سلام علیکم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد الله رب العالمین. والسلام علی سیدنا و علی اهل بیت طیبین الطاهرین. قال الله تبارک و تعالی فی کتابه. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. فِی بُيُوتٍ أذِنَ اللهُ أنْ تُرْفَعَ و يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالغُدُوِّ و الآصالِ. رِجالٌ لاتُلهیهِم تجارةٌ وَلابیع عن ذکر اللهِ وَاقامِ االصَّلوةِ وَایتاءِ الزَّکاةِ یَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالأَبْصَارُ.
به مناسبت ایّام شهادت استاد بزرگوار، نابغه و سیدالشهدای عصر، حضرت آیت الله العظمی صدر و در مؤسسهای ای که به نام دیگر نابغه دوران و یکی از بنیانگذاران نهضتهای اسلامی معاصر، حضرت آیت الله امام موسی صدر است، این اجتماع منعقد شده و امیدواریم بتوانیم به این مناسبت جنبههایی از زندگی پربار این دو بزرگوار را تحلیل و بررسی کنیم. انشاءالله.
در ابتدا اشارهای میکنم به یکی از ویژگیهای این بیت که یکی از نادرترین بیوت علمی جهان تشیّع است، چراکه کمتر بیتی این تعداد از نوابغ اثرگذار در تاریخ معاصر را به جهان اسلام و تشیّع تقدیم کرده است و مبالغه نیست اگر بگوییم که در دو قرن اخیر این بیت هیچگاه خالی از نوابغ دست اوّل جهان تدیّن نبوده است.
اهمیت و تأثیرگذاری این بیت با توجّه به تحولات اخیر منطقه و بیداری کشورهای اسلامی آشکار میشود که نمونۀ آن سقوط طاغوتهایی همچون صدام و قذافی و اشتراک هردو در درگیری با این بیت است و این تنها یکی از نشانههای امتیازات این بیت در پیشگاه خداوند متعال است. لذا امیدواریم بازماندگان این خاندان مبارک بتوانند عظمتها و ارزشهای بزرگی را که به وسیلۀ این خاندان جاودان شده است، پاسداری کنند و ما شاهد تداوم این نبوغ پربرکت و بازدهی سرشار آن باشیم.
از برجستگیهای این دو شخصیت بزرگ، مرحوم آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر و امام موسی صدر (خداوند پایدارش بدارد) که جا دارد در این گردهمایی مبارک به آن اشاره شود، جامعیّت بین تعهد نسبت به اصالتها و انفتاح در سایر جریانها و گرایشهاست که جمع این دو خصلت دشوار است و ما کمتر شاهد اجتماع این دو خصلت در بین شخصیتهای برجسته دوران معاصر بودهایم.
استاد شهید آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر (قدسّ الله روحه) فقیهی کلامی، فیلسوف و متعهد به همۀ اصالتهای فکری و اصولاً خود منبع یک تفکر اصیل است. اگر ما بخواهیم در جهان معاصر شخصیتهایی را که منبع تفکر اصیل شیعی و اسلامی هستند، معرفی کنیم قطعاً مرحوم آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر در رأس لیست قرار خواهند گرفت، چرا که از لحاظ فکری وقتی که ایشان وارد کلام میشوند، یک متکلّم تمام عیار شیعی است، وقتی وارد فلسفه میشوند یک فیلسوف تمام عیار اسلامی است و وقتی که وارد فقه میشوند، یک فقیه برجسته و محّقق است و زمانی که وارد اصول میشوند، ما باید مرحوم آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر را بنیانگذار اصول و منطق معاصر بدانیم.
یعنی آنچه مرحوم آیت الله العظمی صدر در فنّ اصول ارائه کرده است، اصولی نو است که با اصول عصر قبل قطعاً متفاوت است و به تعبیر استاد دیگر، آقای حائری (سلم الله تعالی): با اصولی که آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر تدوین کرده است، اجتهاد معاصر رنگ دیگری به خود گرفته است و اگر بخواهیم طبق استانداردهای ایشان مجتهدان معاصر را ارزیابی کنیم، بسیاری را باید از دایرۀ اجتهاد خارج کنیم.
البته منظور این است که آنچه استاد شهید آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر در فنّ اصول انجام داد، ابداع به تمام معناست، بالاخص در آن چیزی که به عنوان منطق دلالت تعبیر میشود و منحصراً در اختیار حوزههای علمی ماست. یعنی آنچه استاد شهیدمان آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر ارائه داد، ساختار علمی جدیدی است که منطق دلالت نامیده میشود، به علاوه منطق استقراء که فتح جدیدی در علم است و متأسفانه نه تنها در جهان اسلام بلکه در حوزههای علمی و دانشگاههای داخل نیز ناشناخته مانده است. نظریۀ منطق استقرایی که آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر ارائه کردند، منطق ارسطویی را منسوخ و منطق جدیدی را استوار کرده است. ایشان شیوه تفکر در عرصههای مختلف علمی را دگرگون کردهاند، بهطوری که دستاوردهای آن نیاز به بررسی و تبیین دارد و در حالی که جا دارد دانشگاهها و مراکز علمی این مهم را به عهده بگیرند، متأسفانه این آثار هنوز به فارسی ترجمه و معرفی نشده است.
از دیگر امتیازات فکری آن مرحوم سامانیابی و سازماندهی فکری است. مرحوم آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر در هر رشته از رشتههای فکری که وارد شده ابداعاتی داشته است که همگی سازمانیافته بوده، بهطوری که مجموعهای به هم پیوسته و مبتنی بر اصول و منطق مشخص از آنها استنباط میشود. برای مثال، نه تنها در نظریه اقتصادی اسلام که ایشان مبدع آن است و نظریه سامانیافتهای را از احکام پراکندۀ اسلام ارائه داده است، بلکه در عرصۀ فلسفه نیز زمانی که فلسفهای که در حوزۀ قم تدریس میشد (با اینکه بالاتر از فلسفهای بود که در نجف تدریس میشد) به دست آن مرحوم رسید، تبدیل به اثر فلسفی پیوسته و سازمان یافتهای شد که «فلسفتنا» نام دارد و در مقایسه با اصول فلسفه و روش رئالیسم آیت الله طباطبایی رواج و تأثیر بیشتری پیدا کرد. با همۀ این اصالتهای فکری و پایبندی به اصول و مسلمّات تشیّع و در کنار بحثهایی همچون بحث حول ولایی، بحث حول المهدی و... ایشان میفرمایند: «مخاطبک یا ولدی السنّی و یا ولدی الشیعی...» که اهل سنّت را درکنار اهل تشیّع فرزندان خود میداند و آنان را ابنای عمربنالخطّاب و ابنای علی مینامد. لذا ایشان با منطقی به جهان اسلام مینگرند که مطابق آن، همۀ جهان اسلام را از آن خود و خود را متعلق به تمام جهان اسلام میداند. یعنی ایشان هیچگاه در دایرۀ مدارس شیعی محصور نشد، کما اینکه بارها گفتهام، درحالی که کتب شیعی در عربستان سعودی حضور نداشت و ممنوع بود، تنها کتاب «اقتصادنا»ی ایشان در کتابخانههای آنجا یافت میشد و این نشانگر آن است که تفکر ایشان توانسته است همهجا حضور یابد و سدها را بشکند، زیرا ایشان علیرغم اصالت و ابداع فکری به طایفه و مجموعهای خاص منحصر نمیشد.
آیت الله العظمی سیّد محمدباقر صدر عراقی بود، اما هنگامی که قیام امام برپا شد در نامهای به شاگردان خود نوشت: «ذوبوا فی الامام خمینی کما ذاب فی الاسلام...» و اعلام کرد که: «من بعد، از مرجعیّت من سخن نگویید. امروز پرچم در دست امام خمینی است و او رهبر جهان اسلام است و همه باید از این پرچم حمایت کنیم.» و این روحیۀ کسی است که در اسلام و اهداف اسلامی فنا میشود و جهانی فکر میکند، آنچنان که ائمۀ اطهار فکر میکردند.
کما اینکه ما علویتر و شیعیتر از علی بن ابیطالب نیستیم، اما ببینید ایشان چگونه رفتار میکرده که امروز در جهان اهل سنّت نام ایشان در کنار سایر خلفا برده میشود. بالاخره هرچه باشد امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عنوان رهبر جهان اسلام معرفی و شناخته شده است و یا امام صادق علیه السلام چگونه رفتار میکرده است که در میان اهل سنّت از ایشان به عنوان «امام المسلمین» نام برده میشود.
حرف ما در بحث تقریب هم همین است. میگوییم: ما وظیفه داریم طوری عمل کنیم که جهان اسلام را داشته باشیم. با عامۀ مسلمین و و با همه طوایف اسلامی در ارتباط باشیم، نه اینکه از مسلّمات و تشیّع خود دست برداریم.
آیت الله امام موسی صدر وقتی به لبنان رفتند، 25 سال بیشتر نداشتند، اما چنان تحول بزرگی را ایجاد کردند که نتایج آن تا به امروز هم جریان دارد و منجمله به جنبشهای مقاومت اسلامی و حزب الله لبنان، آزادسازی جنوب لبنان و نوار غزه و پیدایش نهضتهای انقلابی دیگری همچون بیداری اسلامی و تحولات شمال آفریقا میتوان اشاره کرد که همگی از دستاوردهای ایشان است که بنیانگذار جریان سازمانیافتۀ نهضتهای اسلامی در منطقهاند.
فرمایش امام موسی صدر که یاسر عرفات را «ابو عمار» خطاب کرد هنوز هم بر تارک جنبشهای اسلامی منطقه میدرخشد. سخنی که فلسفهاش مبتنی بر اسلام است؛ یعنی: «آزادسازی فلسطین ممکن نیست مگر به دست انسان های مؤمن و متعهد و پایبند به معیارها.»
اگر ما بخواهیم بر توان عادی و بشری خود تکیه کنیم، قطعاً مغلوبیم، زیرا صهیونیستها از هر جهت مقتدرتر از مسلمانان و بالاخص نهضتهای فلسطینی هستند و ما اگر بخواهیم طبق معادلات بشری به جنگ با آنها برویم، باید بدانیم که دست بالا با آنان است. اما آنچه امتیاز ما محسوب میشود و قوّت ماست و میتواند ما را بر صهیونیستها برتری دهد، همان چیزی است که خدای متعال میفرمایند: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» و « وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» و امثالهم که شرط تحقق همۀ وعدههای الهی ایمان و توکل بر خدا و یقین به وعده نصرت الهی است.
کاری که امام موسی صدر در لبنان انجام داد، نه تنها بنیانگذاری نهضت اسلامی بلکه اشاعۀ دیدگاه جامعی است که مطابق آن نهضتهای آزادسازی میباید بر مبنای حرکت المحرومین بنا نهاده شود، و این همان منطق امام ( رضوان الله تعالی علیه) و قیام برای مستضعفان، نجات آنها و حرکت المحرومین است.
زمانی که صدام هنوز سقوط نکرده بود، ما به برادران عراقی میگفتیم شما که در عراق مبارزه میکنید، پرچم دفاع از مظلومان و مستضعفان را به دوش بکشید. هرچند شعیان آنجا مظلوم هستند، مرتباً از حقوق شیعه سخن نگویید. همانطور که آیت الله العظمی سید محمدباقر صدر در حالی که حقوق شیعه واقعاً از بین رفته بود، صرفاً بحث از حقوق شیعه را مطرح نکرد، چون حق بسیاری از سنیها نیز ضایع شده بود. لذا منطق ما منطق دفاع از مظلوم است و به همین سبب است که در کنار شیعیان، سنیها و مسیحیها نیز خود را از اتباع امام موسی صدر میدانستند و او را به عنوان یک رهبر جامع و کامل قبول داشتند.
این یک استراتژی دقیق و هوشمندانه است، زیرا در حالی که امام موسی صدر یک فقیه شیعی اصیل و پایبند به معیارهای اسلامی و شیعی خودش بود، معذلک پرچمی را که برافراشت، پرچم دفاع از مظلومان و محرومان بود.
خود حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در ایران به گونهای عمل کرند که حتا کمونیستها هم او را رهبر خودشان اعلام کردند و این همان منطق انبیای بزرگ ما و ائمۀ اطهار است و ما میگوییم که یک ایدئولوژی است و نهضتهای اسلامی جهان باید از آن بهرهمند شوند.
در پایان، لزوم بررسی و مطالعۀ سیرۀ سیاسی این بزرگان را یادآور میشوم و تقاضا میکنم که سیرۀ سیاسی حضرت امام خمینی (قدس الله روحه)، امام موسی صدر و همچنین آیت الله العظمی سید محمدباقر صدر بررسی و مطالعه شود، چراکه ایشان مرد فوقالعادهای بود و در آن شرایط اختناق به گونهای عمل کرد که توانست نماز جمعه برپا کند و در همۀ شهرها به سازماندهی مردم و نیروها بپردازد به طوری که حکومت صدام قادر به رویارویی مستقیم با ایشان نبود و مجبور به ترور ایشان شد.
آیت الله سید محمدباقر صدر مشروعیّت صدام را برای همیشه زیر سؤال برد و به ملت عراق که تحت سلطۀ صدام رو به نابودی و مسخشدگی داشت، جرئت و شجاعت داد و آن کشور را از نابودی نجات داد.
کاری که امام موسی صدر طی ده، پانزده سال در لبنان انجام داد نیز کاری است بزرگ و شایستۀ تحقیق و مطالعه، که نظیرش در دنیای معاصر وجود ندارد. اینکه یک نفر از کشوری بیاید و رهبری کشور دیگری را به دست گیرد، متحول کند و جریاناتی را در منطقه پایهگذاری کند که تا به امروز هم تداوم و جریان دارد، البته جای تأمل و تعمق دارد.
به هر حال من این جا از فرصت استفاده میکنم و به اهل سیاست، اهل تحقیق و بصیرت پیشنهاد میکنم که در سیرۀ سیاسی و استراتژی این بزرگواران مطالعه جدی صورت دهند.
ان شاء الله خداوند بر مقام همۀ آن بزرگانی که از دنیا رفتهاند، بیفزاید و امام موسی صدر را به سلامت و قوّت به آغوش خانواده و جهان اسلام بازگرداند. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.