ابتدا باید بگویم که هرکس در مورد آقای صدر به نیکی سخن بگوید، در حقیقت مقام و منزلت خود را بالا برده است. آقای صدر از شاگردان خوب مرحوم داماد هستند. آقای داماد (رض) معروف بودند به دقت نظر و بسیاری از فضلای خوب و حاذق در درس ایشان شرکت میکردند و یکی از ممتازین این ممتازان، امام موسی صدر بودند.
ایشان از نظر علمی میان افرادی که با هم درس میخواندند برجسته بودند و اگر از همه بالاتر نبودند، از کسی هم کمتر نبودند. آقای صدر از فضلا و بزرگان بودند و همان وقتها من معتقد بودم که ایشان دارای قدرت استنباط احکام هستند.
اوایلی که ما در حوزه علمیه قم بودیم، مرحوم آیتالله صدر، پدر حاج آقاموسی، از مراجع سه گانه حوزه بودند. مراجع سهگانه عبارت بودند از مرحوم آقای حجت، مرحوم آقای خوانساری و مرحوم آقای صدر. من مدت مختصری در اواخر عمر مرحوم آقای صدر موفق شدم که به درس ایشان بروم.
او را مردی وارسته، خطیب و عالمی که به اصطلاح امام امت (رض) عامل به فقه سنتی و استنباط صاحب جواهری بود، یافتم. من ایشان را واقعا دارای اخلاق اسلامی و انسان کاملی دیدم و در آن مدت قلیل، فریفته اخلاق و فضایل ایشان شدم. آن حالات ایشان در روحیه من اثر بسیار گذاشته است. انسانی این همه متواضع و فروتن، آن هم با آن مراحل علمی و اجتماعی، کم دیده بودم. به خاطر دارم که در مسجد بالاسر، به مناسبت شهادت یکی از ائمه مجلسی برقرار شده بود. همه جمع شده بودند و بنا بود مردی به نام حاج میرزا علی اصفهانی به منبر رود. ایشان دیر کردند.
آقای صدر خودشان گاهگاهی صحبت میکردند و مقداری لهجه عربی هم داشتند. گفتند که حاج میرزا علی دیگر نمیآید. آقای صدر که رئیس مجلس و برگزار کننده آن بودند، خود به بالای منبر رفتند. هنوز ننشسته بودند که حاج میرزا علی از در آمد. مرحوم صدر بلافاصله از پلههای منبر پایین آمدند و در همان جلوی منبر بر زمین نشستند؛ این قدر متواضع بودند و چنین اخلاقی داشتند. هنگام تدریس هر کس اشکالی میکرد، خوب متوجه میشدند، خوب فکر میکردند و خوب جواب میدادند. خلاصه آنکه من ایشان را متخلق به اخلاق الله و متعبد به آداب الله یافتم و پیوسته از خدا میخواهم که ذرهای از این مقام عظیم را به ما عنایت بفرماید.
اما فرزند برومند ایشان آقای موسی صدر. من ابتدا باید بگویم که هرکس در مورد آقای صدر به نیکی سخن بگوید، در حقیقت مقام و منزلت خود را بالا برده است. آقای صدر از شاگردان خوب مرحوم داماد هستند. عدهای از فضلای معروف به درس مرحوم داماد میرفتند. آقای داماد (رض) معروف بودند به دقت نظر و بسیاری از فضلای خوب و حاذق در درس ایشان شرکت میکردند و یکی از ممتازین این ممتازان، امام موسی صدر بودند، که اگر زنده هست خدا حفظش کند و اگر نه خداوند رحمتش کند.
در درس حاذق بود، محقق بود، صحبت میکرد و اشکال میگرفت. هم بحثهای خوبی هم داشتند که یکی از آنها مرحوم بهشتی بود. ایشان در دوران طلبگی معروف بودند. او مورد توجه و مورد احترام طلاب بود. ایشان از نظر علمی میان افرادی که با هم درس میخواندند برجسته بودند و اگر از همه بالاتر نبودند، از کسی هم کمتر نبودند. در افق بالایی قرار داشتند و امتیازی دیگر که داشتند این بود که در دانشگاه تهران هم تحصیل کردند. آقای صدر از فضلا و بزرگان بودند و همان وقتها من معتقد بودم که ایشان دارای قدرت استنباط احکام هستند.
در سفری که به ایران آمده بودند به زیارتشان رفتیم. در آن جلسه ایشان مطالبی فرمودند که برای طلبههای آن روز شاید خیلی موجه نبود و اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مفهوم صحبتهای آن روز ایشان روشن شد. پس از قیام و نهضت حضرت امام (رض) طلبههای ایران خطشان تغییر کرد و به سیاست روی آوردند و به اصطلاح سیاست را با دیانت همراه نمودند. آقای صدر در لبنان سعی داشتند تا دیانت را با سیاست توام کنند.
در ایران بعد از انقلاب این مساله به راحتی امکانپذیر بود در حالیکه در لبنان با مشکلاتی همراه بود. ایشان این مساله را پیریزی میکردند که روزی در لبنان یک حکومت الهی و اسلامی تشکیل گردد، همان طور که در ایران تشکیل گردید. ایشان سیاست و دیانت را توام کردند و به دنبال تشکیل یک حکومت اسلامی درست در لبنان بودند. دشمن نمیخواست در لبنان چنین فردی وجود داشته باشد.
اگر ایشان تا به حال بودند، به انقلاب اسلامی ایران خدمات شایانی میکردند؛ ارتباط ما با لبنان و بلاد عربی قویتر میبود و دشمنان لبنان نمیتوانستند این بازیها را بر پا کنند. مسلما اگر آقای صدر میبود، جلوی این اتفاقها را میگرفتند و به همین دلیل اسرائیل هم یکی از دشمنان ایشان بود.