اشاره: زمانی که امام موسی صدر به نجف رفته بود و پدر بزرگوار ایشان هم دار فانی را وداع کرده بودند، نبودن امام صدر برای خانواده بسیار سخت بود. آنچه در زیر خواهید خواند، شعرگونه ای است از امام موسی صدر که برای مادر و خواهرها نوشته اند تا هم از حالشان باخبر شوند و هم نشاط و شادابی و روحیۀ خانواده را پس از رحلت آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر حفظ کرده باشند. ظاهراً خانواده پس از رسیدن این نامه دور هم جمع می شدند و نامۀ پر از مهر و محبت برادر را که خالی از شوخی و مطایبه هم نیست، می خواندند. متأسفانه دستخط امام موسی صدر از میان رفته است و آنچه در پی می آید ابیاتی است که خواهرهای ایشان از حفظ داشته اند. به همین سبب اوزان برخی از ابیات مخدوش است. (برگرفته از کتاب امام موسی صدر گذارها و خاطره ها، سید حسین شرف الدین، ص 217)
ای مادر خوب مهربانم
ای نام تو راحت روانم
ای روی تو مهر تابناکم
پس نیست ز شام تیره باکم
ای پای تو بر سر بهشتم
جز با تو مباد سرنوشتم
ای قامت روحبخش تو جان
قربان قدت شوم فراوان
ای قلب تو گنج مهر یزدان
سرچشمۀ رحمت است و احسان
لبخند توام چو صبح صادق
بر مطلع سعد هست ناطق
الفاظ تو نغمۀ حیات است
در پیش تو چنگ و تار مات است
... نگاه تو محبت
تابد رویت چو مهر رحمت
ای جان و تن من از عطایت
پس جان و تنم شود فدایت
عقل من و فهم و دانش من
گفتار و خصال و بینش من
از بهر کمال توست جویی
وز آن سر نازنینت مویی
اکنون که به هجر مبتلایم
وز محضر مهر تو جدایم
این نامۀ تو بود انیسم
در کلبۀ دل بود جلیسم
شبهاست رفیق شام تارم
در روز چو توست غمگسارم
درد دل خود به او بگویم
دلجویی تو در او بجویم
زو میشنوم لطیف بویت
هم بوسه زنم بر او چو رویت
آرام دلم ز درد و غم هست
افسوس یکیست وه چه کم هست
از زهرا رسیده است مکتوب
دیروز یکی دو صفحۀ خوب
از مهر و محبتش شدم شاد
رحمت به تبار پاک او باد
از جواب خوش عزیز جانم
فاطی خاتون مهربانم
و از حفظ ائمۀ کبارم
خرسند و خوش و امیدوارم
امید که مادر گرامی
تشویش رود ازو تمامی
هرچند که دور هست مادر
از حضرت او که مهربانتر
مهمانیها بود گوارا
افسوس که بهره نیست ما را
پس شام و نهار نوشتان باد
یاد من هم بهوشتان باد
امید که بعد چندگاهی
من هم برسم ز گرد راهی
چون حلقۀ انجم فروزان
بر گرد رخت شویم گردان
هر روز به منزل یکی سور
با میل رویم ور نه با زور
حال من هم ز لطف بیچون
خوبست و مبارکست و میمون
از حیث خوراک و درس و اخلاق
بسیار بود دماغ من چاق
تعطیل دروس اگر که باشد
با گعده و سور و رفت و آمد
سرگرم شوم تمام ایام
به خویشاوندان مهربان تام
امروز دو حوله هم خریدم
از پول زیاد دل بریدم
با یک دینار و ثلث راحت
گشتم به خدا از این کثافت
سردی هوا زیاد نبود
پس آتش هم مراد نبود
پوستین و اتاق گرم دارم
در غرفۀ خود چو شهریارم
خویشان همگی سلام دارند
سالم هستند و گرم کارند
داداش عزیز را سلامی
تقدیم کنید و احترامی
سلطانی حضرت گرامم
از دور سلام و شوق دارم
آقای عبادی معظم
کان سایۀ او نگرددم کم
افسوس جواب هر سه نامه
بر تن ننموده است جامه
آن صادقی عزیز جانم
آن دوست صادق جوانم
مکتوب عزیز او رسیده
گردیده مرا چو نور دیده
قربان علی روم که جان است
درمان دل فسردگان است
از دور دو دست خاله خانم
میبوسم از نجف الی قم
اندر حرم مطهر شاه
یادش بکنم بگاه و بیگاه
خانم منصور محترم هم
تقدیم کنید احترامم
ای خواهرهای مهربانم
قربان شما روم بجانم
ای شاه آباجی مکرم
قربان شما دوباره گردم
گر طاهرۀ عزیز قم هست
پس نامۀ او بود به پیوست
صد بار شوم فدای رویش
قربان خصائل نکویش
منصور عزیزتر ز چشمان
آن خواهر پاک و پاک با ایمان
قربان محبتش بگردم
کو هست علاج جمله دردم
اما به بتول خانم ماه
آن خواهر اختصاصی شاه
کز دوری او دلم گرفتهست
بر دامن او نباشدم دست
از دادن کاغذش چه مانع
هستم به چهار سطر قانع
زهرا خانم که جاش خالی
تا رحمت من کشد به حالی
فاطی جانم که ذکر او بود
او را سپردم به حفظ معبود
آن دختر عاقل آن ربابم
ز او منتظر یکی جوابم
صد بار به هر یکی سلامی
شوق و علاقۀ تمامی
و آنان که به خدا هستند تابع
هستم به سلام خود مصدع
در سایۀ لطف حق بود شاد
آنگاه به زیر سایهات باد
پروین خانم امیدوارم
او را به خدای میسپارم