اغلب وقتی دربارهٔ علمای دینی صحبت میشود، با کلیگویی وگاه برخورد فلهای با آنان روبرو هستیم؛ گویی اکثر آنان در یک رده هستند. درحالیکه باید توجه داشت بعضی از شخصیتها را نمیتوان با دیگران در یک رده قرار داد. به طور مثال، شخصیت استاد مطهری بسیار مهم است و نمیتوان بین ایشان و بعضی شخصیتها مقایسهای کرد. هرچند ابعادی از شخصیت افرادی با بعضی ابعاد شخصیتی استاد مطهری قابل قیاس است، اما به طورکلی نمیتوان میان آنان مقایسه کرد. میتوان گفت امام موسی صدر هم در بعضی ابعاد با برخی افراد قابل مقایسه است، اما ایشان مجموعه ویژگیهایی دارد که جامعیت خاصی به شخصیت او میبخشد و ما در طول تاریخ اسلام در میان همه علمایی که برایمان عزیز بوده و هستند و خدماتی هم کردهاند، کمتر عالمانی را میبینیم که در شخصیتشان چنین جامعیتی وجود داشته باشد.
اساسا ابعاد شخصیت انسانها را میتوان به دو بعد کلی «بینش و منش» تقسیم کرد: بینش در واقع شامل تفکر و اندیشهٔ افراد است و منش نیز ویژگیهای خلقی و اخلاقی را در برمیگیرد. شخصیت امام موسی صدر را نیز باید از این دو بعد بررسی کرد. جامعیت کمنظیر شخصیت امام موسی صدر، موجب میشود تا مورد توجه بسیاری از بزرگان قرارگیرد. زمان مرجعیت آیتالله العظمی بروجردی، امام موسی صدر جوان بوده است. ویژگیهای ممتاز امام موسی صدر باعث شد تا مورد توجه ویژهٔ ایشان قرار گیرد. مرحوم آقای بروجردی، امام موسی صدر را به عنوان نمایندهٔ تامالاختیار خود برای عزیمت به کشور ایتالیا برمیگزیند تا امور مذهبی مسلمانان را سر و سامان دهد که البته ایشان به دلایلی از آقای بروجردی عذرخواهی میکند. باید توجه داشت که در آن زمان شخصیتهای بسیار مسنتر از ایشان نیز حضور داشتند و چه بسا بسیاری از آنها فقط در حیطههای خاصی مورد توجه مرحوم آقای بروجردی بودند و لذا میبینیم که این توجه آقای بروجردی توجه کمی نیست و این مسأله را نباید کم بگیریم.
امام موسی صدر از نوجوانی در ایران و جهان اسلام و میان شخصیتهای حوزوی و مراجع مورد توجه قرار گرفت. در سال ۱۹۵۵ وقتی با مرحوم شرفالدین که در سن کهولت بوده است ملاقات میکند، در آن دیدار و یا دیدارها، مرحوم شرفالدین، شیفتهٔ آقای صدر میشود و آقای صدر هم آنچنان شیفتهٔ ایشان میشود که مرحوم شرفالدین، به خاطر ابعاد شخصیتی و علمی برجستهای که در ایشان میبیند او را برای رهبری آیندهٔ شیعیان لبنان انتخاب میکند. این انتخاب از یکسو نشان از مجموعه ویژگیهای شخصیتی آقای صدر دارد و از سوی دیگر حاکی از عظمت شخصیت مرحوم شرفالدین است. مرحوم شرفالدین در این انتخاب به سن و سال توجهی نشان ندادند؛ کما اینکه بسیاری از بزرگان، علما و عموم مردم لبنان پس از مرحوم شرفالدین میگفتند: «رجع سید عبدالحسین شرف الدین شابا». آنها وقتی به چهرهٔ امام موسی صدر نگاه میکردند میگفتند: شرفالدین به صورت جوان ظهور کرد و ظاهر شد.
مرحوم شرفالدین تشخیص دادند که شخصیتی مثل آقای صدر، با اینکه جوان است مدیریت بسیار برجستهای دارد و در واقع یکی از ابعاد اینجامعیت شخصیت، مدیریت ایشان است که ما به این مسئله کم توجه کردهایم و یا اساسا توجه نکردهایم.
یکی از ابعاد مهم شخصیت این است که فرد ابتدا خود را مدیریت کند تا بعدا بتواند دیگران را مدیریت کند، امروزه هم میبینیم بسیاری از افراد چون نمیتوانند خودشان را مدیریت کنند، نمیتوانند مدیریت درستی بر جامعه هم داشته باشند. مدیریت جامعه از ادارهٔ شخصیت خود شروع میشود. موفقترین و بزرگترین مدیران کسانی هستند که مدیریت شخصیت خود را دارند. کسی که مدیریت شخصیت خود را ندارد، چگونه میتواند دیگران را اداره کند؟
پرسش مبنایی در ارزیابی شخصیتها این است که چرا،گاه در جامعه شخصیتهای جامعالاطرافی مانند مطهری، علامه جعفری یا امام موسی صدر پیدا میشوند ولی افراد دیگری، با اینکه شخصیتهایی برجسته و برای جامعه بسیار ذیقیمت و قابل احترام هستند، اما در حد و حدود اینها نیستند؟ گرچه امام موسی صدر فرصت نیافت تا همهٔ اندیشههای خود را کتابت کند، اما از قرائن و شواهد میتوان حدس زد که اگر ایشان هم فرصت پیدا میکرد تا همان مسیری را که مثلا محمد باقر صدر رفت طی کند، آثار مکتوب اندیشهها و تفکراتش بیشتر میبود.
باید بررسی کرد که چرا ما امثال این شخصیتها را درجهان اسلام کم داریم و چه کنیم تا در آینده بتوانیم نظیر این شخصیتها را بپرورانیم؟
عناصر مؤثر در اندیشه و تفکر امام موسی صدر
در کالبد شکافی شخصیت فکری و تفکر امام موسی صدر چند نکته قابل توجه است:
امام موسی صدر به خوبی درس خواند و در دروس حوزوی و آموزشهای جدید بسیار موفق بود. بها دادن به درس و بحث و کارهای علمی و فکری را جدی گرفتن، رکن اساسی برای یک روحانی است. یکی از مهمترین ویژگی شخصیت های برجستهٔ اسلامی این است که درست درس خوانده و اساتید بزرگی داشتهاند. امام موسی صدر از درس امام خمینی (ره) و آیات عظامی مثل محقق داماد، سلطانی و مرتضی حائری استفاده کرده است و جالب این است که وقتی ایشان پای درس تمام این اساتید حاضر میشد، برای او حرمت خاصی قائل بودند و این موضوع حتی در مورد اساتید نجفشان نیز صدق میکند.
میدانیم که وقتی اساتید بزرگ حوزه در مورد شاگردانشان اظهارنظرهای علمی میکنند، بسیار با احتیاط سخن میگویند. به خصوص بزرگانی که امام موسی صدر از درس آنها بهره برده است. این گونه نیست که از باب تعارف و یا مجامله، شخصیتی مثل آیت الله خویی بگوید که به قدری از آقای صدر خوشم میآید که اگر ایشان مقداری دیگر در نجف بماند و به تحصیلات خود ادامه دهد یکی از شخصیتهای بزرگ جهان اسلام خواهد شد. آیتالله خویی فقهای بسیار بزرگی را پرورانده است و خیلی از مراجع بزرگ ما افتخار شاگردی ایشان را دارند.
امام موسی صدر صرفا به حوزه فقه و اصول بسنده نمیکند و به فلسفه هم میپردازد. از همان زمان مطالعات قرآنی و تفسیری خود را آغاز میکند. به مسألهٔ تفسیر که در حوزههای ما مهجور بود توجه خاصی نشان میدهد. در دههٔ ۳۰ وقتی علامه طباطبایی حلقهٔ بسیار مهمی تشکیل میدهند که از آن کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» - که یکی از مهمترین آثار فلسفی ما در دوران معاصر است و متأسفانه حق آن نه در حوزهها و نه در دانشگاهها ادا نشده است و حتی به آن بیاعتنایی شده است، بیرون آمد، خود آقای صدر از افرادی بود که در کنار افرادی مثل استاد مطهری و آیتالله سبحانی در آن حضور داشتهاند. این حلقه، حلقهٔ مباحثه بوده و در رشد شخصیت حوزوی ایشان و آشنایی با مباحث جدید فلسفی بسیار مؤثر بوده است.
توجه امام موسی صدر به دروس جدید، از دیگر نکاتی است که باید به آن توجه کرد و نباید شرایط امروز را با شرایط آن زمان حوزهها مقایسه کرد. در آن دوره، بعضی از علمای بزرگ ما نگران دین و ایمان فرزندانشان بودند و آنها را به مدارس جدید نمیفرستادند. درحالیکه خانواده و پدر بزرگوار امام موسی صدر که به استعدادهای ایشان توجه داشتند، این زمینه را فراهم میکنند که دوران دبستان و دبیرستان را طی کند و در این دورهها هم خوب میدرخشد. بعضی از بزرگان که همکلاسیهای امام موسی صدر در آموزش و پرورش آن دوره بودهاند، نقل کردهاند که معلمان و مدیر مدرسه، ایشان را به دلیل رشد علمیاش در نوجوانی، بر میگزیند و معلمی عدهای از بچهها را بر عهدهٔ ایشان میگذارند.
ایشان پس از اخذ دیپلم ادبی وارد دانشگاه میشود. هر چند پدرشان مقداری نگران بوده است و مخالفتهایی میکند، اما به هر جهت رضایت پدر را به گونهای جلب میکند. ایشان وارد دانشکدهٔ حقوق میشود و به تحصیل در رشتهٔ اقتصاد میپردازد و لیسانس خود را میگیرد. اهمیت این امر از این جهت است که در آن فضا و روزگار علاوه بر تحصیلات حوزه، به تحصیلات دانشگاهی بها میدهد. با کمال تأسف باید بگویم حتی امروز هم شخصیتهایی هستند که نگاه خوبی به دانشگاه ندارند. حال زمانی را تصور کنید که دورهٔ نوجوانی آقای صدر است و آن هم با آن فضا و موانع که اگر بچه های علما میخواستند در کوچه و خیابان ورزش و یا فوتبال بازی کنند مشکل داشتند. امام موسی صدر بر این موانع غلبه میکند و این یکی از ابعاد مدیریتی ایشان است.
آقای صدر با تمام مشکلات بر موانع غلبه کرد، چون احساس میکند که در دنیای جدیدی قرار گرفته است و تفکر و اندیشهٔ او باید باز و گسترده شود. برای اینکه این تفکر باز شود، باید وارد محیطهای علمی جدید هم بشود. او وارد دانشگاه میشود و این بسیار مهم است. شخصیتهایی مثل مرحوم مطهری و بهشتی هم وارد دانشگاه شدند و دانشگاه در شخصیت و تفکر آنها بسیار مؤثر واقع شد وای کاش بسیاری از شخصیتهای ما هم مانند این دو بزرگوار در دانشگاهها حضور پیدا میکردند و با شخصیتهای دانشگاهی ارتباط داشتند که در اندیشهها و تفکرات خودشان بسیار مؤثر واقع میشد.
ارتباطاتی هم که امام موسی صدر با شخصیتهای مختلف داشت، در ساخته شدن بینش ایشان بسیار مؤثر بوده است. امام موسی صدر سفرهای مختلفی به دانشگاهها و مراکز علمی مختلف داشت. در کنگرههای اسلامی در مکه، الجزایر و قاهره عمدتا حضور داشت و با شخصیتهای مختلف چه مسلمانان و چه غیر مسلمانان ارتباط برقرار میکرد. این مسئله، عامل مؤثری در شکلگیری بینش و تفکر ایشان بوده است.
آشنا شدن امام موسی صدر با تفکرات گوناگون، در شکلگیری شخصیت علمی ایشان بسیار مؤثر بوده است. ایشان به مطالعهٔ اندیشههای بیگانه توجه زیادی داشت و برای خود، محیط بستهٔ علمی درست نکرده بود تا فقط در چارچوب درس و بحث حوزوی خود محصور باقی بماند. زمانی با یکی از شخصیتهای بزرگ که سالیان دراز در حوزه علم اصول درس میدهد صحبت میکردم؛ دیدم ایشان آثار اصولی شهید محمد باقر صدر را مطالعه نکرده است. چنین فردی چگونه میتواند دارای ابداعات فکری باشد؟ در حالیکه وقتی اندیشههای اصولی آیتاللهالعظمی سیستانی را میبینید، متوجه میشوید که ایشان تا چه حد به مسائل جدید آشنایی دارد و از مسائل جدید علمی در اصول خود بهرهبرداری میکند. همان طور که شهید محمد باقر صدر هم چنین کاری کرد.
امام موسی صدر ذهن باز و پرسشگری داشته است، بعضی از اذهان متصلب و بستهاند. نمیخواهم وارد چرایی این مسئله شوم و به آن بپردازم. اما اگر به بینش علمی و شخصیت آقای صدر بپردازیم، متوجه میشویم که چرا ذهن برخی افراد متصلب و ذهن برخی دیگر باز میشود؛ ذهنی که اندیشههای بیگانه را مطالعه و با آنها دیالوگ برقرار کند و خود را متکلم وحده تلقی نکند و نگوید حقیقت همان است که من میگویم، شما بشنوید و اطاعت کنید و اجازه میدهد دیگران با او بحث کنند و او را در معرض نقد و مطالعه و چون و چرا قرار دهند، باز و گسترده میشود.
یکی از فقهای بزرگ حاضر معاصر که با امام موسی صدر هم درس بوده است نقل میکند که یکبار در درس مرحوم آیت-الله شیرازی که بحث آراء آخوند خراسانی مطرح بوده، امام موسی صدر آنقدر از نظر علمی با استاد بحث میکند که استاد میگوید من دیگر حرفی برای گفتن ندارم. در اینجا، هم تواضع علمی یک استاد و هم جرئت و شجاعت یک شاگرد دیده میشود. البته استاد هم باید اجازه دهد شاگرد لب به سخن بگشاید. به هر حال، این اساتید در شکلگیری شخصیت آقای صدر مؤثر بودهاند و خود ایشان هم از کسانی بوده که در درس ضمن حفظ احترام، با استاد بحث و گفتوگوی علمی میکرده است. این سنتی بوده که خوشبختانه در حوزههای علمیهٔ ما وجود داشته است و یکی از ویژگیهای ممتاز حوزههای ماست.
بسیار مهم است که فردی احساس کند همیشه به یادگیری نیاز دارد. این احساس باعث میشود فرد حتی وقتی به مرحلهٔ اجتهاد میرسد، احساس کند افقهای بسیار جدید علمی پیش روی وی است که باید گشوده شود. این یکی از ابعاد شخصیت و تفکر امام موسی صدر بوده است. ایشان به مسائل جدید فکری توجه داشت. امام موسی صدر فرزند حوزه بود. در عین حال که فرزند یک سنت خاص بود به خوبی توانست هم آن سنت را حفظ کند و هم از مسیر آن، افقهای جدیدی را به روی دنیاهای جدید باز کند. برخی افراد وقتی با مسائل جدید آشنا میشوند، به سنتهای فکری خود پشت پا میزنند و نمیتوانند پلی بین سنت و مسائل جدید بزنند. اما کسانی مانند امام موسی صدر میتوانند میان این دو پل بزنند. اتفاقا اینها سنت ما را فربهتر میکنند. سنت ما هم نیاز به بازسازی و هم نیاز به فربه شدن دارد. اگر در مواردی بیهوده فربه شده است، فربه شدنهای بیهوده باید کنار زده شود. امام موسی صدر توجه به سنت دارد، اما تصلب در سنت ندارد.
شخصیت اخلاقی یا منش امام موسی صدر
آنچه آن را اخلاق به معنای عام میدانیم و میگوییم که هر فرد باید آن را رعایت کند، قطعا یک عالم دینی هم باید آن را رعایت کند. اما میبینیم بعضی ویژگیهای اخلاقی هست که در بعضی افراد نیست. یکی از آنها بحث مدارا است. مدارای اسلامی بسیار مهم است. برخی اهل مدارا نیستند و متأسفانه مدارای اسلامی را به معنای تساهل و تسامحی میگیرند که در بعضی از اندیشههای لیبرالهای غربی مطرح شده است. یعنی تساهل و تسامحی که به معنای پاگذاشتن بر روی اصول است.گاه وقتی بحث از مدارا و تساهل میشود، برخی از به کار بردن این واژهها ابا میورزند. در حالی که این مفاهیم، مفاهیم دینی ماست و باید آن را در چارچوب تفکر دینی خود معنا کنیم و قطعا شخصیتی مثل امام موسی صدر آن را در چارچوب اندیشهٔ دینی خود مطرح میکند. مدارای امام موسی صدر به گونهای بوده است که نه تنها مورد توجه اندیشمندان جهان اسلام قرار میگیرد، بلکه حتی بسیاری از مسیحیان هم به او اعتقاد پیدا میکنند. بسیاری از مسیحیان حتی دوست داشتند که با ایشان بحث و گفتوگو داشته باشند و البته میدانیم که بعضی از سران احزاب مانند حزب کتائب با ایشان مخالف بودند.
معنی مدارا این نیست که شخصیت فرد به گونهای باشد که همه قبولش داشته باشند. اتفاقا اگر شخصیتی را همه قبول داشته باشند نشان از تذبذب در شخصیت اوست. در خاطراتی که بعضی از بزرگان نقل کردهاند گفتهاند حتی مسیحیان ایشان را برای مراسم عقد خود یا فرزندانشان دعوت میکردند تا ایشان جهت تبرک، صیغهٔ عقد اسلامی را جاری سازد. نکتهٔ بسیار مهم دیگر، فضا و شرایط جامعهٔ چند قطبی آن روز لبنان بود. به هر جهت در آن شرایط خانمهای بیحجاب کم نبودند. اما ایشان هیچ ابایی نداشت که پذیرای آنها باشد و با آنها گفتوگو کند. هر چند برخی از هممسلکان او ایراد میگرفتند و انتقاد میکردند. اما آنها توجه نداشتند که هدف امام موسی صدر چیست و او در چه جامعهای زندگی میکند. آنها توجه نداشتند که ایشان به هر جهت فردی مجتهد است و مجتهدی مثل ایشان به هر جهت در چارچوب شریعت عمل میکند. دیگران لااقل باید اگر نسبت به سایر مردم مدارا ندارند، نسبت به هم مسلکان خود مدارا داشته باشند. وقتی شخصیت متدینی با امام موسی صدر مدارا نداشته باشد پس با چه کسی میخواهد مدارا داشته باشد و چگونه میتواند فرزند زمان خود باشد؟ چنین فردی چگونه میتواند مبلغ واقعی برای جهان اسلام باشد؟ ممکن است آن فرد برای ده و شهر خود مبلغ خوبی باشد، اما امام موسی صدر که مبلغ یک ده نبود. او در واقع مبلغ جهان اسلام بود و با اجتهاد خود باید بداند که چگونه میتواند با توجه به شرایط زمانه عمل کند. مدارای امام موسی صدر به گونهای بود که در کلیساها سخنرانی میکرد، آن هم به دعوت بعضی از کشیشان!
در دوران معاصر ما یکی از کسانی که توجه جدی به مسئلهٔ گفتوگوی ادیان داشت، امام موسی صدر بود. او این موضوع را در آن شرایط دشوار عملا نشان داد.
تحمل مخالفان، نکتهٔ مهم دیگری است که در بررسی شخصیت امام موسی صدر باید به آن توجه کرد. ایشان مخالفان بسیاری داشت، حتی فردی مثل مرحوم شیخ محمدجواد مغنیه از مخالفان ایشان بود. نقل میکنند که یک بار در جلسهٔ سخنرانی که بنا بود هر دو سخنرانی کنند وقتی مرحوم مغنیه در حال سخنرانی بوده، امام موسی صدر وارد جلسه میشود و مغنیه به جهت اینکه امام صدر برای قرارداد احداث بیمارستان به شوروی سفر کرده بوده تا بر اساس آن با هزینهٔ کمتری بیمارستان ساخته شود، شروع به اهانت کردن به ایشان میکند. نقل میکنند که امام موسی صدر با متانت بسیار در طول این جلسهٔ سخنرانی مینشیند و سرش را به زیر میاندازد و به مطالب ایشان گوش فرا میدهد. وقتیکه مغنیه از منبر پایین میآید، ایشان جلو میرود، او را در آغوش میکشد و احترام بسیار میگذارد. همین رفتار ایشان باعث میشود مرحوم مغنیه شرمنده شود.
یکی از مخالفان ایشان شیخ حسین خطیب بود. از وی نقل شده است که من با امام موسی صدر خیلی مبارزه کردم، اما هر چه من بیشتر مبارزه میکردم، ایشان مقاومت بیشتر و محبت بیشتری میکرد نه مقابله به مثل. میگوید: امام آن قدر محبت کرد که من شرمنده شدم و از خودم حیا کردم. حال بگذریم که برخی در جامعه خودمان با اظهارنظرهایی که در مورد ایشان میکنند حیای آن شیخ حسین خطیب را هم ندارند.
این اخلاق، اخلاق پیامبرانه بوده است. امام موسی صدر به سیرهٔ جدش رسول خدا عمل میکرده است. حتی گاهی به دیدن مخالفان خود میرفته است. شما اگر به این ابعاد گستردهٔ شخصیت وی توجه کنید و همین امروزه هم امام موسی صدر را با بعضی از شخصیتهای معاصر خودمان مقایسه کنید، میبینید فرق تا چه اندازه است. از این روست که من همواره او را به عنوان الگو، اسوه و معیاری از عالمان دینی تلقی میکنم. ما در شرایط کنونی نه تنها به بینش امام موسی صدر، بلکه به منش ایشان نیز نیاز داریم. ما این مدارا و تحمل مخالفان را امروز در جامعه ضعیف میبینیم. اینها چیزهایی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن رد شد.
تواضع و انصاف علمی امام موسی صدر هم بسیار مهم بوده است. ایشان علیرغم رشد علمی که داشت دچار غرور نشد و سعی کرد عقاید خود را به دیگران تحمیل نکند؛ به حرفهای مخالفین خود گوش کند؛ زود قضاوت نکند و حتی انصاف علمی را رعایت کند. ایشان از بسیاری شخصیتهای همدورهٔ خود تجلیل و تقدیر میکرد. او احساس میکرد که دیگران هم مراتبی از رشد و کمالات علمی و اخلاقی را پیدا کردهاند که او باید حتی آنها را به دیگران معرفی کند تا برای بسیاری الگو شوند ودیگران هم از وجود آنها استفاده کنند. امام موسی صدر در موارد زیادی افراد را به بسیاری از شخصیتها ارجاع میداد. او از شخصیتهایی مثل شهید بهشتی و... تقدیر میکرد تا نشان دهد چقدر انصاف علمی و تواضع دارد و تا چه اندازه برای خدا کار میکرده است و نه برای خود. تا چه اندازه به این عبارت زیبا اعتقاد داشته است که: «خداپرستی آن است که خودپرستی را رها کنی» و چون خودپرستی را رها کرد خداپرستی شد که این ابعاد را پیدا کرد.
مدیریت شخصیت از ابعاد بسیار مهم منش امام موسی صدر است. مدیریتی که باعث میشود ایشان نفوذ کلام، قدرت بیان و سحر درکلام پیدا کند. این ساده نیست که از مسلمان گرفته تا مسیحی، از کودک تا عالم ۹۰ سالهای مانند شرفالدین دور شمع وجود چنین مردی حلقه بزنند. چیز کمی نیست که عالم ۹۰ سالهای آنچنان جذب چنین جوانی شود که او را برای رهبری ملتی که مشکلات بسیاری دارد انتخاب کند. او در امام صدر جاذبه و عظمتی فوق العاده میدیده است.
یکی دیگر از ابعاد منش امام موسی صدر استقلال شخصیت اوست. امروز هم اگر در جامعهٔ ما کسی بخواهد استقلال داشته باشد باید بهای استقلال خود را بپردازد تا چه رسد به روزگار امام موسی صدر و با آن هجمههایی که به ایشان میشد. اما کسی که برای خدا کار میکند نگران نیست که بهایی بپردازد چون وی با خدا معامله میکند. گرچه بزرگانی مثل آیتالله حکیم و علامه جعفری بودند که ابتدا بحث طهارت اهل کتاب را مطرح کردند، اما امام موسی صدر در شرایطی این موضوع را مطرح کرد که باید با اهل کتاب زندگی میکرد و زیر ذرهبین هم بود. بعضی از بزرگان ما زیر این ذرهبین نبودند، چون تماس و ارتباطی نداشتند. آقای صدر چون این مطلب را حق میدانست کاری نداشت که بسیاری با این فتوای او مخالفند. وی با شهامت و شجاعت بسیار، رأی و نظر فقهی خود را بیان و طبق آن عمل میکند. امام موسی صدر استقلال خود را حفظ کرد و بهای آن را هم پرداخت.
فعالیتهای اجتماعی امام موسی صدر
از جمله فعالیتهای اجتماعی ایشان باید به عضویت ایشان در مجلهٔ «مکتب اسلام» که در آذر ۱۳۳۷ نخستین شمارهاش در حوزه منتشر شد اشاره کرد که مدتی به دلیل ویژگیهای شخصیتیاش عهدهدار مدیریت این مجله شد و شخصیتهای بزرگی کنار ایشان در آن مجله همکاری کردند که نشان میدهد ایشان چه جایگاهی در میان دوستان و همکاران خود داشته است و آنها هم احساس میکردند که ایشان مدیریت خوبی دارد. البته بعدها به خاطر کارهای دیگری که برای وی پیش میآید احساس میکند ضرورت ندارد و باید مدیریت مجله را به دیگران بسپارد و خودش وارد حوزهٔ دیگری میشود. یکی از کارهای ممتاز علمی که ایشان انجام میدهد نگارش سلسله مقالات «اقتصاد در مکتب اسلام» است. او از نخستین کسانی است که این بحث را مطرح میکند و این بحث بارها و بارها منتشر شده است. این مقالات بیش از ۳۰ بار تجدید چاپ شده است. این بحثها در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفت و حتی شخصیتهای بزرگ علمی مثل آقای مطهری هم به این بحثهای امام موسی صدر خیلی توجه داشتند.
راهاندازی دبیرستان از سوی امام موسی صدر در شرایطی که مدارس اسلامی وجود نداشت از دیگر فعالیتهای اجتماعی اوست. در آن شرایط علمای حوزهٔ علمیهٔ قم نگران دین و ایمان فرزندانشان بودند و راضی نبودند آنها را به مدارس دولتی بفرستند. شهید بهشتی و امام موسی صدر مدارسی را تأسیس میکنند تا نسلی از دانشآموزان مستعد را بپرورانند و هدف آن دو بزرگوار این بوده که برخی از فرزندان و علمای ما نسبت به آموزش مسائل جدید بیاعتنا و محروم نشوند. ایشان خوب احساس میکرده است که محرومیت فرزندان علما از آموزشهای جدید در آینده ممکن است بین آنها و جامعه شکاف ایجاد کند. او تلاش داشت تا ذهنیت جامعه نسبت به علما و فرزندان آنها تغییر نکند و فاصلهای میان آنها و مردم ایجاد نشود. امام موسی صدر مدرسهای راه میاندازد و با مدیریت و توانایی خود نشان میدهد که دین و دانش در کنار هم هستند و از هم جدا نیستند.
فعالیتهای اجتماعی امام موسی صدر در لبنان هم قابل ذکر است. از جمله تأسیس تشکیلاتی برای سرپرستی و آموزش ایتام و محرومان، تأسیس مدرسهٔ مذهبی به نام مدرسۀ صنعتی جبل عامل که گاهی حدود ۴۰۰ دانشآموز در آن تحصیل میکرده است و تأسیس مدرسهٔ دخترانه و آموزشگاه پرستاری.
این فعالیتها نشان میدهد که این شخصیت به همهٔ ابعاد فعالیتهای اجتماعی توجه دارد. ایشان توجه دارد که حتی دختران جوان بتوانند کارها و فعالیتهایی را یاد بگیرند که از نظر مالی روی پای خود بایستند و این تلاشها همه در آن شرایط و مقطع تاریخی از سوی امام موسی صدر انجام گرفت. چه مجاهدتی باید امام موسی صدر میکرد و چگونه با خانوادهها، پدران و مادران مواجه میشد تا آنها برای ورود فرزندانشان به مدارس رضایت بدهند. برای آنها کار و اشتغال ایجاد کرد. وقتی مرکز پرستاری راه انداخت، عملا بسیاری از زنان و دختران را وارد حرفهای اجتماعی کرد و زمینهای را فراهم کرد تا خانوادههای متدین اجازه دهند دختران آنها فعالیت اجتماعی هم بکنند. یک عالم دینی مثل امام موسی صدر چه مدیریتی داشته که به همهٔ ابعاد توجه میکند. او در عین حال مرکز بررسیهای اسلامی را تأسیس میکند تا اندیشهها و تفکرات اسلامی را در سطح بالاتری از نظر علمی مطرح کند، بحثهای فکری اسلامی مطرح شود و حتی محققان و مبلغانی برای جهان اسلام پرورش پیدا کنند.
در مجموع فعالیتهای اجتماعی امام موسی صدر را میتوان به صورت زیر جمعبندی کرد:
رییس مجلس اعلای شیعه
امام موسی صدر در تاریخ ۱۹۶۹/۵/۲۳به عنوان نخستین رییس مجلس اعلای شیعه برگزیده میشود و در نخستین اطلاعیهای که در تاریخ ۱۹۶۹/۶/۱۰ صادر میکند، برنامههای عملی خویش را به این صورت بیان میکند:
۱- تأسیس تشکیلاتی برای سرپرستی و آموزش ایتام و محرومان
۲- تأسیس یک مدرسهٔ فنی به نام مدرسهٔ صنعتی جبل عامل که ۴۰۰ دانش آموز در آنجا تحصیل میکردند.
۳- تأسیس مدرسهٔ دخترانه برای آموزش خیاطی و کارهای دستی
۴- تأسیس آموزشگاه پرستاری
۵- تأسیس مؤسسهٔ قالیبافی برای ایجاد اشتغال دختران
۶- تأسیس مرکز بررسیهای اسلامی (معهد الدراسات الاسلامیه)
۷- ایجاد سازمان مقاومت لبنانی امل در تاریخ ۱۹۷۵/۷/۶ که در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام میکند
۸- رسیدگی به وضعیت اجتماعی و اقتصادی شیعیان
۹- اتخاذ یک موضع اسلامی از نظر فکری و مبارزاتی
۱۰- مبارزه با عوامل تفرقه افکن در جهت نیل به وحدت اسلامی
۱۱- همکاری با همهٔ طوایف مذهبی لبنان
۱۲- صیانت از استقلال و آزادی کشور لبنان
۱۳- مبارزه با جهل و فقر وستم و عواملی که موجب عقبماندگی مسلمین شده است.
۱۴- پشتیبانی از نهضت مقاومت فلسطین
۱۵- مشارکت با دولت اسلامی در راه مبارزه با اسراییل و آزادسازی آن
آقای صدر همچنین سازمان نظامی امل را برپا و در سال ۱۹۷۵ تشکیل آن را اعلام کرد. ببینید یک فرد باید تا چه میزان مدیریت اجتماعی توانمندی داشته باشد که بتواند شاخههای مختلف اجتماعی را اداره کند. شاخهٔ نظامی با شاخهٔ علمی خیلی فرق دارد. ایشان در شرایط حساس و خاص، باید مدیریت چندبعدی داشته باشد. خدا باید چه توفیقی به او داده باشد که یک مبلغ واقعی اسلام باشد و بتواند این همه فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی بکند. این فعالیتها خیلی زیاد بوده است: از رسیدگی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی شیعیان گرفته تا همکاریهایی که با طوایف مختلف مذهبی لبنان داشته است و در عین حال دنبال این بوده است که از استقلال و آزادی کشور لبنان هم باید حمایت شود.
در آن شرایط فشارهای زیادی بوده است و اتفاقا کسانی میخواستهاند در این میان بین شیعه و سنی تفرقهافکنی کنند. در عینحال ایشان باید بسیار توجه میکرده است که همهٔ این موارد را با هم جمع کند و حواسش باشد که این فعالیتها استقلال و آزادی کشور را به خطر نیندازد. از نهضت مقاومت فلسطین پشتیبانی کند، آن هم در آن شرایط، نه امروز که ۳۰ سال از انقلاب ایران میگذرد. این موارد کار سادهای نیست. عظمت امام موسی صدر در فعالیتهای اجتماعی آنجا بیشتر نمود مییابد که مجموعه فعالیتهایی که گاهی با هم معارض و متضاد هستند را میتواند با هم جمع کند.
ابعاد رسالت اسلامی امام موسی صدر
امام موسی صدر در جهان اسلام جایگاه ویژهای داشت. او دیدهبان خوبی بود. اینکه کسی نیازهای مخاطبان خود را درست شناسایی کند اهمیت بسیار دارد. رسالت او در حد رسالت برای یک قوم و محله نبود. او مسائل و نیازهای جهان اسلام را خوب میشناخت. ایشان در این زمینه آنچنان دقیق بود که نقل کردهاند زمانی به مناسبت شهادت حضرت امیر (ع) در ماه مبارک رمضان در بیروت مراسمی برپا شد و بنا شد ایشان سخنرانی کند. پیشنهاد میکنند که دربارهٔ ایثارگری و فداکاریهای حضرت امیر (ع) سخن بگوید. ایشان میگوید این موضوع متناسب با شرایط موجود نیست، چرا که ما در جامعهای هستیم که فرق اسلامی در آن وجود دارند و بنا هم نیست مسائلی گفته شود که موجب سوءتفاهمات شود. خودش پیشنهاد میکند که در باب ایمان امیرالمؤمنین (ع) سخن بگوید که ریشهٔ همهی فداکاریهای آن حضرت بوده است. این میزان توجه بسیار مهم است.
امام موسی صدر به وحدت اسلام بسیار توجه داشت. من معتقدم این یکی از آموزههایی است که از استادش حضرت امام خمینی (ره) فرا گرفته است. پیش از انقلاب از یکی از اساتید بزرگوارم که از مراجع کنونی و شاگردان نخستین امام (ره) بودند این نکته را بعد از درس سؤال کردم که مهمترین ویژگی امام (ره) در درس و بحثهای ایشان چه بود؟ میفرمودند که آخر درس عموما در باب وحدت اسلامی صحبت میکردند و آیات مربوط به وحدت را در قرآن مطرح و تفسیر مختصری میکردند. احتمال قوی میدهم غیر از تلاشهای آیتالله بروجردی برای تقریب مذاهب اسلامی ریشهیابی ذهنیت ایشان را باید در آموزههای خود امام (ره) پیدا کرد.
امام موسی صدر حکمت و تدبیر هم داشت. ایشان با دانشمندان اهل سنت ارتباطات علمی بسیار داشت. به جهت مدارا، تواضع و انصاف علمی، در میان آنها جایگاه خاصی پیدا کرده بود. ایشان پیشنهاد میدهد تا از متون دینی اذان اسلامی واحدی را استنباط کنیم تا از رادیو و تلویزیون لبنان پخش شود و آنقدر تلاش میکند که اذان شیعه را وارد رادیو و تلویزیون لبنان میکند و حتی یک سال در ایام ماه مبارک رمضان هنگام سحر درس تفسیر قرآن میدهد. ایشان در همان محیط مراسم جشن غدیر را برپا میکند و از علمای اهل سنت دعوت میکند و آنها هم در این مراسم شرکت میکنند.
امام موسی صدر شخصیتی حقمدار بود و به این دلیل مصلحتاندیشیهای بیهوده نمیکرد و از روی احساسات خام هم کار نمیکرد و با شناختی که از جهان پیرامون خود داشت، سعی میکرد درست عمل کند.
جسارت و شهامت آقای صدر در بیان حقایق بسیار اهمیت دارد. وقتی پای دفاع از یک سلسله حقایق پیش میآمد، ایشان ملاحظهٔ صنف خود را هم نمیکرد و به گونهای خود را فدا میکرد. گاهی نیز برخی کارهای او باعث رنجش بعضی از دوستانش میشد که نمونهٔ بارز آن جریان فوت مرحوم دکتر شریعتی است. وقتی مرحوم شریعتی فوت میکند، امام موسی صدر پیکر او را در سوریه با احترام تشیع میکند و بر او نماز میخواند و در مراسم او شرکت و علاوه بر دمشق در اربعین او در بیروت نیز مراسمی برپا میکند. البته این موضوع برای بعضی از دوستان اهل علم و نزدیکان او بسیار ناخوشایند میآید و از ایشان گلایهمند میشوند. اما ایشان هدف خود را بیان میکند و میگوید معتقدم عدهای از جوانان تحصیل کردهٔ ما به دکتر شریعتی اعتقاد دارند و در این شرایط که فضای اجتماعی- سیاسی به گونهای است که اگر من هم بیاعتنایی کنم ذهنیت بسیاری از جوانان نسبت به روحانیت منفی میشود. درست است که عدهای از روحانیت با من بد شدهاند اما من به خاطر اینکه روحانیت را هم حفظ کنم و کاری نکنم که عدهای از جوانان از اسلام و روحانیت ببرند چنین کاری کردم که کاری خلاف نبوده است.
بحث ایشان دفاع از آرای شریعتی نبود، ایشان مراسمی برپا کرد و در اندیشههای مثبت شریعتی بحث کرد و تلاش کرد که نگذارد گروهی از جوانان مسلمان در آن شرایط با تعارضاتی روبهرو شوند و تعارضها تشدید شوند. این مسئله نیازمند این است که فرد ملاحظهٔ صنف خود را نکند و حقیقت را فدای مصلحتاندیشیهای بیهوده نکند.
امام موسی صدر در رسالت اسلامی خود به تبلیغ بسیار توجه داشت. ایشان در تبلیغ تئوری داشت و به خوبی متوجه شده بود که تبلیغ باید به گونهای باشد که در نظام باورهای مخاطب اثر بگذارد و عوض کردن نظام باورهای یک انسان کار سادهای نیست. او به خوبی متوجه بود که نظام باورهای یک انسان فقط بعد معرفتی ندارد و سلسلهای از عوامل غیر معرفتی هم در تشکیل نظام باورهای انسانها دخالت دارد که عموما و حتی مبلغان بزرگ هم به این مسئلهگاه توجه نمیکنند و تصور میشود با نصیحت، سخنرانیکردن و حرفزدن میتوان به راحتی مردم را به اسلام دعوت کرد.
امام موسی صدر تحلیل درستی از مسائل جامعه برای رسالت اسلامی خود داشت. ما برای رسالت اسلامی خود آرمانهایی داریم که باید تحقق پیدا کند. آرمانها، اهداف ماست. برای تحقق آرمانها ما باید از روشها و شیوههایی استفاده کنیم.گاه میبینیم برخی با خیالپردازیها میخواهند به آرمانها برسند. آرمانهایشان مقدس، اما روشهایشان غلط و خیالپردازانه است. بخشی از آن به خاطر ذهنیت خودشان و بخشی دیگر به دلیل تحلیل غلط از مسائل اجتماعی است و لذاگاه سخنهایی میگویند که تصور میکنند از اسلام دفاع میکنند، درحالیکه اینگونه سخن گفتن به مسلمانها آسیب میزند و باعث میشود عدهای که ضعف در ایمان دارند از اسلام رمیده شوند.
امام موسی صدر بسیار توجه داشت به گونهای عمل کند که خیالپردازانه نباشد. برای رسیدن به آرمانهای مقدسی که داشت، میدانست باید بر اساس حکمت و تدبیر اتخاذ موضع و انتخاب روش کند.
بینش اجتماعی امام موسی صدر از دیگر نکات قابل توجه رسالت او است. برخی از عالمان بینش اجتماعی قوی ندارند وای کاش بعضی از عالمان ما چندان وارد عرصههای گسترده اجتماعی نمیشدند و برای فعالیتهای اسلامی خود محیطهای کوچکتری را انتخاب میکردند نه محیطهایی بزرگ در سطح جامعه.
آنها چون بینش اجتماعی ندارند وقتی وارد عرصههای کلان جامعه میشود سخنانشان نه تنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه مسألهساز هم میشود. درست است که عالم دینی باید بینش اجتماعی هم داشته باشد، اما بنا نیست که تمام عالمان دینی فضای اجتماعیشان فضای گستردهای باشد.
قلیلی از عالمان دینی میتوانند وارد عرصههای گسترده اجتماعی شوند و امام موسی صدر از آن عدهٔ قلیل بود که بینش اجتماعی گستردهای داشت.
گاهی سؤال میشود که چرا امام موسی صدر آثار بسیاری را منتشر نکرد؟ آیا به این کار عقیده نداشت؟ در پاسخ باید گفت که:گاه ممکن است فرد فرصت و مجال نگارش و تدوین کتاب را داشته باشد مثل زمانیکه ایشان مجموعهٔ مقالات اقتصاد اسلامی را نوشت و زمانی هم ممکن است فرد فرصت نداشته باشد و مجبور است سخن بگوید و کار بکند و در حین کار کردن گاهی مقاله بنویسد و سخنرانی کند و اندیشهها و افکار خود را بیان کند. اینجا وظیفهی دیگران است که از لابهلای مطالب برجای مانده، اندیشههای ایشان را استخراج و نظام مند کنند.
گاه سؤال میشود که امام موسی صدر را باید در چه قالبی گنجاند، او فقیه و اصولی، متکلم، فیلسوف یا روشنفکر دینی است؟ در پاسخ به این پرسش باید توجه کرد که امام موسی صدر، اسلامشناس، روشنفکر اسلامی و عالم دینی است، البته به معنای آنچه که در متون و روایات داریم. او روشنفکر مسلمانی است که پا در سنت دارد و در چارچوب شریعت و اسلام کار میکند و پارادایمش متون دینی است، نه مثل بعضی از روشنفکران که به نام روشنفکر دینی مطرح هستند، اما پارادایمشان پارادایم متون دینی نیست. آنها پارادایم خود را از لیبرالیسم یا سوسیالیسم گرفتهاند و ما مواردی در ایران، جهان اسلام و عرب داشته و داریم. اما پارادایم امام موسی صدر پارادایم متون دینی است و درعین حال متون اسلامی را با توجه به نیازهای زمان خود بازخوانی میکند. خیلیها هستند که به متون دینی مراجعه میکنند اما بازخوانی نمیکنند و صرفا حرفهای گذشتگان را تکرار میکنند. اما او بازخوانی میکند و این بازخوانی کردن از مهمترین ابعاد فکری و علمی ایشان است که باید به آن توجه داشته باشیم، اما من تاکنون کمتر دیدهام که کسی به این ویژگیهای تفکر ایشان توجه جدی داشته باشد.
در این بازخوانی، فقه، کلام، تفسیر و منابع اجتهاد مهم است. درست است که او فقط بر فقه، کلام و یا اصول متمرکز نشده است. او با توجه به اهدافش از آنها بهرهبرداری میکند. به جنوب لبنان میرود، جایی که برای جهان اسلام از همه ابعاد اهمیت فوقالعاده دارد. از جهت وحدت جهان اسلام، خطر اسراییل برای فلسطین، محرومیتی که شیعیان دارند آنجا را انتخاب میکند و با ارتباطی که در عینحال با عالمان مسیحی و مسلمان پیدا میکند به مسئلهٔ گفتوگوی ادیان توجه میکند و با توجه به همه این ابعاد است که شخصیت او یک شخصیت خاص و منحصر به فرد در زمان خود میشود.
امام موسی صدر به خوبی تشخیص میدهد که رسالت اسلامی او در عصر حاضر چیست و به بیان دیگر اینکه چه خلائی وجود دارد که او باید پر کند. او به خوبی در مییابد که جامعه دارای متکلم، فیلسوف، مفسر، فقیه و اصولی است. هر چند در این زمینهها هم دارای کمبودهایی است. اما آنچه در آن شرایط او باید بر عهده بگیرد چیزهای دیگری است. از همینجاست که مجموع ویژگیهای او را در دیگران نمیتوان سراغ گرفت. زمانشناس بودن و فرزند زمان خود بودن از ویژگیهای منحصر به فرد شخصیت ایشان است.