آشنایی من با ایشان مربوط به سال ۱۳۲۱ میشود. اواخر سال ۱۳۲۱، یعنی زمانی که من به قم آمدم، بعد از چند روز با ایشان آشنا شدم. برای اینکه درسی که میخواندیم- درسها و کتابها – مشترک بود. ایشان آن وقت سطح رسائل و مکاسب میخواند و ما هم در همان درس شرکت میکردیم و با ایشان آشنا شدیم. از آن سال تا مدتی که ایشان در قم تشریف داشتند و ما هم در قم بودیم، تمام مدت را با همدیگر بسیار نزدیک بودیم و مدت زیادی نیز هم بحث بودیم و مباحثه میکردیم.
ازنظر لیاقتها ایشان برجستگیهای خاصی داشت. درایت، هوش، ذکاوت، سرعت، فهم، دقت و تأمل در مسائل علمی، ایشان را در محافل علمی سرآمد همه دوستانش کرده بود.
ایشان در مسائل اجتماعی بسیار وارد بود، روابط زیادی داشت و وضعیت خانوادگیش نیز همین را اقتضاء میکرد. خصوصیات اخلاقیش نیز همین را ایجاب میکرد. ایشان اطلاعات زیادی در مسائل اجتماعی داشتند که معمولاً طلبههای آن وقت نداشتند، و فقط در عملیات وارد بودند.
بسیار خواستنی بود. دوستان زیادی داشت و همه افتخار میکردند که با ایشان نزدیک باشند و از ادب و اخلاق و درایت و فهم و هوش و ذکاوت ایشان استفاده کنند. در هر درسی که شرکت میکرد، بزودی در آن خیلی ممتاز میشد. ایشان در اینجا تا حد اجتهاد درس خواند، تا اینکه یکی از مدرسین بسیار خوب حوزه شد. در دانشگاه شرکت کرد و لیسانس هم گرفت. رفتن ایشان به لبنان، به دلیل یک احساس دینی بود. مرحوم شرفالدین (ره) از دنیا رفته بود و شیعهها در لبنان بیسرپرست بودند. مردی را نظیر او میخواستند که بتواند سرپرستی شیعیان را برعهده بگیرد.
ایشان وقتی به لبنان رفت، ارتباطش را با ایران و قم قطع نکرد. ارتباط بسیار نزدیکی با دوستانش داشت. نامهها مینوشت و دوستانش را در جریان کارهایش قرار میداد. در آنجا شروع به کار کرد و در ابتدا به شیعهها شخصیت داد. کاری را که ایشان در لبنان انجام داد، هنوز مردم آن کشور فراموش نکردهاند. اول از مستضعفین شیعه شروع کرد. سپس حقوق سیاسی شیعه را مدنظر قرارداد. برای شیعهها مجلس تشکیل داد. شیعه گروه متفرق و مستضعفی بودند که هیچکس آنها را به حساب نمیآورد.
ایشان شیعه را در سطح اجتماع و در سطح سیاست و در سطح کشور مطرح ساخت و به آنها حیات و زندگی داد. شاید بتوان گفت که ایشان در آنجا کاری کرد که شیعه در ردیف اول قرار بگیرد. حسن درایت ایشان دراین بود که درعین حال که برای شیعه کار میکرد، نزد برادران اهل سنت نیز محبوب بود. درعین حال که برای اسلام کار میکرد، محبوبیت بسیاری زیادی دربین غیرمسلمانها داشت. تنها شیعهها نبودند که او را سرپرست خود میدانستند، بلکه برادران اهل تسنن و حتی دروزیها و حتی غیرمسلمانها هم امام موسی صدر را مهمترین پیشوای لبنان به شمار میآوردند. خدمات بسیار ارزندهای را درآنجا انجام داد.
من بیشتر درمورد ایران، انقلاب اسلامی ایران، حوزه علمیه و دوستانی که در اینجا داشتند صحبت میکنم. ایشان یک مسلمان دانشمند، مجتهد، متقی و ایرانی بود که همیشه برای ایران کار میکرد. در عین حال که در لبنان قرارگرفته بود و گرفتاریهای زیادی داشت، هیچوقت از جریانات ایران غافل نبود. مرتب در جریان مسائل ایران قرارداشت و با انقلابیونی که در ایران کار میکردند نامه ردوبدل میکرد. آنها را راهنمایی و کمک میکرد. در خلیجفارس مسافرتهایی کرد. دستش باز بود و امکانات زیادی داشت. در پیشبرد مقاصد انقلاب ایران سهم بسزائی داشت. روابطش با حضرت امام بسیار نزدیک بود. ارادتش به حضرت امام بسیار قوی بود. ایمانش به انقلاب ایران بسیار بالا بود. البته همانطور که برای هر شخصیت علمی و دینی و سیاسی گاهی یک عده شایعهپراکنی میکنند، ایشان هم از این حرفها درامان نبودند و گاهی شایعاتی درباره ایشان گفته میشد. اما شخصیت ایشان طوری نبود که با این چیزها تحت تأثیر قرار بگیرد.
ایشان یک شخصیت جهانی شد. در آفریقا و حوزه خلیجفارس ایشان را بسیار خوب میشناختند. به نظر من تمام تشکیلات مخفی دنیا دست به دست هم دادند تا او را به این نحو ناپدید نمایند. این یک مسئله ساده نبود. به نظر من اگر ایشان تا حال میماند، یکی از ذخایر بسیار گرانقدری بود که میتوانست در انقلاب اسلامی ایران و درخدمت حضرت امام و درکنار برادران عزیز دیگر، وجود بسیار مفیدی باشد.
من آخرین بار ایشان را در مکه دیدم. فراموش نمیکنم که در هتلی که باایشان ملاقات کردم، شخصیتهای سیاسی و علمی و ادبی الجزایر و مصر درخدمت ایشان بودند و من هم دیداری در آن جلسه با ایشان داشتم. بعد که جلسه ختم شد و خلوت شد، ایشان مقدار زیادی درمورد ایران و انقلاب ایران با من صحبت کردند و آمادگی خود را به تمام معنا اعلان کردند. گفتند که من آماده هستم و هرگونه کمکی که از من برآید انجام میدهم. حتی گفت: من حاضرم در این راه مسافرتهایی بکنم و خطرات آن را به جان بخرم.
حرکت اسلامی امروز لبنان، واقعاً انقلابی است که ما به آن دل بستهایم و به آن امید داریم و جزء افتخارات مسلمانهاست. در واقع ریشه این انقلاب از «حرکتالمحرومین» شروع شده که آن را امام موسی صدر پایهگذاری کرد. اینکه اصلاً شیعه چنین شخصیتی را پیداکند که درمقابل دنیا بایستد از خدمات اوست. اگر شیعه قبل از عزیمت آقای صدر به لبنان را با وضعیتی که امروز دارد مقایسه کنیم، میبینیم که فاصله خیلی زیاد است. ایشان با رفتنشان به لبنان و ایجاد حرکتالمحرومین شخصیت فکری و اجتماعی و سیاسی شیعه را چنان تغییر داد که امروز کارشان به جایی رسیده که درمقابل دشمنان انقلاب و اسلام ایستادهاند و حماسههایی را میآفرینند.
مردم ما مرحوم شهید چمران را خوب میشناسند. وقتی که شهید چمران از آمریکا به لبنان سفر کرد و مدتی فیض حضور امام موسی صدر را درک نمود، از همه چیز دست شست. آمد و در انقلاب لبنانیها و ایجاد حرکتالمحرومین در معیّت امام موسی صدر کارهای بسیار ارزندهای انجام داد. او یکی از ارادتمندان امام موسی صدر بود که تا دم مرگ، هروقت اسم امام موسی صدر میآمد چشمانش پرازاشک میشد.
از دوستان امام موسی صدر، برادر عزیزمان مرحوم آیتالله شهید دکتر بهشتی بود. آن دو با یکدیگر بسیار نزدیک بودند. شهید بهشتی در سفری از آلمان به لبنان رفت و در آنجا مدتی را میهمان امام موسی صدر بود. درباره انقلاب اسلامی ایران و لبنان جلسات زیادی با هم داشتند. من خودم در آن جلسات نبودم، اما مذاکرات آن جلسات را هم در ایران مرحوم دکتر بهشتی برایم نقل کرد و هم در مکه امام موسی صدر. هردو از نتایج بسیارخوب آن جلسات و تصمیماتی که گرفته بودند راضی بودند و هردو میگفتند که این جلسات بسیار موفق بوده است.
درباره ایشان میتوان گفت که عاش سعیداً، زندگی بسیار سعادتمندی داشت. ولی متأسفانه امروز از سرنوشتش هیچ خبری نداریم.