سخنرانی امام موسی صدر در مراسم بزرگداشت شهدای أمل در عین البنیه که در مجتمع آموزشی عاملیۀ بیروت برگزار شد.
۵ جولای ۱۹۷۵ یک مین ضد تانک در میان مجموعهای از جوانان در منطقهٔ عین البنیّة بعلبک که زیر نظر مربی ای کارآزموده از مقاومت فلسطین مشغول آموزش بودند، منفجر شد که منجر به اعلام رسمی تشکیل جنبش أمل از طرف امام موسی صدر شد. روز بعد در ششم جولای برابر با ۱۵ تیرماه، امام صدر کنفرانسی خبری برگزار کرد تا تولد جنبش امل (افواج المقاومة اللبنانیة) را اعلام کند.
به مناسبت هفتمین روز شهادت این جوانان مراسمی در تاریخ 1975/7/12 در مجتمع عاملیۀ بیروت برگزار شد که در این مراسم ابوایاد از طرف جبهۀ مقاومت فلسطین، پدر یواکیم مبارک از طرف پاتریک مارونی ها و امام موسی صدر سخنرانی کردند. متنی که در ادامه میخوانید، سخنرانی امام موسی صدر در این مراسم است که در جلد ششم مجموعۀ «گام به گام با امام» منتشر شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم.»
برادران! در ابتدای صحبت آماری از تجاوزهای اسرائیل به لبنان از تاریخ 14/6/1968 تا 9/7/1975 ارائه میکنم:
- تجاوز به حریم هوایی لبنان و شكستن دیوار صوتی بر فراز خاك لبنان: 2655 بار؛
- ورود قایقهای متجاوز اسرائیلی به آبهای اقلیمی لبنان: 493 بار؛
- بمباران توپخانهای از داخل اسرائیل به سرزمینهای لبنان: 4469 بار؛
- گلولهباران با مسلسل: 552 بار؛
- بمباران هوایی با هواپیماهای جنگی: 187 بار؛
- متمركزشدن واحدهای متجاوز اسرائیل درون خاك لبنان: 730 بار؛
- جادهسازی در داخل خاک کشور 54 کیلومتر؛
- ورود شبانۀ كماندوهای اسرائیلی به روستاها: 428 بار؛
- كشته شدن 168 نظامی لبنانی و 443 غیرنظامی در داخل خاك لبنان در اثر تجاوزهای اسرائیل؛
- مجروح شدن 167 نظامی و 1043 غیر نظامی؛
- ربودن 32 نظامی لبنانی و سوری و 136 غیر نظامی لبنانی؛
- ویران شدن 989 خانه در داخل خاك لبنان و خسارت دیدن 1256 خانه؛
اینها آمار تجاوزهایی است كه از تاریخ 14/6/1968 تا 9/7/1975 به كشور شده است. فكر میكنم صرف اعلام این آمار كافی است تا عموم جوانان لبنان را و خاصه جوانان جنوب را كه هنوز وجدانی سرفراز و عقلی آگاه و عواطفی حساس دارند، تحریك كند و برانگیزد.
اگر حكومت پیش از این اعتقاد به وجوب دفاع از جنوب نداشت، كه امیدواریم اكنون و پس از این تجربههای تلخ این تفكر ادامه نیابد، نمیتوان توجیهی برای دفاع نكردن مردم از خانه و كاشانهشان پیدا كرد. اگر دفاع رسمی اقدام سیاسی و بینالمللی است، دفاع مردمی اقدامی خودجوش و انسانی و میهنی است.
از این رو، ما با فروتنی و احترام در برابر این ارواح پاك و همرزمانشان، میایستیم و قهرمانیها و کوششهای آنان را و شتاب آنان را برای این آمادگی تحسین میکنیم. همین شتاب آنان برای آمادگی منجر به آن فاجعه شد. جوانان در اردوگاه برای نماز به صف شده بودند. یكی از جوانان از مربی سؤال میکند و به دنبال آن همۀ جوانان بدون توجه به قواعد نظامی و لزوم نشستن و مراجعه بر طبق نوبت، بر گرد مربی جمع میشوند و آن فاجعه رخ میدهد. این بدان معناست كه اصرار آنان بر آمادگی هرچه زودتر برای مقابله با دشمن، به شكلگیری این فاجعه كمك كرد و سبب شد تا شهدایی زودهنگام در این راه تقدیم شوند.
ما در برابر این شهیدان و همرزمانشان و در برابر كسانی كه به آنان خواهند پیوست، به نشانۀ احترام میایستیم. همچنین در برابر خانواده هایشان، آن قهرمانانی كه در میان شما نشسته اند و نمی توانید آنان را تشخیص دهید؛ آنان كه نه در چشمانشان اشكی میبینید و نه در صورتشان اندوهی، بلكه شادتر و سربلندترند و ارادهای استوارتر دارند. آنان همان خانواده های شهیدان هستند و ما در برابرشان و در برابر ارواح شهدا و هم رزمانشان با احترام و فروتنی می ایستیم و فاتحه ای به روحشان می فرستیم.
امّا بعد... در این آیۀ كریمۀ، آیۀ شهادت، آیۀ ترغیب و تربیت درنگی میكنیم: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ.»
«سبیل الله» یعنی چه؟ یعنی همان سبیل یا راه انسان، خداوند بی نیاز است و ما نیازمند؛ این نیز تصریح قرآن است. بنابراین، شهادت در راه خدا یعنی در راه مردم، در راه كرامت مردم، در راه حفظ امنیت و حیات مردم؛ وگرنه خداوند هیچ كسب و سود و دكانی ندارد. خداوند متعال نفع و سودی ندارد تا بخواهد بندگانش را به دفاع از آن تكلیف كند. دین در خدمت انسان است؛ انسان عاملی كه از رهگذر عمل [به وظایف] و خدمت به دیگران رشد و تعالی می یابد و تربیت می شود.
بنابراین، دین در خدمت انسان است و از این رو مصلحت دین نمی تواند با مصلحت انسان تناقض پیدا كند. اجازه دهید لحظه ای روی مسئله ای كه به آن مبتلا هستیم، درنگ كنم. امروزه صدای فرقه گرایی و اتهام به فرقه گرایی همه جا بلند است. كدام فرقه گرایی؟ فعالیت های فرقه ای برای كیست؟ برای خدا؟ خدا كه از خدمت انسان ها بی نیاز است! یا برای نهادهای دینی؟ در حالی كه آنها نیز برای خدمت رسانی به انسان ها شكل گرفته اند! وقتی نهادهای دینی خود را نیازمند مال و ثروت، نیازمند محبوبیت و جایگاه مردمی، نیازمند ساختمان های متعدد و نیازمند توجه دیگران می بینند، باید بدانند كه آنها نهادهایی شخصی و دكان هایی بی ارزش اند كه به اسم خدا باز شده اند و با جان و زندگی و اموال مردم تجارت می كنند.
خدا و مردان خدا و نهادهای خدایی به دنبال منفعت و افتخار و مقام نیستند، بلكه تنها در پی آسایش و سربلندی و كرامت و آزادی انسان هستند. فضای شهادت، به ما صداقت و جرئت حقیقت گویی می دهد. مدعیان در اینجا و آنجا، همان كسانی كه می گویند ما از فرقۀ خود دفاع می كنیم و از حقوق و كرامت آن محافظت می كنیم و به خاطر آن جان خود را می دهیم، در حالی كه كشور را قطعه قطعه می كنند و برادران را از یكدیگر دور می كنند و رشته های وطن را از هم می گسلانند و فتنه به پا می كنند، اینان دورترین مردم از خدمت به خدا و خدمت به فرقه ها هستند. فرقه ها از آنان بیزارند و آنان را نمی پذیرند و به آنان می گویند: در خدمت انسان باشید تا در خدمت خدا و در خدمت محمد و مسیح -علیهما السلام - درآیید.
همین سخن و همین اصل برای ردّ فرقه گرایی كافی است و نیازی به تحلیل و بحث بیشتر ندارد.
خداوند متعال در روز قیامت از بنده اش به سبب اینكه از او عیادت كرده است، سپاسگزاری می كند. در حدیث چنین آمده است: وقتی انسان می گوید خدایا تو برتر و والاتر از آن هستی كه بیمار باشی، خداوند می فرماید تو از بندۀ مؤمن من عیادت كردی و اگر در آن لحظه چشم بصیرت خود را باز می كردی، مرا نزد خود می یافتی. بنابراین، عیادت بیمار عیادت خداوند است. صدقه دادن به فقیر و كمك كردن به بهتر شدن سطح زندگی یك برادر، قرضی است كه انسان به خداوند می دهد. اینها نص قرآن است. دفاع از وطن و انسان و كرامت و آزادی انسان نیز دفاع از خداست و مردن در این راه، مردن در راه خداست. پس به معامله ای كه با او كردید، شادمان باشید: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ.»
همۀ این جنگ ها و درگیری ها مورد توجه و عنایت خداوند است، ولی در عین حال همگی در خدمت انسان است. بنابراین، راه خداوند باز است و هیچ ابهامی در آن نیست و نیازی به وکیل و وصی ندارد. من حق ندارم به جوانی كه می خواهد [از كشور خود] دفاع كند، بگویم دفاع نكن. دفاع نیاز به اجازۀ هیچ كس ندارد و از گردن هیچ كس ساقط نیست. دفاع از وطن بر بزرگ و كوچك و مرد و زن و سالم و مجروح واجب است. از سال 68 تاكنون كدام حمله به كشور ما شدیدتر از اكنون بوده است؟ با این حال آیا كسی تردید دارد كه این جوانان در راه خدا و خدمت به خدا و در اوج خشنودی خدا و بهشت خدا و بر فراز آسمان های خدا هستند؟
ما آنان را گرامی می داریم و در برابرشان سرفرود می آوریم و به زندگی و سرنوشت شان غبطه می خوریم و همانگونه كه آنان با زبان و عمل خود به امام حسین(ع) گفتند: «كاش ما با تو بودیم و به رستگاری بزرگ می رسیدیم» ما نیز به این جوانان می گوییم كاش ما با شما بودیم و به رستگاری بزرگ می رسیدیم. آنان همانگونه كه پروردگار به ما خبر داده است: «أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم.»
لحظه ای در این عبارت درنگ می كنیم: «به كسانی كه هنوز به آنان نپیوسته اند، بشارت می دهند.» آنان با رفتار و جان فشانی خود و با شمشیر خود ما را و جوانان را به ادامۀ مبارزه و ادامۀ راه خود تشویق و ترغیب می كنند. من خود در بقاع و جنوب هنگامی كه به خانۀ شهدا می رفتم می دیدم كه این جوانان با خون خود و با فداكاری های خود تصویری قهرمانانه ترسیم كرده و جلسات شادی برپاكرده اند. در هر خانه ای كه وارد می شدم از پدر یا مادر شهید می شنیدم كه می گفتند: ما یكی از جوانان خود را داده ایم و پنج نفر دیگر باقی مانده اند. همۀ فرزندان ما را با خود ببر... (تشویق حاضران) حتی از پدران آنان كه اكنون نیز در این اجتماع حضور دارند، شنیدم كه می گفتند: آیا سالمندان نیز می توانند در این جنگ حضور داشته باشند؟ اگر ما نیز می توانیم از جنوب دفاع كنیم، خواهش می كنیم اسم ما را بنویسید یا به مسئولان بگویید اسم ما را بنویسند. دیروز در عرمتی زن سالمندی را دیدم كه فرزندش شهید شده بود. به من گفت: سید موسی آیا زنان نیز میتوانند در این جنگ نقشی داشته باشند؟
این همان بشارت است، ای برادران و ربطی به ارادۀ سید موسی و یا خود سید موسی یا مردم ندارد. آنان از ما پیشی گرفتند و به خدا پیوستند و به هر كوچك و بزرگ و مرد و زنی ندا می دهند كه به دفاع از وطن بپردازند و در برابر دشمن توطئه گر و متكبر كه خاك پاك جنوب را آلوده كرده است و مردم را مسخره می كند و حكومت و ملت هردو را خوار و كوچك می شمارد، بایستند. خود دشمن به گروهی در طیرحرفا گفته است که اگر در لبنان یك مرد پیدا می شد، ما وارد این سرزمین پاك نمی شدیم.
برادران عزیز!
ما در برابر این دعوت كنندگان به خیر و حق ایستاده ایم؛ همان كسانی كه از هرچیز گذشتند و همۀ فلسفه ها و تحلیل ها و دسته بندیها و تقسیم بندی های فرقه ای و منطقه ای را پشت سر گذاشتند. وقتی بیروت در خون خود و در اختلافات داخلی دست و پا می زد، آنان در این دام نیفتادند و به تمرین خود برای آمادگی در برابر دشمن ادامه دادند تا راهی شایسته به سوی جهاد و مسیری مطمئن به سوی عزت و كرامت ملی باز كنند. آنان خود به این راه شتافتند و به ما گفتند: «ای مردم به ما ملحق شوید.» و به آن ها بشارت دادند؛ «وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم.»
گفتند: راه این است؛ راه جنوب، سرزمین جهاد و مبارزه، كفرشوبا، عیترون، میس الجبل، عیناتا، عیتاالشعب، مجدل زون، همگی صحنۀ جنگ است. پس هركس می خواهد، قهرمانی های خود را در آنجا به نمایش بگذارد. سلاح و توپ ها و موشك ها و غیر آنها باید به این مناطق منتقل شود، نه اینكه بر ضد هموطنان بیگناه و محله های محروم به كار گرفته شود. این جنگ افزارها باید بر ضد دشمن به كار رود. این پیام جوانان است كه آن را نه از زبان هم رزمانشان، بلكه از خداوند جهانیان می شنویم. اوست كه به ما میگوید: «وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم.»
از این رو، هر یك از ما با وجود آنكه در ساعت نخست [این مراسم] احساس درد عمیق و نگرانی و ناآرامی داشتیم، در این لحظه همگی تپشی دوباره، شعله ای تازه، تحركی جدید و انگیزه ای نو در قلب خود احساس می كنیم و همانگونه كه برادرمان، ابوعمار گفت، ما شاهد تولدی دوباره هستیم و برای حمایت و محافظت از آن استوار می ایستیم و از خداوند می خواهیم آن را حفظ كند و این تولد را وسیله ای برای حفظ وطن و یكپارچگی آن قرار دهد.
برادران عزیز!
من نه افسانه می سرایم، نه نظریه پردازی می كنم و نه خیال پردازی؛ و هر اندازه شیوا و حماسی و منطقی صحبت كنم، سخنان و اندیشه های من در برابر جوانی كه جان خود را در راه خدا فدا می كند و كشته می شود و خون خود را در راه خدمت به كشور و یكپارچگی آن تقدیم می كند، كوچك و ناچیز است. بنابراین، من به هیچ وجه نمی خواهم فلسفه بافی كنم، ولی از شما می پرسم: من آمار تجاوزهای اسرائیل در طی هفت سال گذشته را برایتان خواندم و شنیدید كه تعداد كشته شدگان نظامی و غیرنظامی در مجموع به ششصد نفر می رسد. در گزارشی از یك مؤسسۀ انگلیسی كه دربارۀ قربانیان بیروت در جنگ اخیر تحقیقات و بررسی هایی کرده، آمده است: تعداد كشته شدگان 2314 نفر و تعداد مجروحان 16441 نفر است. طبیعی است كه اکثر این مجروحان و كشته شدگان از محرومان هستند. این امری روشن است. این خلاصۀ جنگ بیروت است، خلاصۀ نتایج بحران است و البته پیامدهای معنوی آن از خود بحران و خسارت های آن بدتر است.
از این درگیری ها چه چیز عایدمان شد؟ به چه عنوان با یكدیگر جنگیدیم؟ آیا در این جنگ افتخار دفاع از وطن و جهاد را در راه خدمت به انسان پیدا كردیم؟ نه، پس جنگ و درگیری بس است. این همه قربانی و چالش و محنت برای لبنان بس است. چگونه می توان به آنچه اتفاق افتاد، پایان داد؟ شما را به خدا بگویید: آیا می توانید صدای خود را به گوش كسانی كه پشت سنگرها ایستاده اند، برسانید؟ اسلحه برایشان فراهم است و مهمات بسیاری هم دارند. نمی دانم كسانی كه شلیك می كنند، چطور تربیت شده اند و رفتارشان بر چه معیاری است؟
در چنین وضعیتی، چه تضمینی برای جلوگیری از تکرار درگیری های خفت بار و دردناكی كه دیدیم و بر ما تحمیل شد، وجود دارد؟ چه چیزی می تواند به حل این مشكل كمك كند؟ آیا راه حلی هست جز اینكه این گروه های مسلح و این اسلحه به جنوب منتقل شود؟ آیا راه حلی هست جز اینكه بگوییم: ای افراد مسلح لبنان! اگر می خواهید از وطن خود و كرامت وطن خود دفاع كنید، منطقه ای آماده برای این مسائل و به طور مشخص برای دفاع وجود دارد؟
بنابراین، راه حلی نیست جز آنچه این جوانان پیش گرفتند. هركس كه می خواهد از كشور خود، از عیترون، بنت جبیل، میس الجبل و خیام دفاع كند، تشریف بیاورد. كسی كه می خواهد از روستایی مسیحی نشین دفاع كند، تشریف بیاورد و همچنین هرکه می خواهد از عین ابل و رمیش و دیگر روستاهای مسیحی نشین دفاع كند.
كسانی هستند كه در این زمان از ما كمك می خواهند و می گویند: «ای بیروت! بی توجهی و بی اعتنایی به مسائل ما و زندگی ما بس است...» این واقعیتی است كه با آن روبه رو هستیم و این سخنی تکان دهنده است از زبان دردمندان.
آنچه به من آرامش و تسلی می دهد این است كه ما در این لحظه صدایی واضح می شنویم؛ تصویری واضح می بینیم و دلهایمان را احساسی واضح پر می كند. كلماتی می شنویم كه رساتر از سخنان من است و تسلیتی می شنویم كه نیرومندتر از تسلیت من است و باور و ایمانی مشاهده می كنیم كه فراتر از محتوای سخنان من است. این همان كلام خانواده های شهدا و هم رزمانشان است كه آشكارا به ما می گویند: ما به این راه ایمان داریم و در این خط حركت می كنیم و به آنچه خداوند برای ما رقم زده است، شادمانیم.
در برابر این كلام، جایی برای سخن گفتن ما نمی ماند جز اینكه از این مؤسسۀ ارجمند تقدیر و تشكر كنیم كه درهای خود را گشود و یاد سیدالشهدا(ع)را در روزی دیگر كه همان روز حسینی، است زنده كرد. همچنین از برادران رزمنده و مجاهد و پیشگام خود، عمیقاً سپاسگزاری می كنیم. مقاومت فلسطین شعله ای است كه راه را برای رزمندگان در سراسر امت روشن كرده است. از همۀ حاضران متشکرم، به ویژه از جناب پاتریارک خریش، پاتریارک مارونی ها، (حفظه الله) سپاسگزاری می کنم كه با پیام والا و روشنگر و مخلصانۀ خود، كه از زبان پدر یواكیم مبارك شنیدیم، با ما و میهن مشاركت كردند. برای ارواح شهدا دعا می كنیم و ثواب سورۀ فاتحه را نثار آنان می كنیم.