درود، بر توای امام و رهبر...!
شد، آنچه به ما نوید دادی، و ما به تنهایی بار سنگین لبنان، مسئولیت لبنان، و وظایف لبنان را در برابر انسانهایش، و در قبال مسئله عربی، مسئله فلسطین و رویارویی با دشمن مشترک را به دوش کشیدیم.
بار سنگین اجتماعی، جغرافیایی، جمعیتی، نظامی، اقتصادی، روانی و تبلیغاتی تنها بر دوش نیروهای مقاومت تو افتاد. ما بر خط روشنی که ترسیم کردی ایستادگی کردیم. آنچنان که خواسته بودی و با همه دشواریهای بزرگ، تسلیم نشدیم و از پای نایستادیم... در لحظه ای که همگان سرخورده و ناامید، از پوست خود بیرون آمدند و بادبانها را به سوی بندرگاههای ناشناخته برافراشتند، مقاومت برافروخته شد.
مقاومت هنگامی شعله ور شد، که اسم شب را، که در چین خوردگیهای عامله، دشتهای بقاع و حلبی آبادها به ودیعت سپرده بودی، بر زبان راندیم. «امل»، (امید) اسم شب بود، و ما به تنهایی مسئولیت آزادسازی سرزمین، و خسته و نابود ساختن دشمن را بر دوش کشیدم.
قبل و بعد... آنگاه که همگان به عمل انجام شده تن در دادند، و آینده لبنان برطبق زور ماشینهای جنگی امریکا، و به دست اسرائیل رقم خورده بود. فرزندانت به تنهایی سر برون کردند. آنها در سالگرد حذف فیزیکی تو، و در جشنواره وفاداری به تو، هنگام حضورت در شهر صور به تاریخ ۳۱ اوت ۱۹۸۲، بصراحت اعلام کردند که در برابر اشغالگران مقاومت خواهند کرد... پاره آتش، در برابر پاره یخ، مشت حسینی، در برابر مشت آهنین، مزرعه شهیدان، در برابر زمین سوخته.
وقتی که دیگران رنگهای دیگری به تن زدند، و برگها، شعارها و بساطشان راجمع کردند، فرزندانت به تنهایی ایستادند. آنها، به تنهایی، با گسترش سلطه گری گروهی بر سرنوشت کشور و ملت، به چالش برخاستند. به تنهایی و با دست خالی، با چنگ و دندان، و با سلاحهای ناتوان، با نیروهای حکومت و ارتش در «الیاسن» و کوی «فرحات» جنگیدند.
در روز وفاداری دوباره، (۳۱ اوت ۱۹۸۳) فرزندانت به پیمان و وعده خویش وفا کردند. آنها چون موج دریا به حرکتشان ادامه دادند. «ضاحیه» (منطقه جنوب بیروت) آبستن یک رویداد تازه به نظر میرسید. بزودی نخستین مولود مقاومانزاده شد؛ قیام ششم مارس ۱۹۸۴. تندبادهای مقاومت وزیدن گرفت، و هر آنچه از باد اسرائیل بر سر راه میدید، با خود میبرد. پاره آتش، هر آنچه پاره یخ به همراه آورده بود می بلعید.
ضاحیه و جبل عامل از یوغ سلطه رها شد، و توافقنامه ۱۷ مه از هم پاشید. یورش اسرائیلیها با همان سرعت به قه قرا رفت... جهانیان در برابر این واکنش متحیر و انگشتبه دهان ماندند؛ آیا این جریان چند مرحلهای آرایش دوباره نیروه است؟ یا یک شکست واقعی است؟ بزودی دشمن پیش از دوست به مقاومت اعتراف کرد. ای امام در اینجا و در همین لحظه، «توطئه و فتنهای» که بارها ما را به آن هشدار می دادی، آغازشد. همچنان که تو به تنهایی بهای وفاداریت به مقاومت فلسطینی را پرداختی، ما محرومان بهای وفاداریمان به مستضعفان را میپردازیم.
آریای امام، ای رهبر...! مصیبت بس بزرگ است. جنگهای پی درپی برضد ما ادامه دارد. هنوز یک فتنه را در محور یک اردوگاه دفع نکردهایم، که فتنهای دیگر در اردوگاه دیگری سر بر می آورد. همان گونه که ما را شناخته ای، هرگز جنگی را شروع نکرده و نمی کنیم. ما برای پیروزی در یک جنگ کوچک تلاش نکرده ایم. چرا که در این نوع جنگهای کثیف، کسی جز دشمن محرومان پیروز نیست... دفاع از خویشتن برما تحمیل شد، و لازم بود که هم جلو اسکان فلسطینیان، و هم جلوی تجزیه طلبی را بگیریم. ما می باید مانع بازگشت اوضاع به آنچه پیش از تابستان ۱۹۸۲ بود، میشدیم، همچنان که می باید مانع بازگشت اوضاع به آنچه پیش از مارس ۱۹۸۴ بود میشدیم.
فرزندان شایستهات، دراین جنگها، در اردوگاهها و در محورهای نبرد بر ضد تجزیه طلبان، و در کمینهای مقاومت بر ضد اشغال، زیستند، و در معرض تجاوزات هم پیمانان دیروز و امروزشان قرار گرفتند. تجاوزات ادامه یافت، تا اینکه سوریه مطرح شد. جنگ در مرحله نخست، و پس از اینکه سوریه توافق دمشق را جایگزین توافق قاهره کرد، متوقف گردید... سپس تجاوزات از سرگرفته شد و پس از آن، رخنه مسلحانه در شرق صیدا ادامه یافت. درنتیجه، دشمنان گمان بردند با افراد و امکانات تسلیحاتیشان می توانند از دروازه های شمالی و شرقی، به جنوب تجاوز کنند.
در این میان، پیوندهای هم پیمانهای داخلی، براساس همان تناقضات پیشین از هم گسست:
اولاً: ما شرط بندی راست گرایان و چپ گرایان، بر سر ادامه اختلاف میان کشور برادر سوریه و فلسطینیها، و بهره برداری از عناصر اختلاف برانگیز، برای تقویت مواضع، نفوذ و باجگیری سیاسى را نپذیرفتیم.
ثانیاً: خودگردانی را رد کردیم، زیرا آن را یک عمل تجزیه طلبانه دانستیم. در عوض به احیاى ادارات رسمی براساس عدالت پرداختیم.
ثالثاً: با اصرار ورزیدن بر پیوندمان با جنوب، مبدل کردن آن به یک برگه باجگیری و سازش سیاسی، در کنفرانسهای بین المللی را رد کردیم.
رابعاً: ما همچنان به همزیستی مشترک پای بندیم، و آشکارا به مهاجران را به بازگشت دعوت کردیم. هدف ما این بود که به بهره برداری از مهاجران به عنوان یک کالای نظامی - که از سوی «نیروی لبنانی»، تحت پوشش تلاش، برای بازگردانیدن آنان به مناطقشان و جدالعامله قرار گرفته بودند - پایان دهیم.
خامساً: ما همه را به تعمیم امنیت ملی فراگیر، با سرپرستی کشور برادر سوریه، به عنوان تضمینی برای پیوستگی مناطق لبنانی با یکدیگر، فراخواندیم.
در گرماگرم این کشمکشها، ترور نخست وزیر، کرامی، در ادامه توطئه ای صورت گرفت که با حذف فیزیکی تو آغاز شده بود. این جنایت در چارچوب یک طرح انجام شد، که هدف آن پاره پاره ساختن لبنان، و اعلام حکومتهای تجزیه طلبم تخاصم بود ولی آگاهی فرزندانت و آگاهی مخلصان، این توطئه را خنثی، و مسئولیت جنایت را متوجه افراد آلت دست دشمن ساخت.
در چارچوب همین توطئه، لیره لبنان یعنی آخرین پیوند دهنده لبنانیان ضربه خورد. نشانههای فروپاشی همه جانبه اقتصادی رفته رفته در لبنان ظاهر گردید. تنها فرزندانت بودند که خاموشی نگزیدند، و با بانگ بلند صدای اصلاح نابسامانیها را سردادند، و یک راه نجات بخش و طرح اقتصادی ارائه دادند، تا میهن بتواند روی پاهای خود بایستد ولی نادیده انگاشتن، وقت گذرانی و طفره روی، این طرح را در محدوده اظهارنظرهای مردم باقی گذارد. باشد که از خلال یک انقلاب سفید خردمندانه راه خود را باز کند و لبنان بار دیگر از زیر آوار محنت سربلند کند.
ای امام! ما از انقلابی که با دورنگری و بصیرت، برنامه آن را ریختهای می خواهیم که:
۱. یک تفاهم سیاسی، براساس عدالت، مساوات، لغو فرقه گرایی سیاسی، جدایی ادیان و مذاهب، از سمت دهی سیاست عمومی و نهادهای مختلف به وجود آید.
۲. لبنان رویاروی اسرائیل است، بنابراین باید سرسختانه از ملت و سرزمین خویش به دفاع برخیزد. خصوصاً اینکه همگان، بر چشم داشتهای دشمن به جنوب آگاهند. هیچ جامعه پویایی نمیتواند با رفاه طلبی و آسایش جویی به هدفهای خود دست یابد. لازمه پویایی، جدیت و مبارزه است.
۳. نهادهای لبنان از حرکت و به دوش کشیدن مسئولیتهای ملی و جهانی گریزی ندارند. این امر به کارگیری استعدادها، بدون درنظر گرفتن وابستگیهای فرقهای و سیاسی را مى طلبد.
۴. شناخت واقعیتهای ملت، میهن، زمان و وضع نظام جدید براساس همین واقعیتها. در غیر این صورت، فجایع تکرار میشود، و آینده تاریک خواهدبود.
راه برگزیده ما برای تحقق پیشرفت اجتماعی، مبارزه دمکراتیک و انقلاب سفید خردمندانه است. چنان چه دامن زدن به اختلافات موجود و بستن درها به روی تفاهم ادامه یابد، ناچار خواهیم شد که جدایی و انقلاب سیاه را اعلام کنیم.
ای امام، ای رهبر! ما این گونهایم و روزی که امانت گرانبهایت را به دست گرفتیم، نیز همین گونه بودیم. همچنان بر پیمان با تو استوار ماندهایم، و در راه یک لبنان یکپارچه، عرب، سربلند و مستقل تلاش میکنیم، و برای رفع محرومیت از تمام میهن می کوشیم: «لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوفیری» صدق اللَّه العظیم.
با تو عهد و پیمان میبندیم که مقاومت تا بازگشت تو از پای نخواهد نشست. فرزندانت این سرزمین را با خون خود آبیاری کرده اند، به این امید که - تو و تنها تو - محصول کِشتهات، میوه های آزادسازی را بچینی...
ما در حالی که بار امانت گرانبهایت را بر دوش میکشیم... در برابر مأموریتهای سنگین و در برابر عظمت فداکاریهای فرزندانت، احساس زیان نمیکنیم، زیرا ما در همان راه ایمانیت گام بر می داریم.
در انتظار
و به امید پیروزی الهی