد، نجف، کربلا، کاظمین، برخی دیگر از شهرهای ایران و عراق و همچنین در لبنان، سوریه و بعضی دیگر از کشورهای اسلامی برگزار شد [۱۵۷]. تنها در شهر قم تعداد این مجالس را بیش از ۴۵۰ عدد برآورد کردند [۱۵۸]. اشعار فارسی و عربی فراوانی در رثای او سروده شد [۱۵۹] که از آن جمله میتوان به اشعار حجتالاسلام و المسلمین شیخ علی دوانی در قم [۱۶۰] و آیتالله سید محمد حسین فضلالله در نجف اشاره کرد. حجتالاسلام و المسلمین محمد حسن آلطالقانی نیز به تقاضای آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی قطعه شعری در رثای آن بزرگوار سرود که در همان ایام رحلت در مجلس بزرگداشت مسجد شاه تهران قرائت گردید [۱۶۱].
آقا سید صدرالدین از همسر خود بیبیصفیه سه فرزند پسر [۱۶۲] و هفت فرزند دختر [۱۶۳] به یادگار گذاشت: ۱- آقا سید رضا؛ ۲- آقا سید علی؛ ۳- آقا سید موسی؛ ۴- صدیقه خانم، همسر آیتالله العظمی سید محمد باقر سلطانی طباطبایی؛ ۵- طاهره خانم، همسر حجتالاسلام و المسلمین سید مهدی صدرعاملی؛ ۶- بتول خانم، همسر حجتالاسلام و المسلمین شیخ هادی عبادی؛ ۷- منصوره خانم، همسر حجتالاسلام و المسلمین دکتر علیاکبر صادقی؛ ۸- فاطمه خانم، همسر آیتالله العظمی سید محمد باقر صدر؛ ۹- زهرا خانم، همسر حاج مصطفی فیروزان؛ ۱۰- ربابه خانم، همسر استاد سید حسین شرفالدین.
شمارش شاگردان آقا سید صدرالدین قطعا کاری بسیار دشوار است؛ چه آنطور که در کتب تراجم آمده است، اغلب فضلای دهههای ده و بیست شمسی حوزة علمیة قم که متجاوز از صدها تن هستند [۱۶۴]، در دروس خارج وی تلمذ کردهاند. اما برخی معاریف شاگردان وی [علاوه بر فرزندان ذکور او آقایان سید رضا و سید موسی] در قم عبارتند از آیات و حجج اسلام: جعفر صبوری قمی [۱۶۵]، محمد صدوقی [۱۶۶]، سید مرتضی مبرقع فقیه [۱۶۷]، سید محمد علی قاضی طباطبایی [۱۶۸]، میرزا عطاءالله اشرفی اصفهانی [۱۶۹]، سید محمد باقر سلطانی طباطبایی [۱۷۰]، سید حسن مدرس یزدی [۱۷۱]، سید حسین موسی کرمانی [۱۷۲]، علی پناه اشتهاردی [۱۷۳]، مرتضی مطهری [۱۷۴]، محمد کرمی حویزی [۱۷۵]، علی سبطالشیخ انصاری [۱۷۶]، سید عزالدین زنجانی [۱۷۷]، میرزا علی مشکینی [۱۷۸]، حسینعلی منتظری [۱۷۹]، شیخ لطفالله صافی [۱۸۰]، سید موسی شبیری زنجانی [۱۸۱]، شیخ ابراهیم رمضانی فردویی [۱۸۲]، شیخ مسلم ملکوتی [۱۸۳]، سید احمد روضاتی [۱۸۴]، عباس زریاب خویی [۱۸۵].
از تألیفات آقا سید صدرالدین افزون بر مواردی که قبلا گفته شد، کتابها، رسائل و حواشی زیر را در حوزههای فقه، اصول، رجال، حدیث و ادبیات بر شمردهاند [۱۸۶]: «المهدی» در باره احوال و اخبار امام زمان (ع) [۱۸۷]؛ «خلاصه الفصول» در اصول، که تلخیصی از کتاب ارزشمند «الفصول» آیتالله شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی است؛ «رساله فی الطلاق»؛ مقدمهای بر کتاب «المراجعات» آیتالله العظمی شرفالدین؛ «رساله فی اصولالدین» که برای استفادة جوانان و دانشآموزان نوشته شده و بسیار مفید است [۱۸۸]؛ «حاشیه العروه الوثقی»؛ «حاشیه وسیله النجاه»؛ حاشیه بر «انیس المقلدین» [۱۸۹] و «سفینه النجاه» که در باره فقه و به زبان فارسی است. این موارد به چاپ رسیدند. موارد زیر نیز به زیور چاپ آراسته نشدند: «حاشیه کفایه الاصول»؛ «رساله فی رد شبهات الوهابیه»؛ «رساله فی اثبات عدم تحریف الکتاب»؛ «رساله فی حقوق المرأه فی الاسلام»؛ «منظومه فی الحج»؛ «منظومه فی العلوم»؛ «رساله فی حکم ماء الغساله»؛ «حاشیه علی منتخب المسائل»؛ «رساله فی الحج»؛ «رساله فی مناسک الحج»؛ «منظومه فی الصوم»؛ «رساله فی التقیه»؛ «رساله فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر»؛ «رساله فی النکاح»؛ «مدینه العلم» در باره روایات اهل بیت (ع) در شش جلد؛ «دیوان شعر» و پارهای موارد از جمله برخی حواشی دیگر بر بعضی رسالههای علمیه.
در مورد اجازات آقا سید صدرالدین سخن زیادی گفته نشده است. همینقدر معلوم است که وی از آیاتالله سید حسن صدر و شیخ محمد علی یعقوبی اجازة نقل حدیث داشت [۱۹۰].
پس از درگذشت آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر حکایتهای جالبی در باره مقامات معنوی ایشان نقل گردید:
از جمله از قول یک عالم محترم و در گذشتۀ قم نقل شده است [۱۹۱]: که «درست به خاطر دارم که روز شنبه برابر با ۱۹ ربیعالثانی سال ۱۳۷۳ قمری بود که به منزل آیتالله حاج شیخ عبدالنبی عراقی رفتم. ایشان در تعبیر خواب مهارتی بسیار داشت و به این امتیاز معروف بود. به هنگام ورود من بود که حجتالاسلام آقای میرزا محمد همدانی از بیت ایشان خارج شدند. هنگامیکه به محضر آیتالله شرفیاب شدم فرمودند: «آقا شیخ محمد را دیدی»؟ گفتم آری؛ مطلبی داشت؟ فرمودند خواب عجیبی دیده بود. گفتم تعبیر آن برای شما روشن است؛ چه خوابی دیده بود؟ فرمودند ایشان میگوید که شب گذشته در خواب دیدم که به حرم دخت گرانمایه حضرت کاظم (ع) شرفیاب شده و از آنجا به مسجد بالاسر رفتم تا فاتحهای برای آیتالله حائری (قدس) بخوانم که دیدم میان قبر مرحوم خوانساری و آیتالله حائری، همینجایی که الآن قبر مرحوم آقای صدر است، قبری کندهاند و میگویند این قبر آیتالله صدر است! نشستم فاتحه بخوانم. دیدم هودجی از آسمان به زمین آمد و از میان آن یک بانوی متشخصة مجلله بیرون آمد و از عقب او هم چند خانم دیگر. به طرف آن قبر آمدند. با خود گفتم حتما این زن حضرت فاطمه (ع) است. دیدم سر قبر آمد و فرمود: «این قبر صدر من است. صدر من هم از دنیا رفت. خوب فرزندی بود». قدری تعریف فرمود و از جمله فرمود: «جگر گوشة من بود». بنا کرد به گریه کردن که از خواب بیدار شدم. شگفت اینکه مرحوم آیتالله عراقی هنوز در مورد این خواب سخن میگفت که بناگاه صدای بلندگوی حرم طنین افکند و خبر رحلت آیتالله العظمی آقای صدر (قدس) را اعلام کرد».
مآخذ:
بغیهالراغبین؛ ریحانهالادب (ج ۳)؛ نقباءالبشر (ج ۳)؛ الذریعه (ج ۲)؛ آثارالحجه (ج ۱)؛ گنجینة دانشمندان (ج ۱)؛ آینة دانشوران؛ تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان (ج ۱)؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان (۲)؛ تکملة املالآمال؛ منتهی الآمال؛ رجال قم؛ معارف الرجال؛ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف (ج ۲)؛ مستدرکات اعیانالشیعه (ج ۱)؛ موسوعه طبقات الفقهاء (ج ۱۴)؛ فهرس التراث (ج ۲)؛ یادنامة امام موسی صدر؛ برگهایی از تاریخ حوزة علمیة قم؛ تفسیر سورة حجرات؛ مفاخر اسلام (ج ۱۳)؛ گلشن ابرار (ج ۱، ۲، ۳، ۵، ۶ و ۷)؛ تربت پاکان (ج ۲)؛ ستارگان حرم (ج ۳)؛ نوزده ستاره و یک ماه؛ علماء ثغورالاسلام فی لبنان (ج ۲)؛ هفتهنامة استوار (ش ۶۵۰ و۱۲۴۰)؛ روزنامة اطلاعات (ش ۳۰۳۷)؛ مجلة حوزه (ش ۴۳ و ۴۴، ۵۰ و ۶۲)؛ مجلة نور علم (ش ۷)؛ مجلة آیینة پژوهش (ش ۷۰، ۸۱، ۸۵، ۸۶ و ۹۶)؛ مجلة شاهد یاران (۳۶).